منوي اصلي
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

اگر از سرهایمان کوه ها بسازند هرگز در کتاب های تاریخ نخواهند خواند "خامنه ای" تنها ماند... ------------------------------------ امام خامنه ای (مدظله العالی) : ای جوانان و ای بسیجیان عزیز ، در هر جای کشور که هستید ، این بصیرت را روز به روز افزایش دهید .
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 185
بازدید دیروز : 107
بازدید هفته : 185
بازدید ماه : 5418
بازدید کل : 110622
تعداد مطالب : 735
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا ساعت فلش مذهبی سوره قرآن مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار فاطمیه
دعای فرج اوقات شرعی ذکر روزهای هفته ذکر روزهای هفته آیه قرآن پخش زنده حرم حدیث موضوعی
پیج رنک گوگل
دعای فرج
زیارت عاشورا
ابر برچسب ها


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]

دام ضدانقلاب برای گره زدن سرنوشت «پیمان معادی» به «گلشیفته فراهانی» پیمان معادی پیش‌تر به رسانه ها گفته که قصد ندارد ایران را ترک کند و بر آن است تا فعالیت‌های هنری‌اش را در میهن ادامه دهد. به این مطلب امتیاز دهید شما قبلا به این مطلب رای داده اید 5 0 بازدید 0 نظر [-] اندازه متن [+] به گزارش جام نیوز، "علیرضا نوری‌زاده" مدیر و مجری تلویزیون ضدانقلاب «ایران فردا» که همچون سایر هم‌مسلکانش خود را در کلیه مسائل صاحب‌نظر می‌پندارد، تازه ترین افاضات خود را به سینما اختصاص داد. وی با اشاره به بازی هنرپیشه ایرانی "پیمان معادی" در فیلم هالیوودی «اردوگاه اشعه ایکس» (CampX-Ray) گفت: «او نمادی از یک ایرانی مدرن، آگاه و روشنفکر است؛ درست مثل "گلشیفته فراهانی" که این روزها در عرصه خارجی به میدان آمده و می‌درخشد.» پیمان معادی در فیلم «CampX-Ray» این فعال ضدانقلاب افزود: «امیدوارم با این نقش‌آفرینی کم کم دروازه های جهان به روی پیمان معادی باز شود و او را در جایگاهی ببینیم که امروز گلشیفته فراهانی به دست آورده است.» گفتنی است چشم اندازی که نوری زاده برای پیمان معادی آرزو می کند، رسیدن به جایگاه بازیگری است که پیشرفت ظاهری خود را از طریق غرق شدن در ابتذال و ایفای نقش به عنوان کالای جنسی جستجو کرده است. گلشیفته فراهانی که روزگاری در سینمای ایران جایگاهی مناسب و رو‌به‌رشد داشت، اسیر خودشیفتگی و اغواگری‌ها شد و امروز در یک مسیر قهقرایی، ناچار است در آثار ضعیف و غیراخلاقی، نقش زنان رقاصه و همخوابه مردان هوس‌ران را بازی کند. گلشیفته فراهانی در فیلم «Just Like a Woman» پیمان معادی پیش‌تر به رسانه ها گفته که قصد ندارد ایران را ترک کند و بر آن است تا فعالیت های هنری‌اش را در میهن ادامه دهد. ما هم امیدواریم او قدر استعداد خود را بداند و مراقب وسوسه سوداگران بدطینت و فریبکار باشد.


برچسب ها :

بخشهایی از سخنان نماینده تهران در برنامه شناسنامه: -آذر 57 یا دی بود به خاطر اعتصاب اخراج شدم یعنی بعد از این اعتصاب همکاران ما توسط حکومت نظامی دستگیر شدند ما را که کم‌سن و سال تر بودیم راهنمایی کردند و گیرنیفتادیم. مرحوم زواره‌ای آن زمان وکیل دادگستری بود من همان موقع برای بقیه رفتم خدمتشان و ایشان هم گفتند که عجله نکنید اگر شما حساسیت نشان دهید و ما را به عنوان وکیل انتخاب کنید ممکن است نجات این‌ها فراهم نشود سه روزی صبر کنید اگر این‌ها نیامدند اقدام کنید. در عین حال ما خیلی خواهش کردیم و حتی وجه نقدی را مطرح کردیم و ایشان رد کرد و گفت من برای این‌ کارها از کسی پول نمی‌گیرم.اگر بنا شد که وکالت کنم برایتان وکالت خواهم کرد. من یک صحبتی با مأمورین انتظامی می‌کنم تا کار به دادگاه نکشد. ما با اطمینان بیرون آمدیم و دیدیم حرفش درست درآمد و اگر که ایشان تلاشی کردند ما متوجه نشدیم اما چیزی که پیش‌بینی کردند اتفاق افتاد. - ما سیاسی نیستیم، این را یادتان باشد بنابراین قائدتا نمی‌توانیم هدف زدو خوردها و حملات به طور شدید باشیم ولی به طور ضمنی همیشه بودیم و هرکس که همیشه به حاکمیت رسیده یک لگدی نثار ما کرده است و این طور نیست که ما از لگد کسی بی بهره بوده باشیم.ولی اگر شما بگویید که شما را شدید طرف حمله قرار داده‌اند این واقعیت ندارد البته کوشش هم شد که ما اصلا نباشیم و این درخت را از ریشه دربیاورند اما ای هم عملیاتی نشد و ما دوباره دست به بازسازی تشکیلاتی زدیم و از اول هم بهتر خودمان را بازسازی کردیم،ببینید مهم‌ترین ویژگی فعالیت‌های کارگری قرن نوزدهم و بیستم میلادی فقط تشکیلات و سازمان‌دهی است بعد بقیه عوامل است. "من، دیگری چه طوری موضعی داشته باشیم" مثلا ممکن است شما خیلی موضع ملایم داشته باشید اما ممکن است رقبایتان شما را کنار بزنند لازم نیست شما دشمن بزرگی داشته باشید - حتی اگر نماینده دکترا داشته باشد. منظور دریافتی نیست، چون نمایندگان حقوقی را دریافت می‌کنند که حق دارند مثل بقیه خرج کنند، بقیه دریافتی‌هایشان به جهات متفاوتی است فرض کنید که دریافتی نمایندگان به دلیل هزینه‌های دفاتر است و هزینه کسانی که دفاتر را اداره می‌کنند. این بزرگترین هزینه‌ای است که مجلس و کشور برای هر نماینده‌ای می‌کند. شما ممکن است بگویید مجموع دریافتی عدد بزرگی است بله ولی این حقوق نماینده نیست قلیلی هستند که قادرند از این محل هزینه نکنند. شاید تهرانی‌ها کم خرج‌ترینشان باشند. مگر کسی که اصلا دست به فعالیتی نزند و الا اگر بخواهد آن خطوطی را که جاری است در شهری که در حوزه نمایندگی‌اش است که دفتری و نفری داشته باشد دچار کسری منابع می‌شود. - من تا دور هشتم حقوق مجلس دریافت نمی‌کردم. حقوق مجلس را واریز می‌کردم به همین خانه کارگر. در کارخانه‌ای که قبل از نمایندگی در آن کار می‌کردم آن‌جا ادامه حقوقم را دریافت می‌کردم و بعد از آن مجلس در آیین‌نامه جدید تکلیف کرد که نمایندگان باید حقوقشان را از مجلس بگیرند و از جای دیگر حق ندارند که حقوق بگیرند، قبل از آن زمان، این قانون وجود نداشت ونمایندگان آزاد بودند که حقوقشان را از جای دیگر دریافت کنند، در هر صورت وقتی این گونه شد من تصمیم گرفتم که همان مسیر را ادامه بدهم و آن چه که می‌پردازند واریز کنم به صندوقی که ما داریم به نام صندوق حمایت از کارگران بیکار که از ابتدای انقلاب هم حضرت امام دو میلیون تومان برای کارگران بیمار تخصیص دادند که دو میلیون آن زمان بسیار زیاد بود و مثل دو میلیارد این دوران است. ماهم بالتبع هر چه از مجلس دریافتی اضافه داشته باشیم و چیزی فراتر از آن چه که برداشت می‌کردیم به اینجا می‌ریختیم. من اتفاقا از جمله کسانی هستم که هزینه دفترم صفر است و همه را خانه کارگر می پردازد بنابراین من نمی‌توانم هزینه کنم چون جای دیگر دارد خرجم را می‌دهد و لذا او حق دارد که این را هزینه کند.چون خانه کارگر به اندازه کافی دفتر در حوزه نمایندگی من دارد و هرجا هم که دفتر آن‌هاست طبعا دفتر من هم هست و من هزینه‌ای در این رابطه متحمل نمی‌شوم. آن چه که امروز من برداشت می‌کنم استمرار همان برداشت گذشته‌است. یعنی من حدود یک میلیون و پانصد و پنجاه هزار تومان در سال جاری پرداخت می‌کنم. یعنی اگر تراز من در کارخانه‌ای که کار می‌کردم را نگاه می‌کردید همین دریافتی بود. فکر می کنم 3200 مجموع آن چیزی است که در فیش منعکس می‌شود.ولی آن که نماینده به عنوان حقوق دریافت می‌کند فکر می‌کنم بین 2300 تا 2600 است یعنی این نیست که 3200 دریافتی آن‌ها باشد بلکه فیش آن‌هاست. - آقای (بابک) زنجانی سکاندار این موضع بودند که دولت باید همه جیز را رها کند و بسپارد به بخش خصوصی و باید این قدر این را آزاد بگذارد تا ما نتیجه‌اش را ببینیم. به هر حال ما هرگز نه با این مواضع موافق بودیم و نه هستیم و نه خواهیم بود. در واقع اقتصاد اسمیتی سوپری این چنین در دنیا وجود نداشته و نخواهد داشت. - ما 5 نماینده بودیم رفتیم (پیش آقای رفسنجانی) نشستیم، اصرار هم کردیم (وارد انتخابات سال 92 شود) و خیلی زیاد هم اصرار کردیم. از مجلس وسط جلسه مرخصی گرفتیم، رفتیم نشستیم آن‌جا و دوستان گفتند ما نشسته‌ایم اینجا تا بروید ثبت‌نام. ایشان آخرش موکول کردند به پرسش از رهبری و به ماحاضر نشدند جواب بدهند حتی خانواده ایشان هم ساعتی قبل از ثبت‌نام از ایشان سؤال کرده بودند، به خانواده‌شان هم جواب ما را داده بودند، و هیچ کس در این باب در جریان نبود. حتی آقای صادق هم نقل کرده در خاطراتش که من داشتم برای عذرخواهی و ایشان هم گفته بودند بنویسید. یک باره ایشان تصمیمشان را عوض کرده بودند و حاضر کردند. -من همه را دلسوز می‌دانستم، حتی ایشان (احمدی نژاد) را هم دلسوز می‌دانستم با این که در هیچ نوبتی به ایشان رأی ندادم اما معتقد بودم آن چه که کردند دلسوزی بود.ما آن چه را که مشاهده میکنیم به طور شخصی و از شخص ایشان برون دادش بوده است عمیقا همین مفهوم است بالاخره هر کسی برای حضورش، تبلیغ، حرف زدن و سخن‌ها ممکن است شیوه‌ای را انتخاب کند که ممکن است ما نپسندیم و منتقدش شویم و ما منتقد بودیم، به نظر من.الان وقت انتقاد نیست الان زمان این است که بگوییم اقای احمدی‌نژاد مثل بقیه رئسای جمهور دلسوز بودند، تلاششان را کردند و ما از همه تشکر می‌کنیم از جمله ایشان


