منوي اصلي
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره

اگر از سرهایمان کوه ها بسازند هرگز در کتاب های تاریخ نخواهند خواند "خامنه ای" تنها ماند... ------------------------------------ امام خامنه ای (مدظله العالی) : ای جوانان و ای بسیجیان عزیز ، در هر جای کشور که هستید ، این بصیرت را روز به روز افزایش دهید .
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 349
بازدید دیروز : 605
بازدید هفته : 954
بازدید ماه : 6187
بازدید کل : 111391
تعداد مطالب : 735
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

روزشمار محرم عاشورا ساعت فلش مذهبی سوره قرآن مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار فاطمیه
دعای فرج اوقات شرعی ذکر روزهای هفته ذکر روزهای هفته آیه قرآن پخش زنده حرم حدیث موضوعی
پیج رنک گوگل
دعای فرج
زیارت عاشورا
ابر برچسب ها


[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]

آیت الله جاودان در دیدار با گروهی از آمرین‌به معروف:
 
مجوز امر به معروف و تذکر لسانی ما قرآن است
 
جمعیتتان را حفظ کنید و پیگیر باشید و این‌کار به از خود گذشتگی نیاز دارد
 
 
اگر منکرات بزرگ اجتماعی انجام می شود آن را به رسانه ها بکشانید و آگاه سازی کنید، این قدم اول است و یا یک جمعیتی درست کنید علیه آن منکری که در حال انجام است تا آن قائله بهم بخورد....

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، آیت الله جاودان در دیدار با گروه مردمی دانشجویی احیاگران امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر طی هفته جاری سخنان ارزنده‌ای دراین باره بیان فرمودند که شرح آن در پی می‌آید:

طبق فرمایش امیرالمومنین در نهج البلاغه، امر به معروف در مقایسه با مجموعه کارهای خوب که در شمار آنها هم جهاد، خمس، زکات، روزه، نماز... قرار دارد، افضل است.
امر به معروف در مقایسه با این ها، در آسمان است و بقیه در زمین، مثل آب دهان است در مقابل دریا.

با این تعبیری که امیرالمومنین فرمودند بزرگترین عبادت امر به معروف است. اگر می خواهید به درجات بالای ایمانی برسید لازم نیست کار خاصی انجام دهید، فقط امربه معروف کنید.

امر به معروف با این فرمایشی که امیرالمومنین فرموده اند شما را به درجات بالای ایمانی می رساند. وقتی ما این چنین جایگاهی را برای امر به معروف می شناسیم و می دانیم هر نمونه امر به معروف که انجام می دهیم مسلما رضایت حضرت صاحب پشت سر آن است . هر دانه به دانه امر به معروف که انجام می دهیم حتما رضایت حضرت وجود دارد اما نمی دانیم آن نمازی که می خوانیم یا روزه و سایر عباداتی که انجام می دهیم مورد رضایت ایشان است یا نه؟

اما دانه به دانه امر به معروف که می کنیم، رضایت و نظر خیر آن حضرت وجود دارد و ما در هر حال و روحیه ی خود آن را می بینیم.

اگر یک صبحی برای امر به معروف راه بیفتید وقتی برمی گردید از درون احساس سبک بالی و نشاط و شادمانی می کنید در حالی که وقتی نماز می خوانید این شادمانی را احساس نمی کنید پس معلوم می شود هنگام امربه معروف حضرت صاحب راضی اند و خیلی هم راضی چون جمعی از پیروان و دوستداران ایشان مشغول به کاری اند که ایشان دوست دارند.

و این رضایت را ما در حال و نفس و روح خود می بینیم.

مثلا کسی می رود سجده و ۵۰ بار لااله الا انت می گوید، خیلی خوب است و خیلی کار ساز ، آن هم مقبول است ولی امر به معروف کارساز تر است.

و این که جرأت پیدا کنیم و امر به معروف کنیم این جرأت از ایمان سرچشمه می گیرد. در حدیثی آمده از مومنی که ایمان ندارد تعجب می کنم . یعنی چه مومنی که ایمان ندارد؟ یعنی کسی که امر به معروف نمی کند.

امر به معروف در دل انسان ایمان می کارد و ای کار خیلی سریع اتفاق می افتد و آن ذکر لااله الا انت این قدر به سرعت در دل انسان ایمان نمی کارد، نمازی که می خوانیم این قدر ایمان در دلم نمی کارد که امر به معروف می کند و رشد می دهد.

نمی دانم شاید این راهی است که خدا برای شما امر به معروف کنندگان باز کرده در این راه از خدا و امام زمان کمک و استغاثه بخواهید که این توفیق را تا پایان عمر از شما نگیرد.

همین که حضرت صاحب از ما راضی باشد کافی است زیرا ممکن است ما در زمان ظهور باشیم اما بهره ای نبرده باشیم و یک انسان معمولی باشیم در میان سایر انسان ها در آن زمان، به چه دردی می خورد اما می توانیم الان در زمان غیبت کاری کنیم که رضایت ایشان را به دست آورده باشیم که این برای ما کافی است حتی اگر زمان ظهور را درک نکنیم.

ثمره یک عمر پاکدامنی اولیای بزرگ الهی یک لبخند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است ولی شما می توانید هر روز لبخند رضایت حضرت را ببینید.

این که می گویند مسئولین همراه نیستند، نباشند، می خواهند حمایت بکنند یا نکنند و یا حتی مانع ایجاد کنند.

شما بکوشید جمعیتتان را افزایش دهید و لو یک نفر اضافه شود و حتی یک بار امر به معروف کند، این خیلی خوب است.

از خداوند بخواهید که جمعتان را حفظ کند و این توفیق را از شما نگیرد و بگویید خدایا ما کاری نکردیم و همه اش را تو کرده ای، و اگر جرأتی کردیم و خطری کردیم قوتش را تو داده ای و این مرحمت الهی را شکر کنید.

اگر کسی بر اساس ایمانش بر سر این کار آمده باشد هیچ حادثه ای و هیچ شرایطی نمی تواند ایمان را از او بگیرد و بنابراین هیچ وقت کارش ترک نمی شود.

هر مقدار که می توانید امر به معروف کنید مثلا اگر فقط یک روز وقت دارید آن روز را به امر به معروف اختصاص دهید.

جمعیتتان را حفظ کنید و پیگیر باشید و این کار به از خود گذشتگی نیاز دارد ولی آن چیزی که به دست می آورید آن قدر ارزشمند است که ارزش از خود گذشتگی و وقت گذاشتن را دارد.

برای خودتان برکات امر به معروف را پیدا کنید.

مجوز امر به معروف و تذکر لسانی ما قرآن است.

اگر منکرات بزرگ اجتماعی انجام می شود آن را به رسانه ها بکشانید و آگاه سازی کنید، این قدم اول است و یا یک جمعیتی درست کنید علیه آن منکری که در حال انجام است تا آن قائله بهم بخورد.


والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته




برچسب ها :

مسئولان ناجا آيا براي فرداي خود جوابي آماده كرده‌اند...؟!?
 
خواب ناجا و نظربازي نامحرمان...
 
 
مگر نه اينكه ناجا در قبال تأمين امنيت اخلاقي يكايك زنان و مردان اين جامعه، مسئول اصلي است. پس شيوع بدخيم بدحجابي زنان و مردان را چگونه بايد باور كرد؟

فارس: "پليس اسلامي " عبارتي است كه شايد نياز باشد مسئولان اتاق‌هاي فكر و عمليات ناجا بيش از اين به آن فكر كنند.

در واقع نيروي قهريه و مسلح براي اعمال قانون در داخل يك جامعه اسلامي نمي‌تواند گزينه‌اي غير از پليس اسلامي باشد.

پليس اسلامي ترجماني است از تمام باورهاي يك جامعه اسلامي و شيعي كه در خط اول اعمال قانون و توسط نيرويي كه در حال حاضر آن را به عنوان نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران مي‌شناسيم نمود مي‌يابد.

يك پليس مسلمان و يا به عبارت ديگر، يك پليس شيعه كه در تحت زعامت ولايت فقيه انجام وظيفه مي‌كند براي تك به تك افراد يك جامعه احساسي دارد كه يك پدر يا برادر بزرگتر براي خانواده‌اش دارد.

چگونه است كه پدر وقتي ببيند و يا حتي احساس كند كه خطري هرچند كوچك و يا مشغوليتي هرچند فكري، در حال تهديد فرزندانش است فورا براي رفع و زدودن آن دست به كار مي‌شود.

چگونه است كه پدر وقتي احساس كند رفتار و يا پوشش فرزندانش، اعم از پسر و يا دختر مي‌تواند بستر امنيت فرزندانش را تهديد كند و يا حتي موجب تهديد امنيت پيراموني براي ديگران شود، به آنها تذكر پدرانه مي‌دهد.

همين دو سوال كوتاه كافيست تا بتوان احساسي را كه يك نيروي پليس اسلامي دارد به خوبي تصور كرد.
پليسي كه در ناجا مشغول فعاليت است همواره بايد با همين ديد وظايف خود را در قبال مبارزه با انواع ناامني و ايجاد تمام ابعاد امنيت انجام دهد.

اين سكه اما روي ديگري هم دارد.آيا مي‌توان پدري را معرفي كرد كه براي امنيت فرزندانش بي مبالات باشد.آيا اساسا مي‌توان حتي تصور كرد كه مسئولان ما در ناجا براي مقوله‌اي مثل امنيت اخلاقي هيچ برنامه‌اي ندارند؟

جواب هر دوي اين سوالات منفي است. اما متاسفانه بايد گفت آنچه كه امروز در دور و اطرافمان مي‌بينيم، تعيّني دارد كه با دانسته‌هاي ما متناقض است.

مي‌بينيم كه بدحجاب‌ها، اعم از پسراني كه لباس‌هاي چسبان دارند و موهاي كج و معوج و دختراني كه به هيچ وجه از يك پوشش مناسب برخوردار نيستند به راحتي در كوچه‌ها و خيابان‌ها در حال ترددند و تو گويي حضور پليس تنها براي امنيت آنهاست نه براي تأمين امنيت اخلاقي يك جامعه كه جامعه اسلامي ماست.

ناجا و فرماندهان نيروي انتظامي اگر تمام دختران و پسران ايراني را فرزندان خودشان مي‌دانند پس اين برخوردها را چگونه توجيه مي‌كنند؟
آيا براي آنها مهم هست كه اگر پسري با ظاهر نامناسب و يا دختري با موهاي آشكار و حجاب بد در جامعه ظاهر مي‌شود و زمينه نظربازي نامحرمان را فراهم مي‌كند، نه تنها ظاهر اسلامي جامعه مورد خدشه قرار مي‌گيرد بلكه غيرت و حميت و مردانگي نيز مورد سوال قرار مي‌گيرد؟
غيرت و مردانگي هركسي كه مي‌بيند و والبته غيرت آناني كه رفع كردن اين معضل بدخيم وظيفه سازماني آنهاست.

ناجا و فرماندهاي عزيز آن فراموش نكنند كه در اين حكومت اسلامي، هر كس به ميزان وظيفه‌اي كه دارد پاسخگوي خداوند متعال و خون شهداست. پاسخي كه هيچ راه فراري از آن نيست و به نوعي حق‌الناسي محسوب مي‌شود كه بر گردن هر مقام و مسئولي قرار دارد.
مسئولان نيروي انتظامي آيا براي فرداي خود جوابي آماده كرده‌اند...؟!

اين همه بدحجابي آنهم در جامعه‌اي كه مركز تشيع عالم و حكومت شيعي است چه توجيهي دارد؟




برچسب ها :

بيدار باش به مسؤولان نظام؛
 
جوانان را در مواجهه با لجن‏زار بی ‏بند و بارى تنها نگذاريد...
 
 
رها كردن جوانان به حال خود و عدم توجه به بنيانهاى اخلاقى و تربيتى آنها و عدم تلاش براى حفظ عفت عمومى، ضربات خائنانه‏اى است كه بعدها نتايج اندوهبار آن مشخص خواهد شد.

 پایگاه خبری انصارحزب الله:«معنويت و اخلاق»، فصول مميز انقلاب اسلامى با ساير انقلاب‏هاى جهان به شمار مى‏آيند. در انقلاب‏هاى بزرگ‏اجتماعى كه طى سده‏هاى اخير در سر تا سر دنيا به وقوع پيوسته است، شعارهايى چون آزادى، برابرى و استقلال،براى اصلاح زير ساختهاى اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى مطرح شده است اما به دليل حاكميت اومانيسم(فردگرايى) و گفتمان مدرنيته بر اكثر اين انقلاب‏ها دين و معنويت و اخلاق در هيچ يك از آنها راهى نداشته و حتى‏برخى از مشهورترين انقلابهاى قرون اخير نظير انقلاب اكتبر روسيه و انقلاب كبير فرانسه در بطن شعارهاى خود نوعى‏دين‏ستيزى و معنويت‏گريزى را تجويز نموده و اخلاق مبتنى بر معنويت را نكوهش كرده‏اند.
 
اما انقلاب اسلامى ايران كه در دهه‏هاى پايانى قرن بيستم به وقوع پيوست، علاوه بر آنكه آرمانهايى چون عدالت،آزادى و استقلال را در بطن خود داشت، معنويت و اخلاق را به عنوان ركن ركين آرمانهاى خود و اصلى‏ترين‏استوانه‏هاى زندگى بشرى معرفى كرد و در هنگامه‏اى كه به دليل استيلاى جهانى سكولاريسم (جدايى نهاد دين ازسياست و دولت) سخن گفتن از دين و اخلاق، ارتجاع و پسرفت به شمار مى‏رود، با پيش كشيدن سيادت اخلاقى‏مبتنى بر آموزه‏هاى دينى، طرحى از براى جهان خسته از مدرنيته در انداخت، طرحى كه به سرعت عالمگير شد و به‏زودى به عنوان اصلى‏ترين رقيب ايدئولوژى سرمايه‏سالارانه ليبرال دمكراسى مطرح شد. 

پس از پيروزى انقلاب، قانون اساسى جمهورى اسلامى كه در حقيقت آيينه آرمانها و ايده‏هاى انقلاب است، بسط معنويت و تعالى اخلاقى جامعه به عنوان اصلى‏ترين وظايف نظام دولت برآمده از انقلاب در نظر گرفته شد و بر اين‏اساس تمامى مسؤولين نظام نسبت به رشد و گسترش اخلاق و معنويت در جامعه تعهد و تكليف دارند. خوشبختانه پس از پيروزى انقلاب اسلامى از آنجا كه خود ملت، سكاندار اصلى اين تحول عظيم فرهنگى،اجتماعى و سياسى بودند، مظاهر اخلاق دينى به سرعت در سطح جامعه گسترش يافت و با فرهنگ‏سازى جدى‏انقلابيون، مظاهر فساد اجتماعى و فسق و فجور و بى‏بند و بارى كه رژيم ستمشاهى درصدد گسترش آنها به ويژه درميان نسل جوان بود، برچيده شد. 

در ميان نمادهاى تجلى آرمان اخلاق و معنويت انقلاب، «حجاب» و «عفاف» از مهمترين نمونه‏ها به شمار مى‏آيند.تئوريسين‏هاى انقلاب اسلامى از ابتداى آغاز نهضت ،بر حضور زنان به عنوان قشر بزرگى از جامعه در عرصه مسايل‏اجتماعى و فرهنگى تاكيد جدى داشتند و حضرت امام(ره) به عنوان رهبر انقلاب، زنان را به عنوان عامل و زمينه‏سازاعتلاى اخلاقى و تربيت درست مردان به شمار مى‏آوردند. به همين لحاظ انقلاب اسلامى نه تنها حضور زنان درعرصه فعاليتهاى اجتماعى را نفى نكرد، بلكه موجبات حضور بيش از پيش آنها را در همه عرصه‏ها فراهم آورد؛ به‏گونه‏اى كه اين امر موجب تعجب بسيارى از ناظران خارجى را كه تصور نادرستى از اسلام داشتند، شد. 