برچسب ها :

هتک حرمت قبور شهدا و مسلمین در قزوین!+عکس

چه کسی پاسخگوست؟

 

 

هیچ کس نمی دانست چه کار می توان کرد، یکی به مجلس زنگ زد، یکی به صدا وسیما، یکی استانداری، یکی فرمانداری...در همین اثنا عوامل تخریب قبور صحنه را ترک کرده و به اتاق گوشه صحن پناه بردند...

به گزارش پایگاه خبری انصار حزب الله روز پنج شنبه ۱۵ اردیبهشت ماه مردم قزوین شاهد تخریب قبور شهدا و اموات مدفون در حیاط حرم حسین ابن علی ابن موسی الرضا (ع) بودند؛ به منظور روشن شدن ابعاد این فاجعه گزارشی از زبان یکی از حاضران عینی واقعه که از خانواده محترم شهدا نیز می باشد، به شرح زیر تهیه شده است. 

روز پنجشنبه از صبح جلسه ای آموزشی از سمت بنیاد شهید در سالن اجتماعات مزار شهدا در حال برگزاری بود.ما به همراه عده ای دیگر از خانمها و آقایان در این جلسه حضور داشته و از آنچه که در صحن امامزاده حسین(ع) در حال رخداد بود بی اطلاع بودیم. بعد از اتمام ساعت اول و دوم آموزشی در حالیکه پدر شهید زمانی در حال مداحی بودند، حراست بنیاد از آقای زمانی خواستند مداحی را قطع کند مجری نیز اعلام کرد برنامه بعدی که سخنرانی بود برگزار نخواهد شد و اعلام کردند به سرعت به سمت امامزاده حسین بروید. وقتی به حیاط امامزاده رسیدیم به سمت دیگر پرده ای رفتیم که از روزها قبل در این مکان نصب شده بود ولی به علت بی اطلاعی توجه ما را جلب نکرده بود. صحنه ای که در پشت پرده های نصب شده دیدیم، بسیار تکان دهنده و وحشتناک بود. قبور ویران شده و استخوانهای بیرون آمده از داخل قبرها که نظم خاصی نداشته و مشخص نبود متعلق به قبر چه کسیست همه را حیران کرده بود؛ چنین برخوردی با مزار شهدا...با قبور مسلمانان... قابل باور نبود...

وقتی که ما رسیدیم بولدوزر عمل گودبرداری به عمق حدود ۲ متر را انجام داده و ماشین خاوری در حال جمع آوری خاکها بود. در صحنه ای که پیش چشممان بود بخشی از استخوانها را بدون اینکه هویتشان مشخص باشد داخل کیسه های مشکی ریخته بودند و در کنار پله های درب قبلی ورودی خانمها به حرم قرار داده بودند و بخشی دیگر را بر روی هم داخل عجزها خالی کرده بودند که هر دوی این صحنه ها در فیلم های گرفته شده از محل مشخص است.
در آن صحنه تعدادی از فرزندان شهدا از جمله فرزند شهید مهدی و فرزند شهید برجی را نیز دیدیم که لباسهای خاکیشان نشان از درگیر شدن با متصدیان امر بود. 

شنیدیم مسئولین اعلام کرده اند فقط ۳ یا ۶ تا از قبور شهدا آسیب دیده در حالیکه استخوانهایی که مابه چشم خود در کیسه ها و زیر عجزها دیدیم بیش از این تعداد بود و ازآنجاییکه سالهای درازیست از اموات کسی در این مکان دفن نمیشود اغلب قریب به اتفاق این استخوانها باید مربوط به شهدا باشد. 

برادر شهید قاریان پور نیز از دیدن این اوضاع بسیار منقلب شده بودند. هیچ کس نمی دانست چه کار می توان کرد، یکی به مجلس زنگ زد، یکی به صدا وسیما، یکی استانداری، یکی فرمانداری...در همین اثنا عوامل تخریب قبور صحنه را ترک کرده و به اتاق گوشه صحن پناه بردند. دقایقی نگذشت که پلیس ۱۱۰ به محل وارد شد. پلیس ابتدا خواست استخوانها را جمع آوری کند که با اعتراض خانواده شهدا مواجه گردید سپس گفتند کسی به استخوانها دست نزند تا قضیه به درستی پیگیری شود. 

با تماس های دوستان مسئولین مختلف در محل حاضر شدند و ماجرا را با چشمان خود نظاره کردند...
از صدا و سیما، خبرگزاری فارس و خبرگزاری برنا نیز افرادی خود را به محل رسانده بودند. 

حال حاضران دگرگون شده بود، پدر شهید عابدی را می دیدیم که استخوان جمجمه ای را در دست گرفته و با آن نجوا می کند سپس شنیدیم مسئولین را خطاب قرار داده و گفت شما که هر سال از جبهه های جنگ استخوانهای شهدا را به نقاط مختلف کشور میفرستید و آنها را در شهرهای مختلف دفن می کنید، آیا این استخوانها با آن استخوانها فرقی دارند؟ چرا با شهدای ما اینگونه رفتار می کنید؟ در جایی دیگر برادر شهیدی در محل دفن برادرش با حال اندوه نشسته بود و تا آن زمان که در حال رفتن بودیم نیز همچنان از جای خود برنخاسته بود... 

ظاهراً این اتفاق در روزهای پیش نیز تکرار شده بود چرا که از جانباز گرانقدری شنیدم که میگفت: وقتی چند روز پیش در زمان سالگرد آیت الله شالی به صحن امامزاده حسین رسیدم با صحنه تکان دهنده تخریب قبور مواجه شدم. دوستم از صحنه فیلمبرداری کرد ولی وقتی مسئولین حاضر در آنجا متوجه شدند مجبورمان کردند که فیلم ها را پاک کنیم. 

ما از مسئولین اوقاف سؤال میکنیم که چه توجیهی برای این حادثه فجیع دارند؟ از کارمندان بنیاد که شبانه روز در محل حضور دارند و از هیئت امنای امامزاده میپرسیم که آیا پیش از اینها نمی توانستند از رخداد چنین حادثه ای جلوگیری کنند؟ 

این سؤال را از پسر جوان بسیجی که آنجا بود پرسیدیم، او میگفت به خیلی ها خبر دادیم ۴ روز پیش نیز ماجرا را به حاج آقای داداش پور اطلاع دادیم...
متأسفانه از دوستان شنیدیم پس از پراکنده شدن مردم استخوانها داخل کیسه های مشکی به پشت مزار شهدا، قسمتی که مربوط به برگزاری نمایشگاههاست منتقل شده و از آن پس کسی آنها را ندیده است. 

مسئولین گفته اند ما فیلم و عکس از قبر شهدا گرفته ایم و قرار است سنگهای گران قیمت خریداری شده برای قبور را به جای سنگهای قبلی بگذاریم. آیا قرار است استخوانهای در هم شده ای که نمی دانیم در حال حاضر کجا هستند داخل قبور قرار بگیرند یا اینکه قرار است این سنگ قبرهای گران قیمت را بر روی قبرهای خالی قرار دهیم؟ 

عزیزی میگفت ای کاش کسانی که زمین را ۲ متر گودبرداری کرده بودند، حداقل نیم متر دیگر هم گود می کردند و با دقت استخوانهای مربوط به هر شهید را جدا کرده و در قبور جدید قرار می دادند. مسلماً هزار راه چاره وجود داشت که چنین حادثه اسفباری رخ ندهد، ولی افسوس که مسئولین آنگاه که باید هوشیار باشند دقت کافی را ندارند و در پی این اهمال کاریها باید منتظر اتفاق افتادن اینگونه حوادث نیز بود. 

خلاصه ما آن روز متفرق شدیم ولی عملکردهای بعدی برخی مسئولین نشان از تلاش در جهت مسکوت کردن این حادثه دارد. 
































برچسب ها :

تدفین شهید صبوری در امامزاده حسن(ع)

 

 

زرین تاج بهرامی مادر شهید صبوری با اشاره به دلایل تدفین فرزند شهیدش در امامزاده حسن(ع) تهران گفت: هفتاد سال است که من در این محل امامزاده حسن(ع) زندگی می‌کنم. بهروزم هم بچه همین محل بود. خواست همرزمان پسرم بود که او را در امامزاده به خاک بسپاریم. مدیریت آستان امامزاده حسن(ع) هم موافقت کرد و جایی را در این محل برای تدفین او آماده کرده است.

وی با اشاره به اینکه خودش هنوز برای شهید بهروز صبوری مراسمی برگزار نکرده است گفت: دوستان و همرزمان شهید لطف داشته‌اند و برای او مراسم بزرگداشت برگزار کرده‌آند اما من برگزاری مراسم را به بعد از انتقال پیکرش به تهران و تدفینش در اینجا موکول کرده‌ام.

شهرام صبوری برادر شهید بهروز صبوری نیز در همین رابطه در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، گفت: منطقه ۱۷ تهران یعنی محله زندگی شهید بهروز صبوری و خانواده ما در دوران هشت سال دفاع مقدس ۴۲۰۰ شهید داده است. اگرچه امامزاده حسن(ع) که در این منطقه واقع شده سال‌ها پیش قبرستان بود اما هیچکدام از شهدای محل در آنجا دفن نشده‌‌اند. در واقع تا چند سال پیش هیچ شهید مدفونی در امامزاده حسن(ع) وجود نداشت. تا اینکه چندی پیش پیکر ۵ شهید گمنام را که در جریان تفحص کشف شده بودند به آنجا آورده و به خاک سپردند.

وی افزود: حالا بعد از گذشت ۲۵ سال از پایان جنگ تحمیلی همرزمان برادرم تقاضا کرده‌اند که پیکر او را به نمایندگی از ۴۲۰۰ شهید این منطقه در امامزاده حسن(ع) برای زیارت اهالی محل به خاک بسپاریم. به همین دلیل پیکر شهید صبوری به امید خدا در فاطمیه دوم، یعنی نهایتا تا اواخر فروردین ۹۳در جوار پنج شهید گمنام امامزاده حسن(ع) به خاک سپرده خواهد شد.

شهید بهروز صبوری ۳۱ سال پیش در سن ۱۸سالگی به شهادت رسید و پیکر او به‌دلیل شرایط عملیات در منطقه ماند. مادر شهید بهروز صبوری سال‌ها منتظر شنیدن خبری از پیکر فرزندش همانند دیگر مادران شهدای مفقود الاثر بود. جمع زیادی از مردم ایران مادر این شهید را در کلیپی معروف که نمایانگر گریه‌ها و انتظار این مادر در استقبال از شهدای گمنام است مشاهده کرده‌اند. این کلیپ با عنوان «گمنام ۶۱» بارها در فضای مجازی و رسانه ملی منتشر شده است و مادر شهید صبوری را کم‌کم به نمادی از انتظار مادران شهدای گمنام تبدیل ساخت.

پنج‌شنبه ۸ اسفندماه ۹۲ طبق اعلام رسمی معراج شهدای مرکز و کمیته جست‌وجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح خبر کشف هویت شهید بهروز صبوری بعد از ۳۱ سال مفقود الجسد بودن، منتشر شد. پیکر مطهر شهید بهروز صبوری در جریان به خاک‌سپاری جمعی از شهدای گمنام در دانشگاه خلیج‌فارس بوشهر در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ به خاک سپرده شده است و هویت او بعد از گذشت سه سال از خاک‌سپاری توسط آزمایش DNA شناسایی شد. نمونه خون خانواده شهید با نمونه استخوان شهید که در بانک ژنتیک شهدای گمنام ثبت شده بود تطابق پیدا کرده هویتش احراز شد. شهید بهروز صبوری سال ۱۳۶۱ در عملیات مسلم‌بن عقیل در منطقه عملیاتی سومار به شهادت رسید.

 




برچسب ها :

اعلام آمادگی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) برای اجرای پروژه آزاد‌راه تهران _ شمال
 

اعلام آمادگی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) برای اجرای پروژه آزاد‌راه تهران _ شمال

 


سردار عبداللهی گفت قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) برای اجرای پروژه آزاد‌راه تهران – شمال آمادگی دارد.