انقلاب اسلامى با خود نمونه‏اى از حضور عفيفانه زنان در عرصه فعاليتهاى اجتماعى به ارمغان آورد كه امروزه دربسيارى از كشورهاى اسلامى الگو قرار گرفته است. در طى سالهاى اوليه پس از پيروزى انقلاب و به ويژه در دوران دفاع مقدس، اين الگو در سطح جامعه فرصت همه‏جانبه‏اى پيدا كرد و فضايى اخلاقى و توأم با عفت بر جامعه حاكم بود. البته وجود اين فضا تنها ناشى از تعهد مسؤولين‏و مديران كشور به تعالى اخلاقى جامعه نبود، بلكه در سطح جامعه نيز يك وجدان عمومى بيدار و حساس وجودداشت كه اجازه خدشه‏دار شدن عفت عمومى و دست‏اندازى فرومايگان به ساحت اخلاقى جامعه را نمى‏داد. در آن‏مقطع سيستم نظارتى امربه‏معروف و نهى‏ازمنكر - عليرغم آنكه در برخى موارد به نام اين اركان مقدس‏افراط كارى‏هايى صورت مى‏گرفت - در جامعه به خوبى جا افتاده بود و عناصر فاسد و بى بند و بار همواره سايه‏سنگين نظارت عمومى را بر روى خود حس مى‏كردند و جرأت و جسارت و پرده‏درى را چندان نمى‏يافتند. 

متأسفانه بعد از پايان دوران دفاع مقدس و درست از زمانى كه استراتژى دشمنان عليه انقلاب به «تهاجم و شبيخون‏فرهنگى» تعلق گرفت، افولى اخلاقى در جامعه آغاز شد كه به نظر نگارنده بخش بزرگى از اين افول اخلاقى به سستى وكاهلى برخى مسؤولين در عمل به وظيفه شرعى و قانونى خود در رابطه با «بسط معنويت و تعالى اخلاقى جامعه» بازمى‏گردد. تأسف‏بارتر اينكه سياستهاى اتخاذ شده در برخى نهادها و وزارتخانه‏هاى مسؤول در اين زمينه به گونه‏اى‏طراحى شد كه عملا در راستاى گسترش بى‏بند و بارى و تضعيف اخلاق دينى و عفت عمومى قرار گرفت، يعنى دقيقاهمان چيزى كه دشمنان در استراتژى تهاجم فرهنگى دنبال مى‏كرده و مى‏كنند. 

رشد مصرف گرايى، تبليغ مظاهر اقتصاد سرمايه‏دارى، گسترش مسابقه رفاه و تجمل، رونق دادن به مطبوعات زرد،ميدان دادن به چهره‏هاى فاسد هنرى و ادبى، ترويج و تبليغ فيلم‏هاى ضد اخلاقى و ضد فرهنگى داخلى و خارجى‏و... در كنار بى‏توجهى به عفت عمومى و تعالى اخلاقى جامعه به بهانه پايان جنگ و پرداختن به زندگى مردم و نيزتهديد آمران به معروف و ناهيان از منكر از جمله مسايلى بود كه موجب شد تا جامعه به تدريج از آن فضاى اخلاقى‏فاصله بگيرد و عناصر آلوده و فاسد داخلى با خط دهى از آن سوى آبها به تدريج تلاش كنند تا از فرهنگ عمومى‏جامعه مفاهيمى چون عفت و حجاب را حذف نموده و لودگى و هرزگى و بى‏بند و بارى را به جاى آن بنشانند.
 
متأسفانه بعد از دوم خرداد ۷۶ اين روند سرعت بيشترى به خود گرفت و دليل اين امر نيز اين بود كه متوليان جديدامور كشور نه تنها خود مسؤوليتى در رابطه با تعالى اخلاق جامعه و حفظ عفت عمومى قايل نبوده ، بلكه به‏بهانه‏هايى چون توسعه سياسى و فرهنگى و آزادى خود زمينه‏ساز بسيارى از مفاسد اخلاقى و فرهنگى شده و از سوى‏ديگر با عدم تلاش جدى براى رفع مشكلات معيشتى مردم، مفاسد اخلاقى ناشى از فقر و تنگدستى را رونق و گسترش‏داده‏اند. 

امروز در حالى كه دشمنان ملت و انقلاب با بهره‏گيرى از انواع و اقسام تجهيزات تبليغى، اخلاق و عفت جامعه‏اسلامى را هدف قرار داده و صراحتا از ترويج فساد اجتماعى به عنوان يكى از راههاى براندازى نظام نام مى‏برند،مسؤولينى كه بر اساس قانون اساسى در اين زمينه تعهد و وظيفه دارند، چشم بر واقعيات جامعه بسته ‏اند، غافل از آنكه آنچه اين روزها از بى‏عفتى و بى‏بند و بارى در سطح‏جامعه مشاهده مى‏شود، موريانه‏هايى است كه بنيانهاى اجتماعى را سست و جامعه را به انحطاط و قهقرا مى‏كشاند. رها كردن جوانان به حال خود و عدم توجه به بنيانهاى اخلاقى و تربيتى آنها و عدم تلاش براى حفظ عفت عمومى، ضربات خائنانه‏اى است كه بعدها نتايج اندوهبار آن مشخص خواهد شد.
 
جوانان ميهن ما امروزه در معرض تبليغات مفسده‏انگيز گسترده‏اى هستند كه از جانب ماشين تبليغى دشمن‏سازماندهى مى‏شود، اما از دشمن جز دشمنى انتظار نمى‏رود: سعدى از دست دوستان فرياد...! 

اما آنها كه بر مناصب قدرت و مسؤوليت نشسته‏اند  عليرغم‏ادعاى اتخاذ مواضع براساس معنويت و اخلاق، هيچ گامى براى جلوگيرى از مفاسد و يا احيا و بسط معنويت و اخلاق‏در جامعه بر نمى‏دارند، قطعا در پيشگاه خدا و مردم و اين نسل جوان مسؤول هستند. 

آنها كه دست از ايمان و ايدئولوژى شسته‏اند و در ديدگاههاى سابق خود تجديدنظر كرده‏اند نيز حداقل در قبال«مردم» - كه اين همه سنگ آنها را به سينه مى‏زنند - مسؤولند. آنچه كه اين روزها در گوشه و كنار خيابانهاى تهران وبرخى شهرهاى بزرگ از بى‏عفتى و بى‏بند و بارى مشاهده مى‏شود و روح هر انسان صاحب درك و شعورى را آزارمى‏دهد، خوره‏هايى است كه اگر در جامعه فراگير شود، تمامى بنيانهاى نظم اجتماعى را فرو خواهد ريخت و ميراث‏بزرگ اخلاقى جامعه را به باد خواهد داد و قطعا سكوت و عدم تعهد در قبال اين چنين وضعيتى به خصوص براى آنهاكه مسؤولند، خيانتى بس عظيم است. 

متأسفانه هرگاه كه دلسوزى از سر درد نسبت به چنين مصايبى هشدار مى‏دهد، عافيت‏طلبانى كه سر در لاك فروبرده، جنجال به راه مى‏اندازند كه مى‏خواهند آزادى‏مردم را بگيرند! در يوزگان قدرت و ثروت، چنان خود را به نفهمى و تجاهل مى‏زنند كه گويا در اين جامعه زندگى نمى‏كنند و آمارسرسام‏آور طلاق و اعتياد و خودكشى و زنان و كودكان خيابانى و هزار و يك معضل اجتماعى ديگر را كه نتيجه عدم‏توجه حضرات به اخلاق و عفت عمومى و دفاع غير مستقيم آنها از مروجين فساد و بى‏بند و بارى در جامعه است‏نمى‏بينند. 

تأسف‏بارتر اينكه نهادها و سازمانهايى كه مشخصا در رابطه با گسترش فرهنگ و اخلاق دينى در جامعه مسؤوليت‏دارند نيز دچار چنان انفعال و وادادگى شده‏اند كه بعضا گام در مسيرى مى‏گذارند كه نوعى همرنگ شدن با جماعت‏قاعدين از آن برداشت مى‏شود! نهادها و سازمانهاى عريض و طويلى كه داعيه اسلامى بودن دارند و از بودجه عمومى ارتزاق مى‏كنند، وظيفه‏انتقال فرهنگ اخلاقى و دينى انقلاب را به نسلهاى جديد بر عهده دارند. 

بسيارى از جوانان امروزى، از آرمانها، اهداف‏و زمينه‏هاى شكل‏گيرى انقلاب اطلاعات زيادى ندارند و همين خلأ ذهنى موجب مى‏شود تا دشمنان با چهره‏هاى‏فريبنده آنها را به خود جذب و فرهنگ فاسد خود را به آنان القا كنند. امروز قوانين و بخشنامه‏هاى زيادى در زمينه تعالى اخلاقى و بسط معنويت وجود دارد كه عملا به آنها توجهى‏نمى‏شود و مسؤولين امر بودجه اجرايى اين قوانين را دريافت ولى در عمل ظهور و بروز پيدا نمى‏كند. 

مروجين فساد وبى‏بند و بارى نير پس از آن‏كه خيالشان از بى‏تعهدى مسؤولين آسوده شده است، درصددند تا وجدان عمومى جامعه‏را كه تا به امروز عليه فساد و بى‏عفتى بوده را به تدريج غير حساس و در نهايت به نفع خود تغيير دهند. قطعا ادامه چنين روندى ساختار اخلاقى و فرهنگى جامعه را دچار انحطاط و فرسايش و فروپاشى خواهد كرد ونتيجه چنين روندى برخلاف ديدگاه خوش‏خيالان به نفع هيچكس نيست. زيرا جامعه‏يى اسلامى كه در آن فرهنگ‏فاسدان و ولنگاران عموميت يابد، هرگز روى توسعه و پيشرفت و نظم را به خود نخواهد ديد و به لحاظ فرهنگى،سياسى و حتى اقتصادى خسارتهايى بر آن تحميل خواهد شد كه جبران آنها ساليان سال به طول خواهد انجاميد. 

اين‏همان نقشه و آرزوى تماميت تمدن غربى براى اجراى پروژه «اندلسى» كردن جامعه اسلامى ايران مى‏باشد.
 و ماعليكم الابلاغ‏المبين.




برچسب ها :

اولین تجربه‌های بدحجابی در مهدهای کودک
 
چرا بعضی‌ها بدحجاب می‌شوند?!?
 
 
گرم شدن هوا، بروز احساس خودنمایی، نقش شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت، واکنش به وضع سیاسی و به نوعی دهن کجی در برابر وضع موجود و یا در نهایت تلاش مافیایی طراحان مد و لباس برای حفظ و ایجاد بازار مصرف، کدام یک از این علل، چادر را از سر برخی زنان ایرانی برداشته و روسریشان را عقب کشیده است؟

پایگاه خبری انصارحزب الله:گرم شدن هوا، بروز احساس خودنمایی، تفکرات فمنیستی، سیاست زدگی، اعتراض، لجبازی؛ کدام یک علت بدحجابی است؟

رویکردهای کلی در جامعه ما همواره رنگ و رویی مذهبی داشته و با نگاهی به تاریخ سرزمینمان در می‌یابیم هر جا که دین و عفت در معرض هجمه قرار گرفته است، مردم ما تمام قد ایستادگی کرده‌اند.
یکی از بهترین نمودهای این ایستادگی را در مقاومت زنان کشورمان در برابر ظلم و زور رضاخان برای اجبار به کشف حجاب می‌توان ملاحظه کرد. این روال در جامعه امروز هم مشاهده می‌شود اما نمی‌توان انکار کرد که بخشی از زنان و دختران کشورمان این روزها دیگر چندان به مقوله عفاف و حجاب پایبند نیستند؛ پدیده‌ای که جا دارد علل و عوامل آن را از وجوه مختلف ارزیابی کرد.

تعداد افرادی که با اهداف سیاسی اقدام به استفاده از پوشش و حجاب نامناسب می‌کنند، بسیار اندک است اما در مقابل مسائل فرهنگی و تربیتی و هجمه های فرهنگی غرب در قالب جنگ نرم، بازیگر اصلی صحنه بدحجابی در کشور ماست

چرا بدحجابی؟
به راستی چرا برخی از زنان و دختران جامعه ما بدحجابی را برای خود برگزیده‌اند. گرم شدن هوا، بروز احساس خودنمایی، نقش شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت، واکنش به وضع سیاسی و به نوعی دهن کجی در برابر وضع موجود و یا در نهایت تلاش مافیایی طراحان مد و لباس برای حفظ و ایجاد بازار مصرف، کدام یک از این علل، چادر را از سر برخی زنان ایرانی برداشته و روسریشان را عقب کشیده است؟

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر پدیده‌ای چند علیتی است و یک سویه نگاه کردن به رخدادهای اجتماعی و به دنبال یک دلیل واحد بودن، ما را از ارزیابی منطقی آن رخداد دور می‌کند.

تعداد افرادی که با اهداف سیاسی اقدام به استفاده از پوشش و حجاب نامناسب می‌کنند، بسیار اندک است اما در مقابل مسائل فرهنگی و تربیتی و هجمه های فرهنگی غرب در قالب جنگ نرم، بازیگر اصلی صحنه بدحجابی در کشور ماست.

اما در کل، پذیرش سبک‌های جدید ارائه شده از سوی غرب و رسوخ تفکرات غربی در بین برخی جوانان، محصول کم توجهی به مسائل تربیتی و اخلاقی در خانواده‌هاست.

اولین تجربه‌های بدحجابی در مهدهای کودک
برای نهادینه شدن ارزش‌ها باید از دوران کودکی آغاز کرد و در احادیث ائمه اطهار(ع) همواره از دل و جان کودکان به زمینی آماده کشت تعبیر شده است؛ زمینی که هر چه در آن بکاری همان را درو خواهی کرد و شاید بدحجابی امروز جوانان و نوجوانان، حاصل غفلت از دوران کودکی آن‌هاست.

این در حالی است که در جامعه امروز شاهد تولد روزانه مهد کودک‌هایی هستیم که نه فقط کودکان از خانواده دور می‌شوند، بلکه در این مهدها اولین تجربه آرایش در قالب نقاشی چهره کودک و تجربه‌هایی همچون آموزش رقص را فرا می‌گیرند و بالطبع این تجربه‌ها در دوران نوجوانی و جوانی به شکل پوشش نامناسب و برخی هنجارشکنی‌های دیگر خود را نشان خواهد داد. آموزش مسائل تربیتی و نهادینه کردن ارزش‌ها از همان دوران کودکی حایز اهمیت است، زیرا اصلاح و تغییر زاویه دید یک جوان به این راحتی امکان پذیر نیست.