برچسب ها :

تزكيه و تهذيب نفس يعني چه؟

قرآن مي فرمايد: قد أفلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها؛ به راستي رستگار شد آن كه نفس خويش را از آلودگي ها پاك كرد و زيانكار شد آن كه خود را آلوده كرد.
معناي آيه به ظاهر خطاب عمومي براي همةافراد است، ولي پس از دقت و تأمل بيشتر در آيه، به دنيايي از معاني و مفاهيم پنهاني بر مي خوريم كه به يك منشأ و مصدر متصل است و آن تزكيه و تهذيب نفس است كه منشأ تمام خيرات و بركات و خوبي ها مي باشد.
تزكيه و تهذيب نفس در يك معناي عام خلاصه مي شود و آن يعني اطاعت امر مولي و مخالفت با هواي نفس. به تعبير ديگر: انجام واجب چون نماز و روزه و ترك حرام چون غيبت، دروغ، تهمت، زنا و شراب خواري.
كسي كه در مسير تزكيه گام بردارد، به پيروزي و رستگاري خواهد رسيد.
ثمرة جهاد اكبر تهذيب نفس است. پيامبر گرامي اسلام لشكري را (براي جنگ) فرستاد. چون بازگشتند، ايشان را تحسين نمود و فرمود: آفرين بر گروهي كه جهاد كوچك را به جا آوردند و جهاد اكبر باقي است. سؤال شد جهاد بزرگ چيزي است؟ (حال آن كه از جنگ سختي بازگشته بودند و مي پنداشتند جهاد بزرگي كرده اند). حضرت در پاسخ فرمود: جهاد بزرگ، جهاد با نفس است.
چنين جهادي تنها راه پيروزي و رستگاري است چون شيطان و هواي نفس مانع وصول به حق و حقيقت است.
در حديث آمده است كه رسول خدا(ص) هنگامي كه آية قد أفلح من زكّاها را تلاوت مي فرمود توقف مي كرد و دعا مي نمود: اللّهمّ آتِ نفسي تقواها أنت ولّيها و مولاها و زكّها أنت خير من زكّاها؛ پروردگارا! به نَفْس من تقوايش را مرحمت كن! تو وليّ و مولاي آن هستي و آن را تزكيه فرما كه تو بهترين تزكيه كنندگاني.
اين سخن نشان مي دهد پيمودن اين راه بر پيچ و خم و گذشتن از اين گردونةصعب العبور حتي براي پيامبر جز به توفيق الهي ممكن نيست.




برچسب ها :

ارتباط اینترنتی زن و مرد نامحرم در همان حد ارتباط حضوری جایز است
 
آیت الله‌العظمی سیستانی:

ارتباط اینترنتی زن و مرد نامحرم در همان حد ارتباط حضوری جایز است


مرجع عالیقدر جهان تشیع در پاسخ به استفتای جمعی از مقلدان تأکید کرد: ارتباط زن و مرد نامحرم از راه ارسال ﭘیام‌های نوشتاری و یا ﮔفتاری جایز نیست مگر...



برچسب ها :

نرم افزار کوثر به‌مناسبت ایام فاطمیه+دانلود
 
برای رایانه

نرم افزار کوثر به‌مناسبت ایام فاطمیه+دانلود


این نرم افزار شامل بیش از 100 پرسش و پاسخ در 10 موضوع بوده و در موضوع یازدهم آن روایاتی از حضرت زهرا علیها السلام قرار داده شده است.



برچسب ها :

هنگام ناامیدی به کدام آیه مراجعه کنیم؟
 

هنگام ناامیدی به کدام آیه مراجعه کنیم؟


خداوند در آیات بسیاری انسان‌ها را نوید به بخشش و آمرزش گناهان داده که از دیدگاه پیامبر(ص) برپایی نماز به موقع که در آیه ۱۱۴ سوره مبارکه «هود» تأکید...



برچسب ها :

 
 
آیت الله مکارم شیرازی در درس خارج:

جهاد نکاح رسوایی عظیم و برخلاف ضرورت مسلم اسلام است/ علمای اسلام در برابر وهابیت تکفیری سکوت نکنند


 
 
حضرت آیت الله مکارم شیرازی صدور فتوای نکاح را رسوایی عظیم و بر خلاف ضرورت مسلم دین مبین اسلام دانست و از علمای جهان اسلام خواست بیش از این در قبال...جهاد نکاح رسوایی عظیم و برخلاف ضرورت مسلم اسلام است/ علمای اسلام در برابر وهابیت تکفیری سکوت نکنند



برچسب ها :

 
 

چرا به صلوات در اول دعا توصیه شده است؟


آیت الله جوادی آملی با اشاره به روایاتی از ائمه اطهار(ع) در باب یاد خدا به تشریح راز توصیه به صلوات در اول دعا پرداخت و گفت: ادب دعا این است که...چرا به صلوات در اول دعا توصیه شده است؟



برچسب ها :

ایجاد سوء ظن و بدبینی در جامعه گناه کبیره است
 
آیت الله مکارم شیرازی:

ایجاد سوء ظن و بدبینی در جامعه گناه کبیره است


حضرت آیت الله مکارم شیرازی ایجاد سوء ظن و بدبینی در بین جامعه و مردم و افشاء سر را از گناهان کبیره دانست و صبر در برابر مشکلات، مدار کردن با مردم و...



برچسب ها :

بزرگترین کمک ایران به عراق برای مقابله با داعش
 

بزرگترین کمک ایران به عراق برای مقابله با داعش


دولت ایران اعلام کرد آمادگی دارد تا در همه سطوح برای کمک به مردم عراق در برابر تروریست‌ها وارد این کشور شده و مشاوره نظامی به ارتش این کشور ارایه...



برچسب ها :

دعای نصرالله برای شفای آیت‌الله مهدوی کنی
 

دعای نصرالله برای شفای آیت‌الله مهدوی کنی


سیدحسن نصرالله گفت: در لبنان همه برای شفای عاجل آیت‌الله مهدوی کنی دعا می‌کنیم و مراسم زیارت عاشورا و دعای توسل برگزار کردیم.



برچسب ها :

جنگنده‌های سوخو اهداف داعش را هدف قرار دادند
 
منابع عراقی اعلام کردند

جنگنده‌های سوخو اهداف داعش را هدف قرار دادند


منابع عراقی از عملیاتی شدن جنگنده‌های خریداری شده سوخو از روسیه و هدایت آن از سوی خلبانان این کشور علیه اهداف گروه وابسته به دولت موسوم به عراق و...



برچسب ها :

داعش درحلقه محاصره ارتش عراق؛ آزاد سازی مناطقی در تکریت، بابل، فلوجه و سامراء
 

داعش درحلقه محاصره ارتش عراق؛ آزاد سازی مناطقی در تکریت، بابل، فلوجه و سامراء


آزادسازی فرودگاه تکریت و فرار سرکردگان داعش از آن، آزادی مناطق شمالی بابل تا جنوب فلوجه و منطقه جلام در سامرا حکایت از کنترل اوضاع به دست ارتش عراق...



برچسب ها :

داعشی‌ها با لباس‌زنانه و خودرو خانوادگی از صلاح‌الدین فرار می‌کنند
 

داعشی‌ها با لباس‌زنانه و خودرو خانوادگی از صلاح‌الدین فرار می‌کنند


رئیس شورای استانداری صلاح‌الدین: بسیاری از تروریست های داعشی در پوشش لباس زنانه و خودروهای خانوادگی و غیر نظامی در حال فرار از این استان هستند،



برچسب ها :

آرزوى واقعى من این است که ما درِ چاه‌هاى نفت را ببندیم
 
ویژه‌نامه «خشت کج»/اقتصاد بدون نفت در اندیشه مقام معظم رهبری

آرزوى واقعى من این است که ما درِ چاه‌هاى نفت را ببندیم


مقام معظم رهبری در سخنرانی‌ ۱۳ اردیبهشت سال ۷۳ تاکید کردند:"آرزوى واقعى من- که البته ممکن است به این زودیها قابل تحقّق نباشد- این است که ما...