مقوله بدحجابی به طرز تفکر و باورها مربوط می‌شود و از آنجایی که فکر و اندیشه یک شبه ایجاد نمی‌شود بنابراین نمی‌توان یک باره آن را تحت کنترل در آورد. مسئله‌ای مثل بدحجابی علل و عوامل مختلفی دارد که هر علتی دارای پیامی است و این پیام‌ها نیازمند تحلیل و تدبیری مناسب است

پیام‌های بدحجابی
در یک ارزیابی کلی در می‌یابیم که گروهی از بدحجابان عاملانه و عامدانه بدحجابی می‌کنند و این بدحجابی‌ها شبکه‌ای و سازماندهی شده است، اما گروه دیگر نه از روی عمد بلکه تنها به هدف جا نماندن از غافله مد بدحجاب می‌شوند و از آنجایی که ریشه این رفتار یکسان متضاد است، طبعاً برخورد متفاوتی را می‌طلبد.

اهرم قانون بعد از ارتقای شناخت و آگاهی افراد
اگر با ارتقای شناخت و آگاهی‌های افراد و اصلاح تفکراتشان مسئله حل نشد آنگاه برای افرادی که از چراغ قرمزها عبور می‌کنند باید به برخورد امنیتی قضایی و انتظامی متوسل شد.

همان‌گونه که طبق قانون مجازات اسلامی، زنی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شود به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا از ۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم می‌شود.

مقوله بدحجابی به طرز تفکر و باورها مربوط می‌شود و از آنجایی که فکر و اندیشه یک شبه ایجاد نمی‌شود بنابراین نمی‌توان یک باره آن را تحت کنترل در آورد. مسئله‌ای مثل بدحجابی علل و عوامل مختلفی دارد که هر علتی دارای پیامی است و این پیام‌ها نیازمند تحلیل و تدبیری مناسب است.

بر مسئولان است که این پیام‌های بدحجابی را درست و صحیح گرفته و مورد بررسی و کنکاش قرار داده و قبل از هر برخورد قهری، نسبت به رفتارشناسی بدحجابان اقدام کرده و نسخه‌ای مطابق با بیماری آنان تزویج کنند.

حجاب زن حق؛ تنها حق فردی و اجتماعی نیست ؛ حق الله است
زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‌نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است.

پاسخ به شبهه در کلام آیت الله جوادی آملی
آیت الله جوادی آملی گفت: شبهه‌ای که در ذهنیت بعضی افراد در خصوص حجاب هست، این است که خیال می‌کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‌نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است، لذا می‌بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آن‌ها پرونده را مختومه اعلام می‌کنند،

اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‌باشد، همه این‌ها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‌اللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعه‌ای این درس رقّت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می‌شوند که در غرب ظهور کرده است.

لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم می‌گوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‌شود عصمت زن، حق‌اللَّه است و به هیچ کسی ارتباط ندارد.

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید می‌فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‌داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‌بهره‌اند

اندیشه‌ها را قرآن گونه نماییم !
فلسفه حجاب در قرآن ؛ بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست منتها باید اندیشه‌ها قرآن‌گونه باشد، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم.

عظمت زن در چیست؟
عظمت زن در این است که: «أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال» نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند. قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید می‌فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‌داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‌بهره‌اند. حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذ الله ـ حجاب را یک بند بنداند، و حال این که قرآن کریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو می‌کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‌فرماید: (ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین) یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.




برچسب ها :

در پی مسکوت ماندن کارگروه ساماندهی مد و لباس؛
 
مدهای غربی سوار بر جنگ نرم فرهنگی می‌تازند
 
 
سال‌هاست که مسئولان از نفوذ مدهای غربی در میان جوانان نگرانند و برای پیشگیری از روند رو به قهقرای وضعیت مد در کشور قانون ساماندهی مد و لباس، سال ۸۵ مصوب شد قانونی که از همان روز اجرا تاکنون در زیر خروارها خاک مدفون شده است و هیچ کس حتی برای آن فاتحه‌ای نمی‌خواند.


به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله به نقل از فارس، مدهای غربی سال‌هاست که در خانه‌های ایرانیان جا خوش کرده‌‌‌اند؛ لباس‌هایی برگرفته از فرهنگ بیگانه تن پوش دختران و پسران را شکل می‌دهد و در این میان آنقدر سرگرم موضوعات سیاسی شده‌ایم که متوجه نیستیم جوان امروزی تا چه اندازه با پدر و مادر خود متفاوت شده و چگونه ضد ارزش‌ها برایش به یک ارزش تبدیل شده است.

در سال ۸۵ نمایندگان مجلس پس از حس کردن خطر نفوذ مدل‌های غربی به کشور و جایگزینی آن با مد‌های ایرانی پا به رکاب شده و قانون ساماندهی مد و لباس را مصوب کردند؛ قانونی که فقط بر روی کاغذ نوشته شد و هیچگاه رنگ اجرا را به خود ندید چرا که اگر شاهد همکاری مناسب میان نهادهای مسئول در راستای قانون ساماندهی مد و لباس بودیم هم‌اکنون وضعیت حجاب و پوشش در سطح شهر چنین نبود.

طبق قانون ساماندهی مد و لباس کارگروهی برای ساماندهی وضعیت مد در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تأسیس شد و نهادهایی همچون وزارت آموزش و پرورش، بازرگانی، صنایع، صدا و سیما و سازمان مدیریت برنامه ریزی پا به رکاب شدند تا وضعیت پوشش در کشور را سامان دهند اما عزمی که کامل جزم نشود سرانجامی جز شکست نخواهد داشت و اینگونه است که پس از گذشت ۵ سال از تصویب قانون ساماندهی مد و لباس وضعیت پوشش در کشور سامان نیافت.


وزارت ارشاد و ناکامی در ترویج نمادهای ایرانی و اسلامی
-----------------------------------------------------------------------

وزارت ارشاد در قانون ساماندهی مد و لباس وظایف متعددی از جمله ساماندهی فرهنگی و هنری طراحان پارچه و لباس کشوردر قالب حمایت از ساختار مناسب از جمله تشکیل خانه طراحان پارچه و لباس ایران، اعمال تمهیدات لازم برای ترویج و تبلیغ نمادها پارچه و لباس ایرانی و اسلامی را بر عهده دارد.

وزارت آموزش و پرورش و فراموشی جشنواره سالانه لباس مدارس
------------------------------------------------------------------------

آشنا کردن دانش‌آموزان با شیوه‌ها و مظاهر تهاجم فرهنگی غرب به ویژه در زمینه اشاعه و القای الگوهای رفتاری و ترویج مدگرایی کاذب در پوشش و آرایش، فراهم کردن زمینه‌ طراحی‌های متنوع برای لباس دانش‌آموزان، معلمان و کارکنان مدارس و برگزاری جشنواره سالانه لباس مدارس وظایف وزارت آموزش و پرورش در راستای ساماندهی مد و لباس هستیم.

وزارت بازرگانی و تسهیلاتی که اعطا نمی‌شود
---------------------------------------------------

وزارت بازرگانی در زمینه ساماندهی مد و لباس وظایف متعددی از جمله حمایت از طراحان و تولیدکنندگان پوشاک اسلامی، شناسایی تولیدکنندگان و فروشندگان موفق در زمینه تولید و عرضه لباس‌های مناسب اسلامی و اعطای تسهیلات به آنها، پیگیری وضع و اعمال تعرفه‌های گمرکی بر واردات تجاری پوشاک و پارچه‌های خارجی بر اساس قانون و مقررات صادرات و واردات را بر عهده دارد.

وزارت صنایع و تولیدکنندگانی که حمایت نمی‌شوند
--------------------------------------------------------

حمایت از کارخانه‌ها و تولیدکنندگان لباس‌های منطبق با الگوهای ایرانی و اسلامی به‌خصوص چادر با کیفیت، فراهم کردن امکان ارتباط مؤثر طراحان پارچه و لباس‌های اسلامی با کارخانه‌های نساجی و تولیدکنندگان لباس برخی از وظایف وزارت صنایع در راستای ساماندهی مد و لباس است.

سازمان صدا و سیما و شکست محض در ترویج الگوهای پوشش ایرانی و اسلامی
-----------------------------------------------------------------------------------------

صدا و سیما نیز طبق قانون ساماندهی مد و لباس وظایفی از جمله ترویج الگوهای مناسب پوشش منطبق با ارزش‌های فرهنگی، اسلامی و ملی در فیلم‌ها و برنامه‌های مختلف، تهیه و ترویج برنامه‌های تلویزیونی برای معرفی و ترویج نمادها و الگوهای پارچه و لباس ایرانی و بومی مناطق مختلف کشور را بر عهده دارد.

سوء مدیریت‌ها مانعی در دستیابی ایران به رتبه نخست مد اسلامی
---------------------------------------------------------------------------

فرحناز قند فروش عضو کمیته تحقیق و پژوهش کارگروه ساماندهی مد و لباس در گفت‌و‌گو با خبرنگار زنان باشگاه خبری فارس «توانا» معتقد است: ایران می‌تواند با طراحی مدل‌های اسلامی، در منطقه حرفی برای گفتن داشته باشد اما به دلیل برخی سوء مدیریت‌ها، در این حوزه پیشرفت نکرده و نتوانسته‌ایم تعیین‌کننده مد اسلامی برای کشورهای منطقه باشیم.

تعدادی زیادی از نمایندگان مجلس و فعالان حوزه مد و لباس معتقدند که ساماندهی وضعیت مد در کشور به طور کامل فراموش شده است و کارگروه ساماندهی مد و لباس وزارت ارشاد نیز عملاً در تعطیلی به سر می‌برد.

فاطمه رهبر عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در همین رابطه معتقد است: وزارت ارشاد وظیفه ساماندهی مد و لباس را به معاونت هنری این وزارتخانه سپرده اما این معاونت به دلیل مشغله بالای کاری، هیچ‌گاه فرصت رسیدگی به مسئله مد و لباس را ندارد و این موضوع را به طور کامل فراموش کرده و کنار گذاشته است.

وی می‌افزاید: متأسفانه این کارگروه به صورت پراکنده فعالیت می‌کند یعنی در برخی مواقع فعالیت خوبی دارد و در مواقع دیگر کاملاً تعطیل است. وی افزود: عدم استمرار فعالیت‌‌های‌ کارگروه ساماندهی مد و لباس وزارت ارشاد باعث می‌شود تا حرکت مناسبی برای گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه صورت نگیرد و به همین دلیل شاهد این موضوع هستیم که وضعیت حجاب در جامعه هر روز بدتر از قبل می‌شود.

پارک فناوری مد و لباس وعده‌ای که هیچگاه عملی نشد
---------------------------------------------------------------------

رهبر معتقد است که پارک فناوری مد و لباس می‌توانست مکان مناسبی برای جمع شدن فعالان حوزه مد در کنار هم و طراحی پوشش مناسب در جامعه باشد اما وزارت ارشاد تنها وعده افتتاح این پارک را داد و هیچگاه آن را به مرحله اجرا نرساند.

تعطیلی ساماندهی مد و لباس
----------------------------------------

لاله افتخاری نماینده مجلس شورای اسلامی نیز ساماندهی مد و لباس در کشور را تعطیل دانسته و می‌گوید: طبق قانون نهادهای مختلف از جمله وزارت ارشاد و سازمان صدا و سیما وظیفه دارند تا لباس‌های ایرانی و متناسب با فرهنگ ملی را ترویج دهند اما عملاً هیچ تلاشی را در این زمینه انجام نمی‌دهند.

وی بیان می‌کند: بازار لباس و مد در کشور جای انتقادهای بسیاری دارد چرا که اکثر لباس‌های موجود در ویترین مغازه‌ها برگرفته از مدل‌های غربی است و به ندرت می‌توان لباسی متناسب با معیارهای ایرانی و اسلامی یافت. 

بنابراین گزارش، رهبر معظم انقلاب سال ۸۱ فرمودند: «بنده با مد خیلی موافقم جزء آدم‌هایی هستم که به مد گرایش دارم اما مدی که از داخل جوشیده باشد چون مد یعنی ابتکار و نوآوری نه چیزی که از بیرون بیاید مد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما، همه‌اش دارد از بیرون می‌آید.»

این سخنان رهبر معظم انقلاب نشان از اهمیت مسئله مد در کشور دارد و تائیدی بر نفوذ فرهنگی غرب به کشور است اما ساماندهی وضعیت مد و لباس همچنان جزء دست آخرترین دغدغه‌های مسئولان است.




برچسب ها :

وقتی بی‌حیایی، باکلاسی است!
 
وقتی جای ارزش‌ها و ضدارزش‌ها عوض شود، توضیح دادن ارزش‌های «حقیقی» برای بچه‌ها خیلی سخت است...
 
 

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله وبلاگ روزهای مادرانه، گاه‌نوشت‌های یک زن از تجربه‌ها و بایدها و نبایدهای تربیت فرزند است؛ نوشت:۲-۳ ماه است آب بازی تعطیل شده. حالا نه این که قبلاً هم شیلنگ را باز می‌کردیم و می‌گذاشتیم به امان خدا! ولی همان حمام نیم ساعته بچه‌ها هم شده ۵ دقیقه. خودم تند و تند می‌شویم‌شان و می‌آورم‌شان بیرون. نرگس خواهش می‌کند که یک بار برویم آب‌بازی. می‌گویم «توی حموم نه، آب کمه؛بعد یک روز آب قطع می‌شود».

می‌رویم خانه فلانی، فلانی شیر آبش مثل دریچه سد باز است که ۳ تا استکان بشوید. نرگس می‌گوید «ما که آب بازی نکردیم، چرا آب‌مون قطع شد؟ چرا آب فلانی که این همه شیر آب بازه، قطع نمی‌شه پس؟» من نمی‌دانم چه بگویم.

رفته‌ایم پاساژ نزدیک خانه، از خانم مغازه‌داری سوال می‌پرسم، وقتی می‌آییم بیرون، نرگس می‌گوید: «خانومه چه خوشگل بود!» دوباره برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم؛ موهایش ترکیب خوش‌رنگی از قرمز و مسی است، بافته و انداخته روی شانه‌اش، با شال و مانتوی خردلی و سبز و قرمز، خدایی‌اش ترکیب جذابی درست کرده. دلم می‌خواهد به نرگس بگویم که زیباست، ولی اینکه زیبایی‌ات را بریزی کف پاساژ، زیبا نیست. دلم می‌خواهد بداند که «عفاف» از همه این بافته‌ها و رنگ‌وارنگ‌ها قشنگ‌تر است، ولی بلد نیستم، نمی‌دانم چه بگویم.

دارند تعریف می‌کنند که عادت ندارند یک لباس را مدت زیادی بپوشند، دل‌شان را می‌زند. باید تند و تند عوضش کنند، یکی می‌گوید اصلاً از این یک قرون دوزار کردن‌ها بدم میاد؛ زن باید خرج کنه دیگه، نرگس نیست، رفته بازی. ولی فکر می‌کنم اگر بود، اگر می‌شنید، اگر می‌پرسید، چه باید می‌گفتم؟ چطور باید بهش می‌فهماندم که قناعت ارزش است، نه ولخرجی. خرج کردن بی‌حساب، لارج بودن نیست؛ قناعت هم گدابازی نیست؛ خوب شد نیست، چون من نمی‌دانم چه بگویم.

سخت است؛ در دوره و زمانه‌ای که جای ارزش‌ها و ضدارزش‌ها عوض شده، توضیح دادن ارزش‌های «حقیقی» برای بچه‌ها خیلی سخت است، وقتی بی‌حیایی، خوشگلی است؛ اسراف، دست و دل‌بازی؛ ولخرجی، باکلاسی؛ چطوری باید برای بچه حیا را، قناعت را، صرفه‌جویی را، توضیح داد؟ من نمی‌دانم چه بگویم.




برچسب ها :

دراحتجاج با دادستان محترم ، پیرامون مسئله حجاب:
 
حزب اللهی ها از این پس «تجمع» نخواهند کرد!
 
 
قوه قضائیه بی مسئولیتی همه دستگاهها و قانون شکنی مضاعف مسئولان دولتی را قبول دارد.همچنین خواسته مردم در اعتراض به عدم اجرای وظیفه قانونی و قانون شکنی از سوی مسئولین درخصوص مسئله حجاب را برحق دانسته است....

پایگاه خبری انصارحزب الله - *۲۹اردیبهشت ماه ، حجت الاسلام «غلامحسین محسنی اژه ای» دادستان کل کشور ، در شصت و دومین نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به سوالی درباره تجمع ۱۷ اردیبهشت حزب اللهی ها در میدان فاطمی تهران اظهار داشت: «برخی جرایم در منظر مردم رخ می‌دهد که همگان به عنوان وظیفه امر به معروف و نهی از منکر باید جلوی آن را بگیرند. کشور ما «انقلابی» است ، تعداد معدودی از افراد بی حجاب و مکشفه و خلاف قانون حجاب در کشور ما به خیابان‌ها می‌آیند بنابراین در این زمینه همه وظیفه امر به معروف دارند چرا که شرع و قانون ما در این زمینه مشخص است. همه وظیفه داریم که با منکر طبق شرایط پیش بینی شده برخورد کنیم ؛ دستگاههای مسئول نیز اقداماتی را در خصوص جرایم به این شکل درکشور از جمله بی عفتی‌ها و افرادی که حقیقتا خلاف قانون عمل می‌کنند و کار زننده‌ای انجام می‌دهند باید ورود کند. آیا قوه قضاییه به سهم خود در این زمینه عمل کرده است؟ آیا دادستان به عنوان مدعی العموم درتمام استان ها در این زمینه وارد شده است اینکه برخی افراد در خانه در مقابل۴ نامحرم بی حجاب باشند موضوعش با اینکه فردی بی‌حجاب به خیابان بیاید متفاوت است؛ آیا نیروی انتظامی در این زمینه اقداماتی انجام داده است و همچنین وزارت ارشاد در این زمینه به وظایف خود عمل کرده و می‌کند؟! ، اگر مسئولان به وظیفه خود در برخورد با بدحجابی عمل کنند نیازی به تجمع مردمی نیست. باید از ناحیه مسئولان ذیربط در این زمینه برخورد شود که اگراین برخورد از سوی مسئولان صورت گیرد هیچ گاه نیاز نیست مردم اعتراض کرده و تجمع تشکیل دهند. کشور قانون و ضابطه دارد و اینکه هر کسی تشخیص دهد تجمعی به راه اندازد و خلاف قانون عمل کند درست نیست در واقع حتما باید مجوز گرفته شود و از مجرای قانونی کار خود را انجام دهند چرا که خلاف قانون نباید صورت گیرد و ما شاهد عوارض و حواشی باشیم. افرادی که مجوز می‌گیرند اهدافشان مشخص بوده و در این زمینه تعهدات گرفته خواهد شد. درخصوص تجمعی که اخیرا در راستای حجاب صورت گرفت اگر صحبتی باشد و این صحبت به حق باشد ، «که البته به حق است» ، باید به آن توجه کنیم ؛ دستگاه های مسئول حتی قوه قضاییه آن طور که باید و شاید به این قضیه عمل نکرده است.»

*۱۸خرداد۱۳۹۲ ، حسن روحانی ، پیش از ریاست جمهوری ، درجمع هواداران خود ، در ورزشگاه شهید شیرودی تهران: «نخواهم گذاشت مأموری بی‌نام و نشان ازکسی سئوال کند. دختران خود حافظ حجاب و عفاف هستند.»

*۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ ، حسن روحانی ، رئیس جمهور دستور «رفع فیلتر» شبکه اجتماعی «واتس آپ» را صادر کرد .

- همچنین ؛ عضویت غیر قانونی و اظهارات متناوب رئیس جمهور و هیات دولت – بویژه وزیر ارشاد- در حمایت و تشویق مردم به عضویت در شبکه های غیر قانونی اجتماعی در فضای مجازی (به دلیل کثرت و شهرت از ذکر عین کلام و منبع خودداری می شود.)

*۲۹اردیبهشت ۱۳۹۳ ، حجت الاسلام والمسلمين منتظري رئیس دیوان عدالت اداری ، در پاسخ به یکی از نمونه اظهارات رئيس جمهور درباره ممنوعيت به کارگيري تجهيزات دريافت از ماهواره: «رئيس جمهور محترم در روزجهاني ارتباطات طي سخناني به اين مناسبت ، مسايلي را مطرح کردند که به نوعي طعنه زدن به قانون بود.آيا به لحاظ شرعي ، اخلاقي و ديني مجازيم به اين بهانه که نمي‌توانيم جلو دسترسي به اطلاعات را بگيريم ، به قانون طعنه بزنيم.»

*۲۹ اردیبهشت۱۳۹۳، حجت الاسلام «غلامحسین محسنی اژه ای» دادستان کل کشور ، در شصت و دومین نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه و در واکنش به دستور رئیس جمهور برای رفع فیلترینگ «واتس آپ» : «جلسه رسمیت داشته و طبق ضوابط قانونی انجام شده و رأی صادره نیز مطابق قانون بوده است. شورای فضای مجازی مصوبه‌ای نداشته و نمی‌دانم شخص رئیس‌جمهور هم چنین دستوری دادند یا خیر که اگر داده باشند خلاف قانون است.»

** محورهای سخنان دادستان کل کشور در مورد تجمع ۱۷اردیبهشت:
۱- مطالبه مردم در تجمع ۱۷ اردیبهشت در میدان فاطمی ، به حق و در اعتراض به بی مسئولیتی مسئولان در تعزیر و برخورد با بی حجابها و عریانها در معابر عمومی بوده است.

۲- هیچ یک از دستگاههای ذیربط در این رابطه به مسئولیت خود عمل نکرده اند.
۳- مردم نباید براساس تشخیص خود بدون مجوز اقدام به برگزاری تجمع می کردند.
۴- دستگاهها باید به «صحبت به حق مردم» توجه کنند.
۵- همه وظیفه داریم که با منکر طبق شرایط پیش بینی شده برخورد کنیم.

**نتیجه گیری از کنش و واکنش رئیس جمهور (دولتهای پیشین نیز مشمول این روند بودند) :
- رئیس جمهور و هیات دولت ، قانون را قبول ندارند ، آن را اجرا نمی کنند ، علنا نقض می کنند و مردم را نیز به قانون شکنی تشویق می کنند. درحالی که میدانیم علت اصلی بی حجابی و عریانی– فساد علنی- ازهم پاشیدگی خانواده ها و صدها معلول دیگر ، همین امواج نامشروعی است که به خانه های مردم راه یافته است.

جمع بندی:
الف- قوه قضائیه بی مسئولیتی همه دستگاهها و قانون شکنی مضاعف مسئولان دولتی را قبول دارد.همچنین خواسته مردم در اعتراض به عدم اجرای وظیفه قانونی و قانون شکنی از سوی مسئولین درخصوص مسئله حجاب را برحق دانسته است.

ب- مستندات تلاش «یک ساله» طلاب حوزه علمیه آیت الله ایروانی برای اخذ مجوز به منظور برگزاری تجمع اعتراض آمیز به «قانون گریزی» و «بی مسئولیتی» مسئولین در رسانه ها منتشر شد و مشخص شد که منحصر به دولت آقای روحانی نیست واگر با آن موافقت شده بود ، مشت های گره کرده معترضان ، دولت احمدی نژاد را هدف قرار می داد.

حال این سوال از حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای باقی می ماند که آیا در شرایطی که – خود ایشان به آن اذعان دارند- مسئولین در قبال جلوگیری از منکرات و آنچه «حیثیت» نظام جمهوری اسلامی ایران را به خطر انداخته است منفعل هستند و اجازه اعتراض را نیز نمی دهند ، «تکلیف شرعی» از گردن حزب اللهی ها «ساقط» می شود؟! البته پاسخ به این سوال پیشاپیش ، در بخشی از بند «م» وصیت نامه امام خمینی رحمت الله علیه که مخاطب آن حزب اللهی ها هستند به وضوح و صراحت آمده است و لابد جناب دادستان محترم که فردی ولایتمدار و متشرع هستند به آن ملتزم خواهند بود.

نتیجه:
این قلم با استناد به آنچه گفته شد ، به نمایندگی از جمع معترض به بی حجابی و عریانی حاکم بر فضای جمهوری اسلامی ایران ، اعتقاد دارد که وظیفه حزب اللهی ها در برگزاری اجتماعات اعتراضی- نسبت به مسئله حجاب- با هدف مطالبه عمل از مسئولین پایان یافته تلقی می شود- حداقل ۹ سال اعتراض بی حاصل نه تنها باری از دغدغه دلسوزان انقلاب کم نکرد که با وخیم تر شدن اوضاع ، خواب آسوده را نیز از چشمان آنان ربوده است. «تکلیف شرعی» بار شده بر دوش حزب اللهی ها نیز – که خود حجت الاسلام اژه ای نیز به آن اذعان دارند - سختی تحمل این وضع را برای آنان صد چندان کرده است.

بنابراین با جمع بندی های انجام شده توسط اجتماعات حزب اللهی گوناگون که به مدد الهی اکنون به هم پیوسته اند ونیز استناد به کلام دادستان کل کشور مبنی بر این که «همه وظیفه داریم با منکر طبق شرایط پیش بینی شده برخورد کنیم.» تاکید می گردد که دوران اعتراضات میدانی بی نتیجه ، که تنها حاصل آن جری تر شدن مرتجعین و معاندان و هنجار شکنان بوده به پایان رسیده و آنچه لازم است ورود حزب اللهی ها به معرکه برخورد مستقیم با منکرات است. شاید در پیشگاه الهی که زبانها برای احتجاج کوتاه است ، سبکبارتر باشیم.

«خداوند تعالي مددكار همه باشد.»




برچسب ها :

گزارش‌گونه‌ای درباره «شادي جعلي» در نقد «خندوانه» :
 
شوهاي شبانه آمريكايي در سيماي جمهوري اسلامي
دائم‌الخمر، معتاد و افسرده... اما «شاد» باش!
 
 
بررسي روشهاي كسي‌که۴۰ سال مردم را در غرقاب مدرنيته غرب به خنديدن وادار كرد اما در نهايت به دليل ابتلا به «افسردگي شديد» خود را دار زد مي تواند براي برخي كه با هدايت نمونه هاي داخلي پاي در اين جاده منتهي به ناكجاآباد گرفته‌اند نجات بخش باشد....

زندگي نامه كمدين «حلق آويز»

پایگاه خبری انصارحزب الله - در خبرها آمده بود كه انتشارات «جان بلیک» تصمیم به انتشار زندگی‌نامه «رابین ویلیامز» ، بازیگر و کمدین آمریکایی – يهودي دارد که روز دوشنبه۲۰ مرداد در ويلاي شخصي اش خود را «حلق آويز» كرده بود.

عنوان این کتاب «رابین ویلیامز ۲۰۱۴-۱۹۵۱: وقتی صدای خنده قطع می‌شود» است و انتشارات «جان بلیک» اعلام کرده كه این کتاب زندگی هنری و حرفه‌ای ویلیامز را از شخصیت‌های کمدی او در فیلم‌های خانوادگی مانند «خانم داوت‌فایر» و «جومانجی» گرفته تا نقش‌های جدی‌تر او در «ویل هانتینگ خوب» و «انجمن شاعران مرده» به تصویر خواهد کشید درحالی‌که بر شخصیت‌شناسی او در پس نقش‌های حرفه‌ای که ایفا کرده، تمرکز خواهد کرد.

دائم الخمر - معتاد – افسرده اما «شاد»!

اما هدف يالثارات از بازنشر اين خبر ياد آوري فيلم هاي اين كمدين يا تقدير از او نيست ، بلكه اين خبر دست آويز ما براي انطباق و تحليل مرگ عبرت آموز يك كمدين با مقلدين شيوه هاي عملكردي مشابه او در ايران است زيرا بررسي روشهاي كسي‌که۴۰ سال مردم را در غرقاب مدرنيته غرب به خنديدن وادار كرد اما در نهايت به دليل ابتلا به «افسردگي شديد» خود را دار زد مي تواند براي برخي كه با هدايت نمونه هاي داخلي پاي در اين جاده منتهي به ناكجاآباد گرفته‌اند نجات بخش باشد.

«سوزان اشنایدر» ، همسر سوم اين كمدين آمريكايي – يهودي كه به اعتراف خودش يك دائم الخمر و معتاد به مواد مخدر بوده درباره وي مي گويد:«او می‌خواست به مردم کمک کند وهمیشه قصد داشت با اجراهایش لبخند را روی لبان مردم بیاورد. ویلیامز بخش عمده عمرش را صرف کمک به دیگران کرده بود. او همیشه از ما می‌خواست که شاد باشیم و از هیچ چیزی ترس نداشته باشیم. علاوه بر سه فرزندش ، او میراث بزرگتری برای ما به جا گذاشت:‹ شادی›»

پروژه خنده زوركي در سيما

شادی و خنداندن مردم ، به هر قيمتي ولو به زور ، سالهاست كه راهبرد بسياري از برنامه هاي توليد شده در رسانه ملي بوده است كه البته اين راهبرد مدتي است به شكل سيستماتيك در شبكه نسيم ظهور دوچنداني يافته است. در اين ميان به نظر مي رسد علاوه بر لودگي ها و ساخت برنامه هاي بي ارزش پوچ گرا كه پيش از اين نيز صدا و سيما يد طولايي در توليد آن داشته است دو برنامه بيش از بقيه مخاطب فهميده را آزار مي دهد.يكي از اين دو برنامه عينك آفتابي و مشخصا «كي شبيه كيه» نام دارد كه پيش از اين به طور مفصل در نقد آن مطالبي در يالثارات منتشر شد.

اما برنامه دوم كه روزانه پخش مي‌شود و به نظر مي رسد خيلي حرفه اي روي خنداندن زوركي مردم (اين ادعاي مجري برنامه است) متمركز شده ، «خندوانه» نام دارد كه كارگرداني و اجراي آن نيز به عهده «رامبد جوان» است. برخي معتقدند او از رشيد پور كار بلدتر است زيرا ضمن پرهيز از ارائه پاسخ مقابله جويانه به منتقدان ، با دعوت از اقشار مختلف فرهيخته و حتي روحاني به مخاطبان اين طور القا كرد كه برنامه اش مورد تائيد جامعه نخبه و ديني نيز هست.چنانچه در برنامه روز پنجشنبه هفته گذشته تنديس طلايي لبخند هفته به حجت الاسلام سرلك اعطا شد كه البته به گفته رامبد جوان براساس آراء بينندگان برنامه به عنوان لبخند برتر انتخاب شده بود.

جعل شادي

اما تلاش سيستماتيك براي تزريق شادي رابين ويليامزي از سوي رسانه ملي در حالي ادامه دارد كه حجت الاسلام سید محمد قائم مقامی استاد حوزه و دانشگاه روز۲۷ مرداد ماه سال جاري طي گفتگو با سرویس قران و معارف خبرگزاری شبستان مفهوم نشاط را سرزندگی در برابر کسالت و خمودگی دانسته و درباره ارتباط آن با دين‌داري گفته بود:«ارتباط نشاط و دینداری به تعبیر معروف، اظهر من الشمس است. راستی و رستگاری ملازم و همراه با نشاط و سرزندگی است.همه دینداران و پرهیزگاران این حالت را تجربه کرده اند که به واسطه دعا و انجام تکالیف دینی و تجلی آن جنبه روحانی، بلافاصله احساسی از رهایی و شادی بی حد و مرز در درون خود تجربه می کنند که با هیچ یک از شادی های دیگر قابل قیاس نیست.»