برچسب ها :

خاطره سیلی‌خوردن یکی از محافظان رهبری در مقابل چشمان «آقـا»
 

خاطره سیلی‌خوردن یکی از محافظان رهبری در مقابل چشمان «آقـا»


اومـدم از زمین بلندش کنـم که برگشت و جلـوی آقا و جمعیت محکـم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟»



برچسب ها :

مدارک و مراحل مورد نیاز برای تعویض کارت خدمت
 

مدارک و مراحل مورد نیاز برای تعویض کارت خدمت


تمام افرادی که از اول فروردین‌ سال ۶۰ به بعد کارت پایان‌خدمت یا معافیت خود را دریافت کرده‌اند، باید با مراجعه به دفاتر پلیس+۱۰ درخواست تعویض دهند.



برچسب ها :

امنیت کامل در کشور برقرار است
 
سردار عراقی:

امنیت کامل در کشور برقرار است


جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران گفت: امنیت امروز ایران اسلامی با وجود تنوع‌های قومی و مذهبی از وحدت و انسجام بین این مذاهب شکل گرفته که...



برچسب ها :

نگاه به نامحرم باعث کم شدن حافظه می شود+صوت
 
شرح دعای روز سوم ماه مبارک رمضان

نگاه به نامحرم باعث کم شدن حافظه می شود+صوت


اگر به نامحرم نگاه کنیم و بر اساس گناه حافظه ما کم می شود که از بلایای بیماریهای انسان است و گاهی آن قدر کم می شود که افراد تعداد فرزندان و حتی نام...



برچسب ها :

پیکر مطهر ۸۳ شهید وارد کشور می‌شود/ شناسایی ۱۵ شهید دیگر
 
سردار باقرزاده خبر داد:

پیکر مطهر ۸۳ شهید وارد کشور می‌شود/ شناسایی ۱۵ شهید دیگر


فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودین با اعلام ورود پیکر مطهر ۸۳ شهید در ۲۶ خردادماه به خاک کشور گفت: پیکر مطهر ۱۵ شهید دیگر نیز در منطقه کردستان عراق...



برچسب ها :

مرزهای ایران امن است و هیچ دشمنی حتی آمریکا جرأت تعرض به آن را ندارد
 
سرلشکر جعفری در یادواره شهدای شاخص استان سمنان:

مرزهای ایران امن است و هیچ دشمنی حتی آمریکا جرأت تعرض به آن را ندارد


فرمانده کل سپاه گفت: امروز اگر خیلی از کشورها ایران را جزیره‌ای با ثبات در منطقه‌ای نا امن می‌دانند به دلیل آن است که در هشت سال دفاع مقدس و هشت...



برچسب ها :

آیت‌الله خاتمی: داعشی‌ها لائیک هستند
 
مشروح/ در نمازجمعه تهران

آیت‌الله خاتمی: داعشی‌ها لائیک هستند


خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: داعشی‌ها لائیک هستند و دینی ندارند و علمای شیعه و سنی علیه آنها موضع گرفتند چرا که هم شیعه و هم سنی را می‌کشند.



برچسب ها :

فاجعه بمباران شیمیایی سردشت منادیان دروغین حقوق بشر را رسوا کرد
 
پیام سرلشگر جعفری به همایش سالروز بمباران شیمیایی سردشت/

فاجعه بمباران شیمیایی سردشت منادیان دروغین حقوق بشر را رسوا کرد

 

فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ارسال پیامی به همایش سالروز بمباران شیمیایی سردشت، گفت: فاجعه بمباران شیمیایی سردشت منادیان دروغین حقوق



برچسب ها :

 
 «اسلام امریکایی» با پوشش اسلامی در خدمت اهداف امریکا و صهیونیسم است
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار قاریان، حافظان و اساتید قرآنی

«اسلام امریکایی» با پوشش اسلامی در خدمت اهداف امریکا و صهیونیسم است


رهبر معظم انقلاب اسلامی با یادآوری تعبیر حکیمانه امام بزرگوار درباره تقابل «اسلام امریکایی» و «اسلام ناب محمدی(ص)»، خاطرنشان کردند: اسلام امریکایی،...



برچسب ها :

جزئیات قانون جدید معافیت پزشکی مشمولان سربازی/ تقاضای معافیت در حین تحصیل مجاز شد
 
سردار کمالی عنوان کرد

جزئیات قانون جدید معافیت پزشکی مشمولان سربازی/ تقاضای معافیت در حین تحصیل مجاز شد

 


جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح گفت: در اجرای ماده 39 قانون خدمت وظیفه عمومی مصوب سال 1390، آیین نامه اجرایی معاینه و معافیت پزشکی...



برچسب ها :

حفظ هویت انقلاب اسلامی از اهداف ماموریت‌های سپاه است
 
جانشین فرمانده کل سپاه:

حفظ هویت انقلاب اسلامی از اهداف ماموریت‌های سپاه است


جانشین فرمانده کل سپاه گفت: سپاه حفاظت تنها در گیت‌ها وظیفه بازرسی را بر عهده ندارد، بلکه اعتباربخشی و حفظ هویت انقلاب اسلامی نیز در این مامویت‌ها...



برچسب ها :

 
ناهنجاریهای خانوادگی در دوران آخرالزمان
 
ناهنجاریهای خانوادگی در دوران آخرالزمان

مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی «قحط غیرت» می‌شوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانواده‌های خود دچار نوعی بی‌حسّی و بی‌میلی می‌گردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان...



برچسب ها :

حجاب،چتر امنیت
 
حجاب،چتر امنیت

منشا اصلى پیدایش لباس نیاز به محفوظ ماندن، عفیف ماندن و زیبابودن است، امااشتباه است اگر تصور کنیم که مى توانیم این همه اختلاف و تنوع راکه در لباس افراد در جوامع و دورانهاى مختلف دیده مى شود.



برچسب ها :

 
چرا جوانان به حیوانات گرایش پیدا کردند؟
 
چرا جوانان به حیوانات گرایش پیدا کردند؟

نگهداری جوانان از حیوانات به سگ و گربه محدود نمی‌شود و جوانان در خانه انواع مختلف جانوران مانند لاک‌پشت، قورباغه، مار، میمون و طوطی را به عنوان همدم خود نگهداری می‌کنند.



برچسب ها :

اگرمی‌خواهیدبدانیدایمانتان پابرجاست بخوانید!
 
اگرمی‌خواهیدبدانیدایمانتان پابرجاست بخوانید!

ایمانتان پابرجاست!!؟؟



برچسب ها :

 
بی غیرتی نسل پاک را می برد
 
بی غیرتی نسل پاک را می برد

1- آیا می دانید بی غیرت کیست و چه می کند که به او بی غیرت می گویند ؟ 2- آیا می دانید غیرت داشتن از کدام عضو شروع می شود ؟ 3- آیا می دانید داستان بی غیرتی از چه زمانی شروع شد ؟



برچسب ها :

هشت خطر در کمین جوان مؤمن انقلابی
 
هشت خطر در کمین جوان مؤمن انقلابی

اینکه ما تکیه میکنیم بر روى نیروهاى انقلابى و نیروهاى متدیّن، به‌خاطر این است که ما راه طولانى در پیش داریم؛ این ملّت راه طولانى در پیش دارد.



برچسب ها :

داعش مسی را به جهاد دعوت کرد + عکس
 
داعش مسی را به جهاد دعوت کرد + عکس

داعش برد آرژانتین مقابل ایران را به مسی تبریک گفت و او را به جهاد دعوت کرد.



برچسب ها :

عکاسی شهید چمران از مراسم دکتر شریعتی در بیروت+تصاویر منتشر نشده

این تصاویر توسط شهید دکتر مصطفی چمران از مراسم بزرگداشت دکتر علی شریعتی در بیروت برداشته شده است. این محفل نکوداشت که با حضور امام موسی صدر...