وي درحالي شادي روحاني را اصيل مي داند كه تاكيد مي كند در صورت ناتواني از دست‌يابي به آن افراد به بدل شادي اصل روی خواهند آورد و در توضيح بيشتر مي گويد: «اگر نتوانستی آن نشاط اصیل و سرزنده و پایدار را در درونت حاکم کنی، جعل نشاط خواهی کرد که یک نوع تخدیر درونی است»

برای درمان ملالت روح‌تان

ترويج سيستماتيك خنده هاي زوركي در حالي به عنوان نسخه عاجل درمان روزمرگی ها و ناکامی ها و شکست ها از سوي رسانه ملي تجويز مي‌شود كه حجت الاسلام قائم مقامي نسخه درماني اصلي را با اشاره به فرمايش امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه ارائه مي دهد و به نقل از مولي الموحدين مي گويد:«روح های شما مانند بدن هایتان ملول می شوند. برای درمان ملالت روح تان ، حکمت های تازه بجویید.»

اما حجت الاسلام قائم مقامي مراد از این حکمت را محتوای تجربه دینی مي‌داند كه همه بخش های زندگی انسان را تحت الشعاع قرار می دهد و به عبارت دیگر افق و تجلی جدیدی از حقیقت بر او ظاهر می سازد. وي مثال اين تعريف را انسانی مي داند كه از دور به دعوای کودکان بر سر اسباب بازی هایشان نگاه می کند. این دعوا اگرچه برای کودکان کاملا جدی است اما برای آدم بالغی که از آن مرحله عبور کرده آن کشمکش ها چیزی جز جدال بر سر یک اسباب‌بازی نیست، مسلما آن فرد بالغ، آن غمی را که کودکان با آن درگیرند تجربه نخواهد کرد چون او می داند که آن وسایل صرفا اسباب سرگرمی و بازی اند که دیر یا زود مستهلک شده و از بین خواهند رفت.

انسانی هم که از حیث معنویت و حکمت زندگی به آن بلوغ درونی رسیده باشد به مفهوم حقیقی کلمه آن طرب درونی و طربناکی را حس خواهد کرد از سوی دیگر وقتی این نشاط و طرب درونی در اخلاق ظاهر می شود اخلاق را حسن می کند. این اخلاق خوب، حاصل انبساط درونی است. مسلما وقتی آن گشایش در درون انسان اتفاق می‌افتد اخلاق آدمی را هم متحول می کند.

شادي در مجلس عزاي سيدالشهدا

درحالي شركت كنندگان در برنامه «خندوانه» موظف هستند كه يك لبخند تصنعي را از اول تا آخر برنامه وبعضاً با ادا و اطوارهاي دون شأن در هم آميزند كه حجت الاسلام قائم مقامي با اشاره به سيره معصومين(ع) دراين باره مي گويد:«معصومین ما این طور نبوده که در همه حالت ها آثار و علایم نشاط در چهره شان پدیدار باشد. هر انسانی در لحظه هایی از زندگی درگیر حزن و اندوه می شود. اما تفاوت اولیا و معصومین با آدم های معمولی در این است که غم آن ها مبارک است. اندوه‌شان ، اندوه پست و کم مایه ای نیست در عمق این اندوه ، نشاط عمیق و پایداری وجود دارد.

اگر بخواهم مثال ملموس و روشنی در این باره بزنم مجالس سوگواری حضرت سیدالشهدا (ع) است. مؤمنین و سوگواران امام حسین (ع) تجربه کرده‌اند که مقوله ای نشاط آورتر از گریستن و سوگواری بر امام حسین (ع) و شهیدان کربلا نیست. کسی که با فلسفه این گریستن و پشت صحنه ان آشنا نباشد تصور خواهد کرد که این سوگواران در درون خود درگیر غمی قبض کننده و تاریک هستند که اشک می ریزند اما آن که بداند این اشک ها به خاطر چیست یا به تعبیر دقیق تر کسی که عمیقا در درون، این سوگواری مقدس و طیب را تجربه کند خواهد فهمید این غم عین نشاط و سرور درونی است.»

شادي تجويزي در مدرنيته

با وجود آنكه۴۰ سال ترويج نسخه جعلي شادماني ، حتي نمي توانست يكي از كاركشته ترين اجرا كنندگان اين نسخه را از اعتياد به شرب خمر و مواد مخدر‌، افسردگي و در نهايت خودكشي برهاند كه چنين خط مشي تازه در ايران به شكل سيستماتيك در حال آزمون و خطاست. راه و رسمي كه در دنياي مدرنيته غرب امتحان خود را به بدترين شكل ممكن پس داده و حجت الاسلام قائم مقامي در تشريح آن مي گويد: «در دنیای امروز و رشد و تنوع رسانه ها و ماشینیسم و مصرف گرایی، مدرنیته می خواهد محاکاتی از آن تنوع های عالم غیب داشته باشد که چشم آدمیان به آن حقایق حقیقی باز نشود و آن شادی عمیق را تجربه نکنند. تأکید شدیدی که بر واریته و تنوع می شود و هر لحظه چیزی تازه را به شما نشان می دهند و جلوه ای نو در منظر شما قرار می گیرد به خاطر آن است که می دانند حقیقت آدمی به جلوه گری این جلوه های تازه در ملکوت خو گرفته است.توجه کنید یکی از اتفاقاتی که در مدرنیته افتاده و اشاره کردم بالا بردن تنوع های عجیب و غریب در زندگی است که اوقات انسان را عملا می بلعند.

شما در این زندگی ، درگیر تنوع ها می شوید. من از انواع رسانه‌های تصویری و مجازی مثال می زنم که تنوع شگفتی در این عصر یافته و خیلی وقت ها آدم ها درگیر محتوای این رسانه ها می شوند بدون آن که بهره چندانی از این ارتباط ببرند، حالا گاهی محتوای این رسانه ها سم خالص برای روح و روان انسان است. خب این تنوع، نوعی از سرسام و سرگیجگی را برای آدمیان پدید می آورد و آن ها را افسرده دل می کند. بنابراین نکته مهم در رسیدن به شادی درونی، مدیریت وقت و زمان است.

نمی شود نسبت به زمان بی قید و رها رفتار کرد و انتظار داشت زندگی شادی برایمان پیش آید. دایره مسئولیت های شما، آموزش هایی که می بینید محبتی که می توانید به دیگران نثار کنید و مهم تر از همه این ها آن رابطه بندگی، همه و همه در قالب همین زمان محدود امکان ظهور وحضور پیدا می کند. پس امکان زایش شادی در امکان بهره برداری از این زمان هاست. در آن صورت است که انسان به میزان اهتمام و جدیت خود وارد حوزه تازگی ها می شود و حقیقت و باطن عالم را شهود می کند.من البته یک چیزی را به شما بگویم و آن این که انسان در آینده به این وادی وارد می شود، یعنی وقتی به این مرحله رسید که فهمید همه آن جلوه گری ها و تنوع ها کاذب است و عطش او را به سمت آن تازگی و سرزندگی حقیقی و شادی صادق تأمین نمی کند به سمت ولایت الهی خیز برمی دارد.

وضعیت کنونی جهان یک نوع محاکات ناخودآگاه نسبت به آینده است. گاهی انسان بدون آن که بداند چیزی را حکایت می کند. این تنوعات بی حصر در عالم رسانه و ارتباطات در واقع نوعی بیان این نیاز است که آدمی می خواهد بگوید من می خواهم وارد آن عرصه جلوه‌گری حقایق حقیقی شوم. این همه گرایش ها به موسیقی که در جهان وجود دارد و خیلی وقت ها با ورود به موسیقی غنایی ، دست آدمی را در رسیدن به شادی حقیقی می بندد در درون خود واجد وبیان کننده حقیقتی است که روح انسان نیازمند طرب است اما راه را اشتباه می رود.»

نسخه برابر اصل شوهاي شبانه آمريكايي

توضيحات ياد شده براي تمييز شادي اصل از جعلي درحالي است كه روزنامه سينمايي «صبا» با انتشار مطلبي كه اتفاقا پايگاه خبري روزنامه جام جم نيز آن را بازنشر داده برنامه «خندوانه» را يك كپي صد در صدي از يك شوي شبانه آمريكايي با مجري گري «جیمی فالون» قلمداد كرده است.

اين روزنامه در توصيف برنامه «خندوانه» نوشته است: «اولین نکته‌ای که مانند تاک‌شوهای موفق دنیا در این برنامه رعایت شده حضور زنده میهمانان به عنوان یک کاراکتر است. آدم‌ها بلند بلند می‌خندند، حرف می‌زنند و در بحث شرکت می‌کنند.... او (رامبد جوان) میان تماشاگرانش می‌نشیند، اغراق‌آمیزتر از هربار می‌خندد، فریاد می‌کشد و... ».

«صبا» درباره تأثیر رامبد جوان از شوهای معروف جهان مي نويسد:«تأثیر او از شوهای معروف تنها به همین جا منتهی نمی‌شود و او در برخی از ایده‌ها عین به عین از برنامه «جيمي فالون» (جدا از نوع رفتار مشابهش) تقلید می‌کند. کما این‌که یکی از ایده‌های او برای برقراری مسابقه بین تماشاگران کپی صد درصد از ایده برنامه «تونايت شو» است.جیمی یکی از مسابقه‌هایی که با ستاره‌هایی مثل تام ‌کروز، ادوارد نورتون، دیوید بکهام و... تا به الان برگزار کرده، این است که یک شونه تخم‌مرغ روی میز بگذارد و از آن ستاره بخواهد تخم‌مرغ را به سرش بکوبد. اگر تعداد تخم‌مرغ‌ پخته شکسته شده روی سر هرکدام (ستاره و جیمی) بیشتر باشد مسابقه را برده است. حالا همین اتفاق عیناً در برنامه جوان افتاد.»

اين درحالي است كه «جواد فرحانی» ؛ تهیه‌کننده برنامه «خندوانه» مي گويد: «تقریباً ۱۱نفر ایده‌پرداز در این برنامه داریم. ما قصد داریم فرهنگ خندیدن را بپرورانیم چون هم خنده راحت و کم‌خرج است هم کمی از این غمگین بودن‌هایمان فاصله می‌گیریم و البته کمتر به یاد بدهکاری‌هایمان می‌افتیم.»




برچسب ها :

درد نوشته‌ای از وضعیت خانواده‌های انقلابی و متدین در بطن جامعه...
 
مشکل حجاب است،دین است متدینین‌اند یا...!؟
 
 
تصور بکنید چه شانس اندکی دارید تا اگر با خانواده عزم سینما رفتن کرده‌اید همان یک فیلمی که توهین در آن وجود ندارد نصیبتان شده باشد! اگر اینگونه شد که خوشا به حالتان وگرنه بدا به حالتان چون با دست خود تیشه به ریشه خانواده تان زده اید....

پایگاه خبری انصارحزب الله: پلان اول: اگر اهل سینما باشی و بخواهی وقتت را صرف دیدن یک فیلم کنی با احتمال نه دهم در فیلم مذکور یا به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و در لفافه شاهد توهین به یکی از این سه موضوع خواهی بود: ۱- به متدینین ؛ مثلاً یک حاجی بازاری یا یک فرد اهل مسجد یا مقدس مآب در آن فیلم مرتکب یک فساد خواهد شد. حالا ممکن است آن فساد از نوع ناموسي باشد یا ربا یا کلاهبرداری و گاهی همه موارد فوق! 

۲- توهين به حجاب؛ یعنی یک خانم با حجاب چادر در آن فیلم هست که احیاناً شرورترین انسان موجود در بین شخصیت‌ها همان فرد است! یا در هر صورت، آن خانم هم همچون گزینه اول اهل خیانت یا دزدی یا کلاهبرداری و از این حرف‌هاست. 

۳- در تعداد کمتری از فیلم‌ها موضوع اساسی تر از این حرف‌هاست. به این شکل که کل ماهیت اسلام یا حتی همه ادیان زیر سؤال می رود. یعنی شخص بی دین در فیلم از همه باتقواتر است! همه اهل دزدی و رشوه و کلاهبرداری و خیانت و... هستند الّا این آقا یا خانم بی‌دین! 

تصور بکنید چه شانس اندکی دارید تا اگر با خانواده عزم سینما رفتن کرده‌اید همان یک فیلمی که توهین در آن وجود ندارد نصیبتان شده باشد! اگر اینگونه شد که خوشا به حالتان وگرنه بدا به حالتان چون با دست خود تیشه به ریشه خانواده تان زده اید و افکار مسموم یک کارگردان را به خورد اعضای خانواده خود داده اید و بدانید اگر این کارتکرار شد دیگر معلوم نیست چه بر سر اعتقادات آنها خواهد آمد. 

پلان دوم: حالا ممکن است شما اهل سینما نباشید که در این اوضاع و احوال خیلی هم کار خوبی می کنید! می‌نشینی در خانه و سریال و فیلم‌های متعددی را که از شبکه‌های جدیدالتاسیس و قدیم التاسیس پخش می‌شوند می‌بینید. 

این گزینه هرچند خیلی بر گزینه اول ترجیح دارد ولی خب این هم خالی از اشکال نیست. می گویید چرا؟ چون کارگردانهایی که این فیلمها را ساخته‌اند نیز کمتر پیش می آید که تفکر درست و بدون اشکال داشته باشند. سریالهای تلویزیون نیز دست کمی ندارند. کمتر دیده ام یک خانم چادری درست و حسابی و بدون عیب در آنها به نمایش درآید. غالباً خانم‌های چادری یک عیب و ایرادی دارند! 

همان گونه که فرد متدین یا ظاهر الصلاح فیلم که محاسن دارد نیز معمولاً اگر شرورترین عضو نباشد حداقل بی شیله پیله هم نیست! یعنی ندیدم یا کمتر دیدم که آدم مومن بی عیب در فیلمی به نمایش درآید. این آرزو در دلمان ماند هرچند بعضی کارهای ارزشمند نیز ساخته شده‌اند که نباید از دایره انصاف خارج شد. جالب اینجاست که گاهی فیلمهای مناسبتی مذهبی هم به‌جای فرهنگ سازی، فرهنگ سوزی می کنند!
 
برای مثال در فیلمها و سریالهای معمولی که اصلاً عبادت کردن و نماز خواندن بازیگران نشان داده نمی شود گویی این کار جزو برنامه‌های روزمره آنان نیست! در فیلم‌های مناسبتی نیز این طور نشان می دهند که پیرزن‌ها در حال خواندن نمازند و در همان زمان جوان‌ترها مشغول کارهای دیگر. این جور نمایش نماز نه تنها صحیح نیست که بسیار هم مضر است. کارگردان فيلم با زبان بی زبانی به مخاطب می فهماند که نماز و این جور چیزها دیگر قدیمی شده و مختص پیرزن‌هاست نه جوانهای امروزی! 

پلان سوم: می رویم محل کار؛ اسمش این جور در رفته که همه چیز دست حزب‌اللهی‌هاست. ولی وقتی وارد محیط ادارات می شوی با فضای دیگری روبه‌رو خواهی شد. به‌جز آن چند مورد استثنایی که در راس هستند و ظاهر خوب و باطن بدشان باعث سرافکندگی متدینین است، سایر افراد مومن و انقلابی معمولاً مورد بی مهری قرار می گیرند. اصلاً گویی هر کس هر خورده حسابی از هر جا دارد می خواهد بر سر این بر و بچه‌های انقلابی خالی کند. 

تعریف یک خاطره از روز ۹دی هم جالب خواهد بود تا با فضای موجود در ادارات بیشتر آشنا شویم. ۹دی سال ۸۸ من قصد داشتم خودم ظهر به جمع راهپیمايي کنندگان بپیوندم. در اداره ای نیمه دولتی با حدود سیصد چهارصد کارمند حضور داشتم که از ارگانهای زیرمجموعه دولت بود. (تصور بکنید که در سال ۸۸ و حتی قبل انتخابات هم دولت آقای احمدی نژاد بر سر کار بود) متوجه شدم یک مینی بوس برای این کار از آن اداره با آن جمعیت حرکت می کند! من هم با آنها راهی شدم. 

فکر می‌کنید از بین آن همه کارمند که اقلاً ۲۵۰-۳۰۰ نفری حضور داشتند چند نفر رفتند سوار مینی بوس شدند؟ حدود ده نفر! جالب تر اینکه یکی از نیروهای خدماتی که پرچم را در دست گرفته بود طوری ایستاده بود که در عکس‌ها نباشد تا وقتی عکسها را تابلوی اعلانات زدند مورد سرزنش و شماتت قرار نگیرد! این هم از وضع بچه‌های حزب اللهی در ادارات. 

پلان چهارم: در دانشگاه که وضع نگو و نپرس است! البته جمع‌های خوب و هیئات دانشجویی و... هم هستند ولی نگاه عمومی آنجا هم علیه دانشجویان جوان حزب‌اللهی است. آن بنده‌های خدا باید پاسخگوی هر کاستی و رفتار غلطی که از سوی هر مسئولی صورت می گیرد باشند و دست آخر هم از طرف دانشگاه و برخی دانشجویان مورد بی مهری قرار می گیرند. اساتید و دانشجویانی که کمی سطح علمی شان بالا می رود گویی باید علمشان را با موضع گیری بر ضد انقلاب و نظام اثبات کنند. یا اقلاً دیگر از یک حدی که سطح علمی افزایش پیدا کرد سکوت بهترین راه کار است! البته این عمومیت ندارد و هستند اساتید و دانشجویان با سطوح علمی بسیار بالا که با دید و بینش بسیار خوب از انقلاب و ارزشها دفاع می کنند ولی خب آن گروه اولی هم کم نیستند. 

حالا شما تصور کنید این استادی که افتخار خودش می داند که نسبت به نظام بی تفاوت باشد اولاً چه برخوردی با دانشجوی انقلابی اش خواهد داشت و ثانیاً چه تفکری را به سایر شاگردانش القاء خواهد کرد! 

چند سال قبل از طرف وزارت علوم برای تحقیق در دانشگاه تهران رفته بودم. با یکی از اساتید جانباز و یکی از دانشجویان دکتری در دو زمان متفاوت صحبت کردم. اتفاق نظر داشتند که در آن دانشکده -که نامش را نمی‌برم- اساتیدی زمام کار را در دست دارند که اجازه نمی‌دهند در دوره دکتری دانشجویان حزب اللهی و انقلابی وارد شوند. گفتم: پس شما چطور آمدید؟ گفت: من تقیه کردم وگرنه نمی توانستم وارد شوم!
 
حتی مسائلی درباره اعتقادات رئیس گروه و برخی دیگر از اساتید شنیدم که دود از سرم بلند شد. از استادی شنیدم که در کلاس علناً حکم شرعی لواط را زیر سؤال می برد تا استادی که در کتابش صهیونیست‌ها را به رسمیت شناخته و از آنها تعریف و تمجید کرده است! 

پلان پنجم: وارد بازار می‌شویم. برخی تا می بینند یک خانواده متدین و مذهبی وارد فروشگاه شد رو ترش می کنند. برخی هم تا یک خانم بدحجاب وارد شود چنان توجهی به او می‌کنند که اصلاً گویی آن خانواده مذهبی حضور ندارند و توجهی به آنها نمی شود. حالا حتی اگر این مشکلات هم نباشد با یک مشکل بزرگتر مواجه خواهی شد. لباس مناسب برای اعضای یک خانواده مذهبی خصوصاً برای خانم‌ها کمتر پیدا می‌شود. 

انگار همه لباسها برای دیگران طراحی شده است. سبک طراحی لباسها بالاخص لباس‌های زنانه به سمتی پیش رفته که هر روز بیش از روزقبل بی حیایی را ترویج می‌کند. لباس‌های کوتاه، نازک، چسبان و... که متاسفانه کم کم در بین خانم‌های چادری هم جایی برای خود باز کرده‌اند. یعنی خیلی از خانم‌های چادری وقتی بادی بوزد و چادرشان کنار رود اصلاً پوشش مناسبی ندارند و گویی برای این لحظات برنامه ریزی نکرده‌اند و خیلی هم توجهی به آن نمی کنند. 

این نوع برخوردها مخصوص محیط‌های فوق نیست و در بسیاری از جاهای دیگر که ذکر آن در این مجال نمی‌گنجد وجود دارد. ما فقط برای نمونه به چند مورد اشاره اجمالی کردیم و قضاوت هم نمی‌کنيم. قضاوت باشد برای شما. بگویید بدانیم اینها مشکلشان با کیست؟ با چیست؟ با نظام مشکل دارند؟ با انقلاب سر جنگ دارند؟ مشکل، مومنین اند یا حجاب خانم‌ها خاری شده در گلویشان!؟ 

منبع:هفته نامه یالثارات الحسین(ع)




برچسب ها :

بدحجابي امروز به نيمه‌عرياني رسيده است
 
حدود الهي و قانون را در مورد بدحجاب‌ها اجراکنید...
 
اجازه ندهيد که هوسهاي يک عدّه معدود و يک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغواي ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمني شود که هيچ انگيزه فسادي ندارند.

پایگاه خبری انصارحزب الله:آغاز اجراي قاطع وسريع حدود الهي براي مصاديق محارب و مفسدفي‌الارض از سوي قوه قضائيه بحق ستودني وجاي دست مريزاد دارد و ادامه اين روند قطعا جامعه ما را مشمول بركات زيادي خواهد كرد چنانچه يكي از اين موارد، به قول سردار احمدي‌مقدم کاهش ۱۰ الي۴۰ درصدي جرايم به دليل برخورد قاطع دستگاه قضايي بوده است. 

اگر فرض اين نوشتار براين مبنا استوار باشد كه از اين پس اجراي حدود الهي در مورد مصاديق افساد في‌الارض و محاربه با قاطعيت ادامه مي‌يابد و نيز براساس الگوي فرمانده نيروي انتظامي شاهد كاهش چشمگير جرائم به عنوان معلول اين علت باشيم، سوال اين نوشتار نيز براين مبنا شكل مي‌گيرد كه آيا تسري اجراي حدود الهي به ساير حوزه‌ها نمي‌تواند علت كاهش جرائم مد نظر باشد. 

يكي از اين حوزه‌ها عفاف و حجاب است كه سالهاست شاهد زير پاگذاشتن حدود الهي از سوي برخی هنجار‌شکنان در آن بوده‌ايم. بدحجابي كه امروز به بي‌حجابي و نيمه‌عرياني رسيده همان روندي است كه اتفاقا قانون مجازات اسلامي مرتكبين آن را مجرم قلمداد كرده و براي ايشان حد قرار داده است. اين مفاد قانوني است كه احتمالا بيشتر مسئولين تمايلي به بازخواني آن ندارند و اجراي آن به مصلحت نظام نمی‌دانند! 

اما به نظر مي‌رسد بايد پاسخ اين فراريان از زير بار مسئوليت را با فرمايش معوقه ای از كلام معظم له در مراسم تنفيذ حکم رياست جمهوري و در تاريخ ۱۱ مرداد ماه سال ۱۳۸۰ داد كه اينچنين فرمودند: «يک جريان فساد هم فسادهاي اخلاقي و رواج منکرات است. 

با اين هم بايد مقابله و مبارزه کرد. ما خوب مي‏دانيم، اين جزو تعاليم اسلام است که با زبان و تبيين بايد مردم را با فضايل اخلاقي آشنا کرد و از منکرات دور نگه‏داشت. 

اين به جاي خود درست؛ اما با شيوع منکرات و با تظاهرِ به آن بايد مقابله کرد. اسلام مرتکبِ منکر را نصيحت و هدايت مي‏کند؛ اما حد هم براي او مي‏گذارد. با صِرف زبان و توصيه نمي‏شود کاري کرد.
قدرت نظام بايد جلوِ سيرِ فحشا و فساد را بگيرد. 

اجازه ندهيد که هوسهاي يک عدّه معدود و يک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغواي ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمني شود که هيچ انگيزه فسادي ندارند. شما بايد جلوي آن‏گونه افراد را بگيريد. همه مسئولان بخشهاي مختلف کشور در اين زمينه مسئولند. اجازه ندهيد عدّه‏اي با تکيه به نام آزادي – که واقعاً بايد بر عنوان مظلوم آزادي گريست که چه سوء استفاده‏هايي از اين نام مي‏شود ـ منکرات وفحشا و بي‏بندوباري را در جامعه رايج کنند. 

عکس‏العملِ آن اين است که عدّه‏اي به نظام بدبين شوند؛ مثل اوّل مشروطه.» پس به نظر مي‌رسد بايد از قوه قضائيه اين مطالبه را داشت تا براي كاهش جرائم در عرصه حجاب به اجراي حدود الهي بازگردد و با قاطعيت راه جريان فاسد حاكم بر كشور را سد كند.




برچسب ها :

 وقتی حیا و عفت توسط امواج سهمگین ماهواره بلعیده می شود...
 
نمایش معاشقه بي‌غيرت‌ها و شياطين همه روزه در معابرعمومی!!!
 
 
عرفي كه با پيشتازي هر چه بيشتر در حيوانيت از سوي شبكه‌هاي ماهواره‌اي به دختران و پسران نامحرم و لاابالي اجازه مي‌دهد در سايه بي‌غيرتي برخي مسئولين هر غلطي بكنند.

پایگاه خبری انصارحزب الله: يكي از معضلات رايج در حوزه روابط اجتماعي عدم رعايت ضوابط و روابط خصوصي توسط زوج‌ها و گسترش نمايش روابطي است كه قاعدتا بايد در خفا صورت بگيرد.
ممکن است مخاطبين محترم نيز به دفعات شاهد زوجي كه در معابر پنجه در پنجه و يا حتي بدتر! دست درگردن يکديگر و حتي باز هم بدتر!، همديگر را در آغوش گرفته و راه مي‌روند بوده اند.زوجيني كه با استناد به نسبت زن و شوهري خود، روابط كاملا خصوصيشان را در ملاء عام به نمايش مي‌گذارند! 

اين عمل ناشايست و غير اخلاقي به غير از تهييج احساسات جوانان مجرد، پايه گذار اشاعه بي‌حيايي و بي‌غيرتي در جامعه نيز قلمداد مي‌شود. افراد كج فهم مرتكب چنين اعمالي، راه را براي دختران و پسران نامحرمي باز كرده‌اند كه داراي نسبت استنادي زوجين مذكور نبوده و تنها با استفاده از چنين فضاي مهيا شده‌اي، آزادانه به ارتكاب روابط نامشروع در جلوي چشم مردم مي‌پردازند. پاركها در تابستان و فضاي گرم و متبوع واگن‌ها و ايستگاه‌هاي مترو در زمستان پذيراي افرادي از اين دست است كه حتي خيل انبوه افراد عبوري از كنار آنها نيز نمي‌تواند آنها را از عمل ارتكابي زشتشان بازدارد. 

اگر بخواهيم علت بروز اينگونه رفتار ناشايست راريشه يابي کنيم بايد در اولين وهله به عدم آموزش صحيح روابط زن و شوهري و احكام شرعي مربوط به آن اشاره كرد. اما به نظر مي‌رسد بيش از علت اول بايد حريم‌هاي شكسته شده از سوي فيلم‌هاي غربي پخش شده از ماهواره‌ها را در رواج اين بي‌حيايي موثر دانست. 

امواج ماهواره كه اين روزها به لطف كاهلي و انفعال مسئولين امر و به خصوص نيروي انتظامي در دسترس همگان قرار دارد آنچنان ملغمه‌اي از بي‌حيايي ساخته و چنان موجي از بي‌عفتي را به راه انداخته كه حتي برخي مقيدين را نيز درامواج سهمگين خود بلعيده است.مرداني که نسل قبليشان از شدت غيرت به جاي نام كوچك همسرنام فرزند ذكور خود را براي صدا زدن او به‌كار مي‌بردند حالا با ناموس خود در برابر چشم عموم دست به اعمالي مي‌زنند كه قلم از ذكر آن شرمسار است. 

اين تنها يكي از ابعاد بي‌غيرتي اشاعه داده شده توسط امواج ماهواره‌هاست كه در حال تبديل به يك عرف زشت و غير شرعي است. درحالي كه حد روابط زشت ياد شده در مورد زوجين به دليل زندگي در زير يك سقف از خطوط قرمز جنسي عبور نمي‌كند، هزاران شبكه مستهجن ماهواره‌اي كه در حال اشاعه بدترين و كثيف‌ترين نوع روابط جنسي هستند، چنان شهوات مخاطبين خود را به غليان آورده اند كه اين روزها شاهد فراتر رفتن دختران و پسران نامحرم گلاويز شده از خطوط قرمز روابط جنسي، حتي درواگن‌هاي مترو و در ميان انبوه مسافران درهم فشرده شده در برابر ديدگان همه هستيم!
بله اين يك واقعيت ديگر است ! كه در حال تبديل شدن به يك عرف مي‌باشد؛ عرفي كه با پيشتازي هر چه بيشتر در حيوانيت از سوي شبكه‌هاي ماهواره‌اي به دختران و پسران نامحرم و لاابالي اجازه مي‌دهد در سايه بي‌غيرتي برخي مسئولين هر غلطي بكنند. 

بله! نمايش كثيف ياد شده همه روزه با بازي بي‌غيرت‌ها و شياطين انس به كارگرداني ماهواره‌ها و نظارت نيروي انتظامي و قوه قضائيه و ساير مسئولين سيب زميني صفت عزيزمان در معابر عمومي براي همه به صورت رايگان در حال اجراست. 

منبع:هفته نامه یالثارات الحسین(ع)




برچسب ها :

مرزها و بازار تحت نظارت بسیج/۱۰۰گردان امنيتي آماده نبردخياباني درفتنه92
 
جاي بسيج در خیابان‌های به تصرف درآمده توسط بی‌حجاب‌ها کجاست؟
 
 
امروز نوك پيكان جنگ نرم دشمن دراین جبهه ترويج بي‌حيايي و بي‌حجابي است. بنابراين سپاه بايد با تمام قدرت براساس وظيفه ذاتي خود براي دفاع از نظام و انقلاب براي كمك به نيروي انتظامي وارد عمل شود....
 