برچسب ها :

روایت ترور آیت الله خامنه ای در سال 60:
 
روایت ترور امام خامنه ای در سال 1360:

تغییر جای ضبط صوت، جانشان را نجات داد / دکتر می گفت: تمام کرده!



برچسب ها :

 

داعش محصول تجاوز نظامی آمریکا به عراق است

نشریه نشنال اینترست آمریکا:
 
داعش محصول تجاوز نظامی آمریکا به عراق است


گروه داعش نتیجه مستقیم حمله نظامی آمریکا به عراق و برای منافع ایالات متحده، خطرناک است. تا قبل از حمله آمریکا به عراق، داعشی وجود خارجی نداشت...




برچسب ها :

 
 
شکستی که رآمریکایی‌ها سردار سلیمانی را مسئول شکست خود در عراق می‌دانند سانه‌ای نمی‌شود؛

 
 
آمریکایی‌ها سردار سلیمانی را مسئول
 
شکست خود در عراق می‌دانند

دکستور فیلکینز نویسنده نشریه نیویورکر با بیان این
 
مطلب، می‌گوید: سردار سلیمانی با مذاکرات پشت
 
پرده، دو چالش اصلی عراق در سال 2010 را حل
 
کرد؛ همچنین...



برچسب ها :

آغاز ثبت نام طرح نشاط پایگاه شهید موحد دانش
 
آغاز ثبت نام طرح نشاط پایگاه شهید موحد دانش

طرح نشاط و تعالی پایگاه شهید موحد دانش از 25 خرداد 1393 آغاز شد و به مدت 10 روز ادامه دارد.



برچسب ها :

زیارت و غبار روبی مزار شهدای خاورشهر در بهشت زهرا
 
زیارت و غبار روبی مزار شهدای خاورشهر در بهشت زهرا

غبار روبی مزار شهدای شهرک خاورشهر در بهشت زهرا توسط بسیجیان مخلص ولایی پایگاه شهید حاج علیرضا موحد دانش-حوزه 333ثارالله(ع) خاورشهر صورت گرفت.



برچسب ها :

همسر شهید موحددانش در گفت‌وگو با فارس مطرح کرد/3
این شهید یک دست خوب حاجت می‌دهد

یک دفعه یکی از همسران شهدا که نه اسم حاج علی را می‌دانست و نه خبر داشت من چه نسبتی با او دارم گفت: «سر این خیابان عکس یک شهید را نصب کردند که یک دست ندارد اما شنیدم خیلی حاجت می‌دهد».

خبرگزاری فارس: این شهید یک دست خوب حاجت می‌دهد

به گزارش گروه حماسه و مقاومت ، پس از گذشت 30 سال از شهادت فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع)، شهید علیرضا موحددانش این اولین بار است که خاطرات همسر وی خانم ام‌سلمه مولایی منتشر می‌شود. شهید موحددانش در دوران حیات دنیایی اگر چه آینه تمام نمای یک اسطوره بود اما بر مظلومیت ایشان همین بس که به خاطر ادای تکلیف، ردای فرماندهی را از تن به درآورد و مانند چند تن از همرزمانش (شهیدان کاظم نجفی رستگار، حسن بهمنی، علی‌اصغر رنجبران، بهمن نجفی و ...) که همگی در دوره‌‌ای، از فرماندهان لشکر سیدالشهدا(ع) بودند، به هنگام شهادت یک بسیجی ساده بود.

نکته‌ای که در این اشاره قابل اعتناست، «بسیجی ساده» بودن آن سردار نیست، قطعاً! اما جای این پرسش برای ما از فرماندهان رده بالای دفاع مقدس نیز محفوظ است که چرا شهیدانی مانند علیرضا موحددانش و ... نباید در جامعه شناخته شده باشند و تازه بعد از 30 سال یادمان بیفتد که بنرهایی از عکس این شهیدان که مزین به یک جمله از آنهاست بسنده کنیم. البته همین هم جای شکر دارد اما برادران مسئول بدانند در پیشگاه الهی باید پاسخگو باشند که چرا بزرگانی چون این عزیزان حتی به اندازه یک بازیگر دسته سوم سینما هم شناخته شده نیستند؟!

بی‌انصافی است اگر قصور خودمان را نیز نادیده بگیریم، و بدانیم که دیگر دوره سطحی‌نویسی با جملات درام بی‌خاصیت که فقط برای داستان‌های موهوم هندی و تخیلی مناسب هستند و نه بیان روایتی از زندگی یک شهید که هر چه بود با نفس حضرت روح‌الله زنده شد و زنده ماند، تمام شده و لازم است از حقایق موجود زندگی یک شهید بگوییم. امید که خدا یاری‌مان کند.

شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع)

* من فرمانده شده‌ام

یک ماه از رفتن شهید موحددانش می‌گذشت اما هنوز به مرخصی نیامده بود. وقتی آمد، گفت: «صبح دوباره باید بروم سپاه، جلسه داریم و بعد بر می‌گردم منطقه». طبق معمول همیشه که ساکش را خودم می‌بستم، پرسیدم: «پس وسایلت را جمع کنم؟» گفت: «نه این دفعه نیازی نیست، احتیاج ندارم. ممکنه ماموریتم هم 5-6 ماه طول بکشد». این را که گفت، با ناراحتی شروع کردم به مخالفت.

تا آن روز اصلاً در مورد اینکه در جنگ فرمانده است و با مشکلات فراوانی رو به روست حرفی نزده بود اما وقتی ناراحتی من را دید گفت: «من فرمانده شده‌ام و باید بروم»، حکم محسن رضایی را هم به من نشان داد. سپس وصیت‌نامه‌اش را داد به من. گفتم: «حاج علی قضیه چیه؟ دیگه نمی‌خواهی برگردی؟!» خندید و گفت: «بادمجان بم آفت ندارد، خیالت راحت باشد بر‌می‌گردم».

خلاصه آن دفعه رفت و یک ماه بعد که مصادف با ماه مبارک رمضان هم بود برگشت و تمام ماه مبارک خانه بود. برای من این موضوع تعجب داشت که کسی مثل علیرضا یک ماه بمانده خانه!! بعداً فهمیدم اختلافاتی بین او و فرماندهان رده بالای جنگ به وجود آمده و ایشان از فرماندهی استعفا داده و برگشته تهران. 

حاج‌علی، رئیس بسیج خاورشهر شد و بیشتر از همه با حسین خالقی رفت و آمد داشت. ما خبر نداشتیم که او از سپاه هم آمده بیرون و به عنوان یک بسیجی به جبهه می‌رفت.  

* 9 روز بعد از رفتنش به شهادت رسید

دو روز قبل از اینکه علی برای آخرین دفعه برود جبهه خانم دانش می‌خواست برای زایمان دخترشان برود انگلیس. فرودگاه آخرین دیدار ایشان با حاج علی بود. 9 روز بعد از رفتن شهید موحددانش دو نفر از برادران سپاه آمدند در خانه ما و گفتند: «ما با غلامعلی دانش کار داریم». پرسیدم: «خبری شده؟» گفتند: «نه فقط با خود آقای موحد کار داریم؟» پدرشوهرم آن زمان در شرکت تعاونی خاورشهر مشغول به کار بود و من آدرس همانجا را دادم به آن دو نفر. چند ساعت بعد آقای دانش برگشت و به من گفت: «ام‌سلمه آماده شو برویم خانه خاله علی». گفتم: «چرا آنجا؟!» (دختر خاله علی یک هفته بعد قرار بود عقد کند). ایشان گفت: «همین طوری برویم آنجا کار دارند کمک کنیم و یک سر هم بزنیم».

موقع رفتن دیدم شوهر خواهر بزرگم آمد، آقای دانش که موضوع را به او خبر داده بود. گفت:«چون من احساس سرگیجه داشتم، به او گفتم بیاید پشت فرمان بنشیند». رفتیم منزل خاله حاج علی و آنها مرا گذاشتند و رفتند.