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

آغاز طرح تحويل تامين امنيت مرزها به بسيج 

پایگاه خبری انصارحزب الله:چهارشنبه دوم اسفند ماه سال جاري ودر آستانه آغاز رزمايش پيامبر اعظم۸ سردار محمد پاكپور فرمانده نيروي زميني سپاه پاسدارن انقلاب اسلامي، سازماندهي دفاع مردمي كه براي ايجاد مقاومت‌هاي مختلف توسط نيروهاي بسيجي انجام مي‌شود را يكي از اهداف اين رزمايش خواند و گفت:«شهيد شوشتري مطالعات زيادي انجام دادند و درنهايت ما به اين نتيجه رسيديم که درجنوب شرق کشور و به منظور تامين امنيت از مردم منطقه استفاده کنيم. درهمين زمينه اکنون در کرمان، سيستان و بلوچستان وخراسان جنوبي دسته‌هايي از مردم منطقه تشکيل شده که امنيت آنجا توسط همين واحدهاي مردمي تامين مي‌شود.قرارگاه‌هاي سپاه در مناطق ياد شده صرفا پشتيباني کننده دسته‌هاي مردمي هستند، مردم منطقه براي تامين امنيت خود با تمام قوا پاي کار آمدند و ما قرار است اين طرح را درشمال غرب کشور هم اجرا کنيم؛ به همين منظور پايگاه‌هاي شهيد کاوه در اين مناطق با استفاده از مردم بومي تشکيل شده است و قرار است که اين طرح با قوت ادامه يافته و سال به سال آن را تقويت کند.» 

نقش اول بسيج در مهار فتنه۸۸ 

به نظرمي رسدآنچه فرمانده نيروي زميني سپاه ازسازماندهي نيروهاي مردمي براي برعهده گرفتن وظيفه مرزباني خبر داد، نتيجه مثبتي است كه درصورت پايش امنيت درحوزه‌هاي ديگري به غير ازمرزباني نيز مسئولين را به همان نتيجه‌اي برساند كه سردار شهيد شوشتري را رسانيد.
ايام فتنه پس ازانتخابات رياست جمهوري دهم يكي ازمقاطعي بود كه برحسب احساس نياز استفاده از نيروهاي بسيجي كاربردي شد.كاربردي كه۱۱دي ماه سال جاري سرلشكرسيد حسن فيروزآبادي رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح درباره آن گفته بود:«نقش مردم در دفع فتنه ۸۸ نقش اول بوده و بسيج شجره طيبه مردمي است كه در اين پيروزي نقش محوري ايفا كرد.»


گردان امام علي آماده جنگ و گريز شهري 

به نظرمي رسد همين نقش آفريني موثر بسيج در فتنه ۸۸ بود كه دستمايه تشكيل گردان‌هاي امام علي عليه‌السلام براي مقابله سازماندهي شده با تهديدات داخلي بود كه جمعه هفتم مهرماه سال جاري سردار جعفري فرمانده کل سپاه در اجتماع ۲۰ هزار نفري بسيجيان سپاه امام حسن مجتبي‌(ع) از سازماندهي بيش از ۱۰۰ گردان امنيتي بسيج به نام امام علي‌(ع) خبر داد وگفت:«اين گردان‌ها به منظورمقابله با دشمنان داخلي انقلاب پيش بيني شده‌اند و آماده برقراري امنيت جهت استمرار انقلاب اسلامي وحرکت به سمت پيشرفت آن نيز مي‌باشند. گردان‌هاي عاشورا بستر گردان‌هاي امام حسين‌(ع) و امام علي‌(ع) است و بيش از۴۰۰ گردان امام حسين‌(ع) امروز آماده مقابله با تهديدات نظامي دشمنان و جهاد در راه خدا در کنار رزمندگان نيروي زميني سپاه مي‌باشند. 

هدف اصلي گردان امام علي(ع) کسب حداقل توان نظامي وامنيتي و دفاع از کوي و برزن مي‌باشد وگردان‌هاي عاشورا بيشترين نقش را در عرصه جنگ نرم ايفا مي‌کنند.گردان‌هاي بيت المقدس چکيده‌اي از دسته‌‌هاي رزمي بسيج در سطح و نواحي حوزه‌ها است و سازماندهي بسيجيان در قالب ماموريت‌هاي مختلف آمادگي‌هاي آنان را در سطح قابل توجهي افزايش داده وآمادگي‌هاي بسيج به لحاظ کمي و کيفي هيچگاه به‌اندازه امروز نبوده است. 

هدف اصلي جنگ فرهنگي دشمن نيروهاي پيشرو انقلاب و بسيجيان و پاسداران است و براي ايفاي نقش در اين عرصه مهم ميزان آمادگي‌هاي بسيج با تشکيل بيش از۱۶۰هزارحلقه صالحين افزايش يافته تا بسيجيان هر چه بيشتر به سلاح ايمان و بصيرت مجهز شوند. 

اين يك تکليف بردوش مدافعين انقلاب است ودر واقع افزايش مهارتها وتوان تخصصي بسيجيان در سازماني که سازماندهي شده‌اند، تعميق معنويت و ايمان‌افزايي، عمق بخشيدن به بصيرت و بينش‌هاي سياسي و نيز عمل بموقع و انقلابي هربسيجي نسبت به تکاليف خود از جمله تکاليف مهم بسيجيان مي‌باشد. 

بسيجيان امروز بايد تکاليف خود را بيش از گذشته بشناسند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ابعاد سازماني به عنوان متولي بسيج، بستر سازي مناسبي را در راستاي مقابله با تهديدات در ابعاد مختلف ايجاد مي‌کند که مقابله با هر يک از تهديدات در ابعاد نظامي، امنيتي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، عقيدتي نيازمند سازمان و ساز و کار متمايزي است که بحمدالله اين تفکيک درسازمان بسيج مستضعفين صورت گرفته است.» 

آماده‌باش بسيج براي مقابله با فتنه ۹۲ 

آمادگي وعده داده شده بسيج از سوي فرمانده سپاه پاسداران براي مواجهه تمام عيار با انواع تهديدات نكته‌اي بود كه ۵ ماه بعد يعني دوم بهمن ماه سال جاري سردارعلي فضلي جانشين رئيس سازمان بسيج مستضعفين كه فرماندهي قرارگاه آمادگي رزمي امام ‌هادي(ع)، وابسته به سازمان بسيج را ‌با ماموريت افزايش کارآمدي گردان‌هاي عاشورا، الزهرا وگردان‌هاي واکنش سريع بيت المقدس برعهده دارد درباره آن با صراحت تاكيد كرد: «بسيج براي مقابله با هرگونه فتنه احتمالي بويژه درانتخابات سال ۹۲ درآمادگي کامل به سرمي‌برد وهيچ دغدغه‌اي براي مقابله با فتنه احتمالي انتخابات سال ۹۲ وجود ندارد.»


بسيج برقيمت‌ها نظارت مي‌كند 

اما بانيان فتنه اي كه سردار فضلي وعده مقابله با آن را داد، نتيجه بخش بودنش را به توفيق در موج سواري بر سونامي به راه افتاده كنوني در اقتصاد كشورمي دانند كه ناشي از ضعف مديريت مشكوك اقتصادي است ضعف يا تظاهر به ضعف و يا حتي احتمال عدم تمايل براي مهارگراني‌هاي لجام گسيخته درحوزه اقتصاد، نقطه كور ديگري است كه متوليان را به فكر عملياتي ساختن وعده فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي براي وارد كردن نيروهاي بسيج به ميدان، انداخته است.

اين نكته اي است كه حجت الاسلام دكتر غلامرضا مصباحي مقدم نماينده ورئيس كميسيون برنامه وبودجه مجلس شوراي اسلامي ويكي ازحاضران درجلسات مشترك مجلس ودولت ۲۱بهمن ماه آن را اعلام كرد واز ورود بسيج براي كنترل بازار وقيمت‌ها خبر داد وگفت:«با دولت در زمينه نظارت بر قيمت‌ها به توافقاتي رسيديم که بسيج را وارد عمل کنيم تا در کنار وزارت صنعت معدن و تجارت کار نظارت بر قيمت‌ها در کشور را اجرا کند.» 

عفاف و حجاب، سنگر هميشه درتهديد 

اما درحالي تشخيص عدم كنترل اوضاع اقتصادي از سوي دولت، تفكيك سازماني وعده داده شده ازسوي فرمانده سپاه را درآستانه ورود به مرحله عملياتي قرار داده است كه يكي ديگر از حوزه‌هاي مشمول ضعف ارادي نظارت و بي‌نظارتي عمدي دولت عرصه فرهنگ و به طور خاص عفاف وحجاب است كه به رغم تسلط بلند مدت وضعيت بحراني برآن، هنوز هيچ يك از نهادهاي مسئول را به اين نتيجه نرسانيده كه براي مهار وضعيت وخيم فعلي مي‌بايست بسيج وارد عرصه عمل شود.


ستادي كه هرگز گزارش نداد 

هرچند جمعه ۱۷ تيرماه ۱۳۹۰ وميدان انقلاب زماني بود كه بسيج مستضعفين موجوديت ستادي با نام ترويج عفاف و حجاب توسط واحد خواهران اين نهاد را اعلام كرد. ستاد مردم‌نهادي كه به گفته دبير اجرايي آن قرار بود تا يكايك ۲۲۱بند قانون ترويج عفاف وحجاب را از تمامي دولتمردان، از شخص رئيس‌جمهور گرفته تا روساي سازمانها و ادارات وبه خصوص مديران مياني پيگيري كند و نتيجه اين پيگيري را يك سال بعد به مردم اعلام كند.اما امروز و با گذشت ۷ ماه از سررسيد وعده داده شده از سوي دبير اجرايي ستاد پيگيري قانون عفاف و حجاب نه اثري از اجراي قانون عفاف و حجاب از سوي دستگاه‌ها ديده مي‌شود ونه گزارشي از عملكرد آن ستادبی عمل!


خلف وعده بسيج پس از تدارك! 

خلف وعده ستاد تاسيسي سازمان بسيج درحالي بود كه حدود يك سال پيش ازآن در ۵ تيرماه ۱۳۸۹سردارنقدي فرمانده بسيج نيز گفته بود: «بسيج يک اقدام و برنامه گسترده‌اي را به صورت ايجابي براي ترويج حجاب و عفاف تدارک ديده است. مقدمات اين کار و برنامه ريزيهاي آن از چند ماه پيش در سطح کشور آغاز شده و راه‌اندازي شبکه بزرگي از خواهران آموزش ديده در برنامه‌هاي اولويت دار امسال قرار دارد. مقدمات اين کار فراهم شده و ظرف هفته‌هاي آينده اين شبکه عمومي در شهرهاي مختلف به جريان مي‌افتد تا بسيج در کنار نيروي انتظامي بتواند با يک حرکت فرهنگي و عميق جلوي برخي بدحجابي‌ها را بگيرد.» 

استمداد رئيس پليس وگلايه معاون در جلسه هفتگي انصار حزب‌الله 

خالي كردن مهم ترين گلوگاه ورودي دشمن توسط بسيج درحالي صورت گرفته که‌سردار احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي روزجمعه ۱۵مهر۱۳۹۰ از تريبون نماز جمعه در دانشگاه تهران نياز نيروي انتظامي به كمك ديگر نهاد‌ها ومردم براي مهار وضعيت بحراني را اعلام كرده بود و گفته بود:«همه منتظر نيروي انتظامي هستند تا مثل سوپرمن وارد شود. البته نيروي انتظامي بايد حداکثر تلاش خود را انجام دهد. اما هر چقدر هم خود را تجهيز کند به تنهايي قادر به مقابله نخواهد بود.اگر دستگاه‌هاي فرهنگي درحفظ ارزشها ونهادينه کردن آنها کمک نکنند، نيروي انتظامي به تنهايي نمي‌تواند با ضدارزشها مقابله کند. بلکه ما تنها مي‌توانيم نمودها را تا حدي کنترل کنيم.


 البته اين وظيفه ما است.کار نيروي انتظامي براي جبران کم‌کاريها به ويژه در دولتهاي گذشته در بخش فرهنگ که به صورت تعمدي ترويج فرهنگ غربي را انجام مي‌دادند ساده نيست. در حال حاضر نيز بيشتر حرف زده مي‌شود و در قالب عمل سرعت مورد انتظار وجود ندارد يا اينکه متناسب با حجم هجوم فرهنگي دشمن نيست.» نداي استمداد سردار احمدي مقدم در حالي بود كه پس از او سردار بهمن كارگر معاون فرهنگي واجتماعي وقت نيروي انتظامي درجلسه هفتگي ۲۰ آذر۱۳۹۰ انصار حزب‌الله، از بسيج خواست كه به وظايفش درخصوص امربه معروف و نهي از منكر عمل كند و به نقل از سردار احمدي مقدم گفت:«چرا بسيج دستگاه‌هاي امر به معروف را تعطيل كرده است؟» 

حالا كه بسيج نمي‌آيد ما مي‌آييم 

اين مطالبه و گلايه اي بود كه پس از عدم پاسخگويي سازمان بسيج مستضعفين، امت حزب‌الله و نمازگزاران روز جمعه ۲۲ ارديبهشت ماه ۱۳۹۱ نيز آن را با شماره ۶۷۲ هفته نامه يالثارات مطرح واعلام كردند:«حالا كه نيروي انتظامي صراحتا گفته است که براي مهار وضعيت بي‌حجابي نياز به همكاري دارد و حالا كه نيروي بسيج با اين عِدّه و عُدّه در رفع اين حاجت نيروي انتظامي قدمي پيش نمي‌گذارد بهترين راه حل عاجل آن است كه نيروهاي مردمي دغدغه‌مند با هماهنگي نيروي انتظامي و به منظور پايان دادن به اين روند شوم وارد ميدان شوند.
 
امروز زماني براي تلف کردن، در پيچ و خم بروکراتيک و خسته کننده سازمانهاي عريض و طويل باقي نمانده است. مردم متدين و رنج کشيده از فساد رو به رشد کنوني آماده‌اند تا در راستاي عمل به اصل هشتم قانون اساسي و وصيتنامه امام راحلشان در چارچوب قانون به کمک نيروهاي انتظامي بشتابند.» 

آب پاكي سردار 

مطالبه عمومي از بسيج براي كمك به ناجا درحالي مطرح بود كه روز۳۱ خرداد ماه سال جاري سردار نقدي رئيس سازمان بسيج مستضعفين با ريختن آب پاكي روي دست ناجا پاسخ استمدادهاي گذشته فرمانده نيروي انتظامي را اينگونه داد:«بسيج وظيفه اجراي چنين طرحهايي را ندارد و وظيفه اش نصيحت دلسوزانه و آموزش است و اگر كسي ازحدود قانوني خارج شد اين مسئوليت نيروي انتظامي است كه به وظايف قانوني خود عمل كند.اگر درجايي نيروي انتظامي با كمبود نيرو مواجه شد و از بسيج درخواست همكاري كرد، موضوع را بررسي مي‌كنيم. بسيج تنها به عنوان يك حامي عمل مي‌كند و انجام وظايف قانوني توسط نيروي انتظامي مورد حمايت همه مردم است.»