حالم خیلی بد بود و احساس خوبی نداشتم. شب قبلش خواب دیدم که علی آمده حیاط خلوت خانه‌مان، کوله‌ای پشتش است و می‌خندد. این خواب را برای خواهرم که او هم خودش را رسانده بود منزل خاله تعریف کردم و گفتم: «لیلا نکنه علی شهید شده؟!» متوجه دگرگونی حال خاله علی هم شدم که خواهرم گفت او ناراحتی قلبی دارد و حتما دوباره عود کرده.

بعد از چند ساعت آقای دانش و شوهر خواهرم آمدند و گفتند: «برویم». احساس می‌کردم خبری شده اما اینها از من پنهان می‌کنند. موقعی که سوار ماشین شدیم آقای دانش شروع کرد به صحبت کردن و مقدمه چینی برای دادن خبر شهادت به من. گفت: «آنهایی که همسرشان به شهادت می‌رسند زنان با لیاقتی هستند».

من فورا منظورش را فهمیدم و گفتم: «چیزی شده؟!» گفت: «بله بابا». حالم خیلی بدتر شد. آن موقع نمی‌دانستم باردار هم هستم و بعدا متوجه شدم.

آقای دانش گفت: «ما هر چه دنبال وصیت‌نامه علی گشتیم پیدا نکردیم، تو نمی‌دانی کجاست؟» گفتم: «چرا. دست منه. وقتی داشت می‌رفت داد به من». یک وصیت برای من نوشته بود و یکی هم برای پدر و مادرش. در وصیت‌نامه من نوشته بود : «اگر خدا فرزندی به ما داد دختر بود زینب‌گونه و پسر بود حسین‌‌وار تریبتش کن». 

خانم دانش بعدها تعریف کرد که قبل از شنیدن خبر شهادت علی خواب دیدم عده‌ای پرچم‌های سبز آوردند و دادند به من. آنجا حس کردم حتما برای علیرضا اتفاقی افتاده است. مادرشوهرم سر شهادت حاج علی واقعا پیر شد و ضربه سختی دید.

وقتی خبر شهادت علی را در ماشین شنیدم اصلا گریه نکردم. اشک ریختن من در تنهایی و منزل پدرم بود، در اتاق را می‌بستم و جلوی جمع گریه نمی‌کردم. پدرم وقتی این خبر را شنید بسیار برافروخته شد.

شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا (نفر اول از سمت راست تصویر)

* تصاویری از حاج علی دیدم که حسابی مرا بهم ریخت

روزی که پیکر علی را آوردند حال من قابل وصف نیست که چقدر بهم ریخته بودم. طوری که تمام لباس‌هایم خاکی بود و مجبور شدم کنار جوی آبی لباس‌هایم را تمیز کنم. به همین دلیل من دیر رسیدم به بهشت زهرا(س). خواستم صورتش را ببینم اما هر کار کردم چون همه فهمیده بودند باردارم حسن خالقی اجازه ندادند و گفتند خوب نیست ببیند.

البته چند ماه بعد همسر خدابیامرز حسین لطفی از دوستان صمیمی علی وقتی شنید اجازه نداده بودند پیکرش را ببینم عکس جنازه را برایم آورد. من حدوداً 6 ماه از بارداری‌ام می‌گذشت که ایشان گفت: «من این تصاویر را دارم و اگر بخواهی می‌توانم نشانت بدهم اما به نظر من نبینی بهتر است، بگذار تصویری که از او در ذهن داری خراب نشود». اما وقتی دید من دوست دارم ببینم یک روز آمد خانه ما و عکس‌ها را نشانم داد. گفت: «علی قیافه‌اش خیلی تغییر کرده ببینی تصویرش در ذهنت عوض می‌شود». گفتم: «هر چی هست می‌خواهم ببینم، تحملش را دارم».

بعد از دیدن عکس‌ها بسیار دگرگون و ناراحت شدم. خیلی به من سخت گذشت طوری که پدر و مادرم فهمیده بودند من یک طوریم شده.

* گریه‌های من روی دخترم تاثیر گذاشته بود

وقتی فاطمه دخترمان به دنیا آمد ساعت 5 بعد از ظهر که می‌شد به شدت شروع می‌کرد به گریه کردن. معمولا نوزادان چند ماه اول تولد اشک ندارند اما فاطمه گوله گوله اشک می‌ریخت و هر کار می‌کردیم آرام نمی‌شد. با خاله حاج علی او را بردیم دکتر متخصص. دکتر بعد از معاینه با من صحبت کرد و گفت: «در زندگی‌تان اخیرا مشکلی پیش نیامده؟» گفتم: «چرا، همسرم به شهادت رسیده». دکتر پرسید: «چه ساعاتی شما گریه می‌کردید؟» گفتم: «بعداز ظهرها». گفت: «این حالات شما روی جنین تاثیر گذاشته و تا 5 ماهگی ادامه دارد. بعد از این مدت خوب می‌شود».

*خواهرم سنگ صبورم بود

سنگ صبورم خواهر بزرگم بود. خیلی حرف‌هایی را که به مادرم هم نمی‌توانستم بزنم با ایشان در میان می‌گذاشتم. البته او هم خانه‌اش قزوین بود خیلی نمی‌توانستم در کنارش باشم.

*علی می‌خواست فاطمه را ببرد

یکی از همسایه‌های ما که همسر شهید بود، شوهرش را در خواب می‌بیند که آمده بود دخترشان زینب را با خودش ببرد. درست یک هفته بعد آنها برای تفریح به بیرون از شهر می‌روند. کنارشان کانالی بوده که آب در آن نمی‌آمده این بچه می‌رود برای بازی که ناگهان آب را باز می‌کنند و این بچه جنازه‌اش انتهای کانال پیدا شد. این در ذهن من بود تا مدتی بعد خواب علی را دیدم که از من می‌خواست دخترمان را با خودش ببرد.

فاطمه آن زمان سوم دبستان بود و من تازه از ازدواج مجددم پسری به دنیا آورده بودم به نام حسین و خیلی توجه و وقت من را به خودش جلب کرده بود. یک شب دیدم علی در خانه ‌پدربزرگم آمده بود به خوابم، حسین بغلم بود و فاطمه کنارم. گفت: «ام‌سلمه آمدم با فاطمه صحبت کنم». گفتم: «علی من می‌خواهم بروم خانه‌مان و فاطمه را هم می‌خواهم ببرم». گفت: «نه من آمدم فاطمه را با خودم ببرم». ناگهان از خواب پریدم. همه چیز من فاطمه بود. شهید موحد در خواب فاطمه را پشت خودش پنهان کرده و من دست او را می‌کشیدم و می‌گفتم: «تو را به خدا بگذار فاطمه را ببرم». حاج علی گفت: «ام‌سلمه فاطمه محبت و توجه را می‌فهمد اما حسین خیلی کوچک است و متوجه نمی‌شود». فهمیدم خوابم چه مفهومی دارد.

صبح خیلی زود در حالی که حال خودم هم خوب نبود متوجه زن‌‌برادرم شدم که هراسان آمده و دستش را از روی زنگ بر‌نمی‌دارد، در را باز کردم و دیدم رنگ به صورت ندارد. او هم که ماجرای زینب دختر همسایه را می‌دانست گفت: دیشب خواب دیدم برای نازنین فاطمه اتفاقی افتاده است (دخترم نازنین فاطمه بود که بعضی‌ها به او نازنین می‌گفتند اما خانم دانش بیشتر نازنین فاطمه صدا می‌کرد). با این قضیه و خواب خودم تا فاطمه از مدرسه بیاید  مُردم. 

مدتی گذشت و یک روز در مدرسه پای یکی از بچه‌ها گیر می‌کند به پای فاطمه و او می‌خورد زمین، تمام بدنش به شدت زخم می‌شود. وقتی در را باز کردم دیدم تمام بدنش باند است. با نگرانی شدید زنگ زدم مدرسه، گفتند: «ما همه کار کردیم، دکتر بردیم و عکس انداختیم. می‌خواستیم با فاطمه بیاییم خانه‌تان و توضیح بدیم اما فاطمه گفت شما بیایید مادرم بیشتر می‌ترسد». با سن کمی که داشت حواسش خیلی جمع بود.

شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا

* این شهید یک دست، خوب حاجت می‌دهد

بعدها در بنیاد شهید مشغول به کار شدم که البته مدتی بعد به خاطر مشکل آرتروز استعفا دادم. جالب است برای‌تان تعریف کنم که یک دفعه یکی از همسران شهدا که نه اسم حاج علی را می‌دانست و نه خبر داشت من چه نسبتی با او دارم گفت: «سر این خیابان عکس یک شهید را نصب کردند که یک دست ندارد اما شنیدم خیلی حاجت می‌دهد». بعد دو سه تا از همسرها با هم صحبت می‌‌کردند و به من ‌گفتند: «خانم مولایی خیلی دوست داریم بدانیم همسر این شهید کیست؟» یکی از آنها می‌دانست من هستم ولی باقی نمی‌دانستند. او به شوخی گفت: «خاک بر سرتان خانم مولایی همسر آن شهید است دیگر».

* در این مواقع تنهایم بگذار

شهید موحد دانش وقتی در خانه بود به ما بسیار توجه می‌کرد و از جمع دوری نداشت، فقط به من تأکید کرده بود زمانی که نماز و قرآن می‌خوانم دوست ندارم مطلقاً بیایی کنارم و خلوت مرا بشکنی. معمولا هم نمازهایش طولانی بود و بعضاً صدای گریه‌اش را می‌شنیدم. علیرضا می‌رفت در اتاق را می‌بست عبادت می‌کرد.

* آشنایی من و همسر شهید کاظم رستگار

به خاطر مسائلی که در لشکر 10 سیدالشهدا گذشته بود خانم شهید رستگار خیلی دوست داشت من را ببیند اما نمی‌شناخت. از یکی از همکاران پرسیده بود که شما آدرسی از خانم موحد دانش دارید به ما بدهید، ایشان گفت: «خانم موحد، خانم مولایی است که در طبقه مالی کار می‌کند و آنجا من را شناخته بود».

* من یک بسیجی ساده هستم

حاج علی خیلی تودار بود. طوری که بعضی از مسائلش را بعد از شهادتش فهمیدم. هر وقت پدرش می‌پرسید: «علی در جبهه چه می‌کنی؟» می‌گفت: «باقی چه می‌کنند من هم همان کار را می‌کنم، من یک بسیجی ساده هستم».

* از همه بیشتر با حسین خالقی شوخی می‌کرد

از همه بیشتر بین اطرافیانش با حسین خالقی شوخی می‌کرد. او را بسیار دوست داشت. مثلا به آقای خالقی می‌گفت: «خاک بر سرت». من می‌گفتم: «بد است جلوی ما به او این حرف را می‌زنی». می‌گفت: «او پوستش کلفت است. خانمش هم ناراحت نمی‌شد» و به من می‌گفت: «این بحث‌ها یک چیزهایی است بین خودشان». حسین خالقی هم به علی علاقه داشت و می‌خندید.

شهید علیرضا موحددانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا

* شهید موحد شلوار لی نمی‌پوشید

شهید موحددانش به تیپش خیلی اهمیت می‌داد. تمیز بود و لباس بدون اتو نمی‌پوشید. حسین خالقی می‌گفت: «خط شلوار علی هنداونه را نصف می‌کند». هر لباسی که می‌پوشید باید اتو داشت. در عین سادگی خیلی تمیز بود. شلوار پارچه‌ای، یقه سه سانتی خیلی تمیز و مرتب. شلوار لی نمی‌پوشید. همیشه لباس سپاه و لباس بیرونش ساده و تمیز بود. ریش‌اش دائم مرتب بود. شب‌ها من می‌دیدم که مسواک می‌زد. خیلی آراسته بود.

* عاشق بچه بود

می‌دانستم بچه خیلی دوست دارد و علاقه داشت خودمان بچه دار شویم اما تا زمانی که در کنار هم بودیم، حتی متوجه نشد که پدر شده است.

* بلیط‌ها دست بالایی است!

ما مشهد رفته بودیم با دوستش محسن ابراهیم‌آبادی؛‌ شوخی علی گل کرد. دست مصنوعی‌اش را در ‌آورد و بلیط‌ها را ‌گذاشت در دست مصنوعی‌ و آن را گذاشت بالای در کوپه قطار. گفتم: نکن علی! مأمور قطار آمد داخل بلیط‌ها را چک کند، گفت: «بلیط‌هایتان را لطف کنید»، علی گفت: «بلیط‌ها دست آن بالایی‌ است». مأمور که متوجه نشده بود پرسید: «مگر شما چهار نفر نیستید؟» حاج علی گفت: «بله». گفت: «پس آن بالایی کیست؟!» ناگهان دست را دید و بنده خدا رنگ صورتش پرید. محسن و علی می‌خندیدند. مامور قطار که هم شروع کرد به خندیدین گفت: «آقا داشتم سکته می‌کردم!».

* ماجرای دستی که در کیفم بود

یک مرتبه دیگر دست مصنوعی‌اش را گذاشت داخل ساک من. آن زمان جایی می‌رفتی برای برقراری امنیت کیف‌ها را جستجو می‌کردند، همانطور که ماموری داشت کیف مرا می‌گشت دستش خورد به دست مصنوعی حاج علی و گفت: «این چیست؟» گفتم: «لباس است». گفت: «نه این دست است!!!» ترسید و جیغ زد.

* ناراحت نیستی با من راه می‌آیی؟

دست مصنوعی خیلی علیرضا را اذیت می‌کرد، بندهایش را می‌بست اذیت می‌شد. دست را زیاد استفاده نمی‌کرد مگر بیرون می‌خواستیم برویم. یک بار از من پرسید: «تو ناراحت نیستی با من راه می‌آیی و من دست ندارم؟» گفتم: «نه، اگر ناراحت می‌شدم که اصلاً ازدواج نمی‌کردم. ‌افتخار می‌کنم، تو دستت را در راه اسلام دادی». اگر کسی هم می‌دید می‌فهمید دست مصنوعی است.

* داستان آرم جمهوری اسلامی و عکس امام(ره)

شهید موحددانش شوخ بود. زمانی که رفته بودند مکه شورتی‌ها را اذیت می‌کرده و می‌گفت: «آرم جمهوری اسلامی و عکس امام را می‌زدیم پشت‌‌شان و برای اینکه متوجه نشوند سری تکان می‌دادیم آنها هم به عربی خسته نباشید می‌گفتند».

* به ام‌سلمه بگو تو را به خدا با من حرف بزند

اگر باهم بحث‌مان می‌شد حرف می‌زدیم، اگر حق با من بود سریع عذر خواهی می‌کرد. یک دفعه جر و بحث‌مان شده بود و سر سنگین بودیم. علی به لیلا خواهرم گفته بود: «به ام‌سلمه بگو تو را به خدا با من حرف بزند». یک وقت‌هایی با خودم می‌گویم چرا با او اینطور رفتار کردم و حسرت می‌خورم با اینکه ما زیاد با هم زندگی نکردیم.

* نگاهی که در ذهنم ماند

آخرین دفعه‌ای که حاج علی داشت می‌رفت دوباره ایستاد، از زیر قرآن عبور کرد و یک مقدار که رفت دوباره برگشت و نگاهی دوباره کرد و لبخند زد. آن نگاه اگر چه زیاد طولانی نبود اما هنوز در ذهنم شفاف مانده است.

پایان




برچسب ها :


صفحه قبل 1 ... 452 453 454 455 456 ... 514 صفحه بعد