بسيج نبايد حتي يك روز تاخير كند 

شانه خالي كردن سردار نقدي از ورود به بحران بي‌حجابي درحالي رخ داد كه شماره ۶۷۸ يالثارات در هفتم مرداد ماه ۱۳۹۱ بارديگر برلزوم ورود بسيج به ميدان عمل وكمك به ناجا براي برخورد با بدحجابها و به سخره گيرندگان ارزشهاي اسلامي تاكيد كرد و مطالبات پيشين را مجددا از زبان حجت الاسلام سيد جلال الدين يحيي زاده اينگونه مطرح ساخت:«بسيج نيرويي عظيم است كه در اكثريت خانواده‌ها حداقل يك عضو دارد و در مقاطع مختلف اعم از جنگ تحميلي و فتنه‌ها ثابت كرده كه مي‌توان براي عقب راندن دشمن روي نيروهاي اين سازمان حساب ويژه اي باز نمود. اين درحالي است كه حضور بسيج در ساير عرصه‌ها اعم از علم و فناوري نيز به روند پيشرفت، سرعت بالايي بخشيده است، بنابراين به نظر مي‌رسد سازمان بسيج مستضعفين بايد در زمينه برخورد با بي‌حجابي و بي‌عفتي تعارفات محاوره اي متداول را كنار بگذارد و به شكل رسمي از نيروي انتظامي مجوز ورود به صحنه عملي براي برخورد با متخلفين از قانون را بخواهد تا با گسترش حيطه نظارت و عمل، شاهد پيشرفت چشمگير در مهار وضعيت فعلي باشيم. بنابراين درخواست رسمي بسيج از نيروي انتظامي، يك امر ضروري محسوب مي‌شود كه حتي يك روز هم نبايد به تاخير بيفتد.» 

باور كنيد موضوع حجاب هم امنيتي است! 

خبرهاي مربوط به سازماندهي همه جانبه و قابل تقدير بسيج براي مقابله با همه تهديدات در مرزها گرفته تا بازار آشفته و هرج و مرج اقتصادي و فتنه احتمالي آينده در انتخابات يازدهم رياست جمهوري درحالي مخابره مي‌شود كه دكتر محمد صادق كوشكي استاد دانشگاه و تحليلگر سياسي نيز بر لزوم ورود بسيج به مسئله عفاف وحجاب در راس حوزه‌هاي امنيتي ياد شده تاكيد دارد و به يالثارات مي‌گويد: «درحالي به بسيج به دليل تعلل در كمك به ناجا انتقاد وارد است كه اين نقد در ابعاد وسيع تري متوجه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است. سپاه نهادي انقلابي است كه وظيفه ذاتي آن حفاظت از نظام جمهوري اسلامي در برابر هر نوع تهاجم است. و در اين راستا سپاه‌هاي استاني به طور ويژه براي مقابله با تهاجم در این جنگ نرم شكل گرفتند.
 
اين درحالي است كه امروز نوك پيكان جنگ نرم دشمن دراین جبهه ترويج بي‌حيايي و بي‌حجابي است. بنابراين سپاه بايد با تمام قدرت براساس وظيفه ذاتي خود براي دفاع از نظام و انقلاب براي كمك به نيروي انتظامي وارد عمل شود. امروز ودر شرايط آماده باش كامل بسيج براي مقابله با هر نوع تهديد امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، اين سوال از برادران سپاه و بسيج مطرح است كه آيا امروز نقشه دشمنانه‌اي خطرناك تر از ترويج گسترده بي‌حجابي درجبهه گسترده جنگ نرم كه اسلاميت نظام را مورد هجمه و تهديد قرار داده وجود دارد ؟ 

امروز درحالي باخت در اين جنگ به نابودي نظام اسلامي از درون ختم مي‌شود كه بايد براي غلبه در اين جبهه همه بخشهاي سپاه و از جمله سازمان بسيج وارد عمل شوند. امداد سپاه و بسيج به ناجا يك بعد مسئله در بخش انتظامي است. اما بعد ديگري كه لزوم ورود تمام عيار سپاه و بسيج را توجيه مي‌كند بعد امنيتي مسئله است كه به واقع در حال تهديد كليت نظام اسلامي است.»

منبع:هفته نامه یالثارات الحسین(ع)




برچسب ها :

گزارشی از وضعيت وخيم بي‌حجابي و عرياني در معابر کشور:
 
آقایان !... امت حزب‌الله از بي‌غيرتي افسارگسیخته به کجا پناه ببرد؟
از نيروهاي مردمي(بسیجی) مصمّم برای مقابله با منکرات کمک بگیرید
 
 
برای جمع کردن این افتضاح نيازي به احياء نهادهايي چون کميته‌هاي انقلاب اسلامي يا واگذاري مسئوليت به سپاه پاسداران نيست! نيروهاي مردمي آماده‌اند و قادرند تا درچارچوب قانون به اين وضع لجام گسيخته پايان دهند....

ناجا... برخورد... تشديد

پایگاه خبری انصارحزب الله - شنبه نهم شهريور ماه يک خبرتکراري با تيتر (تشديد برخورد با بدپوششان) روي خط اکثر پايگاه‌هاي خبري رفته بود که به نقل از خبرنگار انتظامي ايسنا نوشته بودند:«مشاهدات خبرنگاران ايسنا از سطح شهر تهران حاکيست حضور گشت‌هاي ارشاد در پايتخت طي روزهاي گذشته به ميزان قابل توجهي افزايش يافته و برخورد با بدپوششان تشديد شده است.

حضور نيروهاي پليس پايتخت در اين مدت در ميادين و اطراف مراکز بزرگ خريد به ميزان قابل توجهي افزايش يافته است. اخبار دريافتي درعين حال از حضور پررنگ ماموران گشت ارشاد در مناطق تفرجي وتفريحي پايتخت همچون فرحزاد، دربند، درکه، لواسان و حتي توچال و برخورد با بدپوششان حکايت دارد.»

لفت و لعاب تراژدي

البته ظاهرا ناجا روز پنجشنبه هفته گذشته دوباره سري به برج ميلاد زده بوده و با هواداران «ساپورت پوش» خواننده‌اي به نام «سالار عقيلي» برخورد کرده است.
حادثه‌اي تراژديک براي نسوان مکشفه و نيمه عريان که به دليل بازتاب پرلفت‌ولعاب آن در شماره۲۷۶۵روزنامه اعتماد، خلاصه آن را به نقل از اين جريده بازتاب مي‌دهيم: «پنجشنبه ماموران نيروي انتظامي با حضور در برج ميلاد اقدام به دستگيري تعدادي از بازديد كنندگان كنسرت سالار عقيلي كردند. طبق آنچه سالار عقيلي در ميانه‌هاي كنسرت گفته يكي از نزديكان او نيز در ميان بازداشت شدگان بوده است. پليس دليل اين برخورد خود را مبارزه با «بدحجابي» اعلام كرده است.گزارش‌ها حاكي از آن است كه همچنان برخورد «سليقه‌اي» در اين موضوع ادامه دارد.»

اعتراض سالارخان!

اعتماد در ادامه به واقعه مشابهي در هنگام برگزاري كنسرت «بابك جهانبخش» اشاره مي‌کند که تعدادي از تماشاگران در خلال آن بازداشت شده اند و درباره «فاجعه پنجشنبه شب» اين طور سخن‌پراکنی می‌کند: «بخش اول كنسرت سالار عقيلي بدون هيچ حاشيه‌اي روي صحنه رفت اما از آنجا كه از ورود تعدادي از مخاطبان خانم به دليل پوشش نامناسب ممانعت شده بود، يكي از حاضران در بخش دوم كنسرت به نشان اعتراض از جاي خود بلند شد وخطاب به سالار عقيلي گفت: آقاي عقيلي ما امشب آمده بوديم تا از موسيقي لذت ببريم اما متاسفانه افرادي در بيرون اين در ايستاده اند كه با مردم برخورد نامناسب دارند. سالار عقيلي پس از چند دقيقه گفت: بسيار متاسفم كه امشب در اينجا چنين اتفاقاتي رخ داده است. ۲۰ دقيقه پيش از شروع كنسرت هم به من خبر دادند كه براي يكي از نزديكانم چنين اتفاقي افتاده است.»

برنامه روحاني و سخن سردار

روزنامه اعتماد بعد از اين مرثيه سرايي درباره شبي که به کام گروه «مکش مرگ من» تلخ شده سخنان رئيس‌جمهور يازدهم را يادآوري مي‌کند ومي نويسد: «تشديد» برخورد با «بدحجابي» بعد ازانتخابات در حالي اتفاق مي‌افتد كه دكتر حسن روحاني درباره حجاب وگشت ارشاد در برنامه‌هاي رياست‌جمهوري خود مي‌گويد: «بايد در دنياي فرهنگ، مسائل را از طريق فرهنگي وبا ابزار فرهنگي حل كنيم. نمي‌شود با نيروي پليس مشكلات فرهنگي را حل كرد.»

«اعتماد» طعنه‌اي هم به سردار احمدي‌مقدم فرمانده نيروي انتظامي زده و بخشي از سخنانش در روز ۲۱ مرداد‌ماه (روز بزرگداشت خبرنگار) را به ياد او آورده که گفته بود: «آقاي روحاني با يك خط و مشي راي آورد، بالاخره مردم به ايشان راي دادند. ما بايد پيام اين انتخاب را بگيريم.»

واژگان کليدي

پس از اين واقع نگاري تراژديک مي‌توان واژگان کليدي اين گزارش را به اين شرح فهرست کرد و درباره آن به تفسير و توضيح پرداخت: «بدحجابي»، «بدپوششي»، «برخورد»، «تشديد»، «بازداشت»، «دستگير»

بيشينه و کمينه در بي‌حجابي

بدحجابي: اساسا بايد گفت اگر اين واژه درباره کيفيت حجاب اسلامي به کار برده مي‌شود، کاملا غلط و بي‌مسماست، چون: از نظر اسلام يک زن يا حجاب شرعي دارد يا ندارد! بنابراين زن يا حجاب اسلامي را رعايت کرده ويا اينکه بي‌حجاب است! اما اين مسئله که يک زن کمتر بي‌حجاب است يا بيشتر، يک متغير وابسته به مد روز، البسه تبليغي در ماهواره‌ها، حياي آن زن و غيرت پدر و برادر و شوهرش است.

نمونه‌هاي جديد بد پوششي!

بدپوششي: واژه جالبي است که بايد کيفيت کاربرد آن را از کاربرانش پرسيد! که اساسا منظورشان از «پوشش بد» چيست؟ مانتوي آستين کوتاه تا بالاي آرنج؟ مانتوي کوتاه تا بالاي باسن؟ ساپورت؟ ساپورت بدن‌نما؟ اگر اين نمونه‌ها در فهرست پوشش‌هاي بد قرار دارد بايد يک نمونه جديد پرتکرار را نيز از آرشيو مشاهدات عيني در معابر به اين فهرست اضافه کنيم تا به روز شود (هرچند تا موقع انتشار حتما پيشرفت خواهد داشت): «اخيرا برخي «زنان ساپورتي» مانتوهايي بدون دکمه مي‌پوشند که هم آستينش کوتاه است هم قدش ! که نتیجه آن مواجهه مردم کوچه و بازار با زنی تقریبا عریان در ناحیه پایین تنه است!

اما نکته بعدي پوشش بالاتنه زير مانتو است (که باز هم با عرض معذرت) بالاي ناف قرار گرفته و يک نگين براق هم محل مربوطه را براي تماشاگران در کوچه و بازار مزين کرده است!!!»

*خيلي زشت و وقيحانه بود نه! اما اين صحنه‌ها به کرات در معابر ديده مي‌شوند! پس از آنجا که قطعا بعد از انتشار اين مطالب توسط برخي افراد، به اشاعه فحشا متهم خواهيم شد توصيه مي‌شود پيش از ايراد اتهام، سري به مراکز خريد و تفريحي بزنند تا از کيفيت بد پوششي در معابر که لحظه به لحظه توسط مغازه‌ها به نيابت از ماهواره‌ها «به روز» مي‌شود باخبر شوند. لازم به يادآوري نيست کمتر از ۶ ماه پيش که تصاوير زنان ساپورت‌پوش به عنوان هشدار در يالثارات منتشر شد نيز همين ادعا مطرح بود و موارد پيش ازآن...

برخوردها!

برخورد: کاربران اين واژه در گزارش‌ها بايد توضيح دهند چه چيزي به چه چيز ديگري برخورد کرده؟

۱- آيا يک سيلي از سوي مامور ناجا به صورت شوهر یا پدر بي‌غيرت زن بي‌حجاب برخورد کرده؟
۲- آيا ۷۴ ضربه شلاق مندرج در ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامي براي بي‌حجابها به پشت ايشان برخورد کرده است؟

۳- آيا به غيرت شوهر، پدر و برادر زناني که به عنوان بي‌حجاب و عریان مورد خطاب قرار گرفته اند برخورده؟

برخورد صورت گرفته اما با «تريج قبا»

پاسخ سوال اول قطعا خير است، «معاذالله» اگر ماموران ناجا به يک زن نيمه عريان مفسده‌برانگيز وشوهر و برادر و پدر بي‌غيرتش کمتر از گل گفته باشند وگرنه تا حالا رسانه‌هاي حامي ايشان دنيا را «کن فيکون» کرده بودند.

پاسخ سوال دوم هم به طريق اولي خيراست! پس رافت اسلامي کجا رفته؟تکليف کار فرهنگي چه مي‌شود؟ اصلا جواب «احمد شهيد» را چه کسي مي‌خواهد بدهد؟ مگر هوس کرده‌ايد مثل سوريه در ايران هم مداخله بشر دوستانه بکنند؟

جواب سوال سوم نيز مطمئناً منفي است. چون پدر و برادر وشوهر زنان بي‌حجاب اصلا غيرتي ندارند که بخواهد به آن بربخورد نشانه‌اش هم اينکه «فرداي برخورد» همان زن را با يک درجه پيشرفت در بي‌حجابي در معابر ملاحظه مي‌کنيد که دست در دست شوهرش، از «شدت برخورد» به ريش همه مي‌خندد.

تبصره: البته حتما برخورد به يک چيزهايي صورت گرفته که رسانه‌ها مي‌گويند! مثلا «تريج قباي» آن زن بي‌حجاب در کنسرت سالار عقيلي يا خود سالار عقيلي! و يا خبرنگار روزنامه اعتماد و رسانه‌های مدافع حقوق بی‌حجابها.

تشديد، بازداشت، دستگير

تشديد: چون اين واژه پیشاپیش «برخورد» در اين گزارش به کار برده شده پس مي‌توان منظور کاربران آن را اين طور تفسير کرد: «شديدا به تريج قباي بي‌حجاب‌ها و صاحب مجلس بزم پنجشنبه شب برخورده»

بازداشت و دستگير: در واقع اين دو واژه مترادف را بايد در يک رديف تعبير و تفسير کرد. اصولا کسي را دستگير مي‌کنند که مرتکب جرمي شده است، مجرم پس از دستگيري به دادسرا هدايت مي‌شود تا وفق قانون مجازات شود.ضمن اينکه «بي‌حجابي» و«عرياني» يا به تعبير گزارش‌ها، «بدحجابي» و «بدپوششي» در قانون مجازات اسلامي داراي رديف مجرمانه هستند که در واقع اگر به طور کامل اجرا شود مي‌توان گفت تنها واژگاني هستند که بجا و درست در گزارش مورد نظر به کار رفته‌اند.(۱)

کسي يادش هست چند بار برخورد با بدحجابي تشديد شده؟!

پس از اين سوالات وتعابير و تفاسير به نظر مي‌رسد بعيد است کسي يادش باشد اين چندمين بار است که خبر «تشديد برخورد با بدحجابي و بدپوششي» را مي‌شنود، يک خبر واگرحزب‌اللهي‌ها بعد از نماز جمعه تظاهرات کرده باشند چند گزارش تصويري براي چند روز در خبرگزاري‌ها همه دامنه آن چيزي است که از آن با عنوان «تشديد برخورد» ياد مي‌شود.

شما را به حضرت عباس قسم ولمان کنيد!

کاربرد واژه تشديد «برخورد با بدحجابي و بد پوششي» آنقدر آن را مستهلک کرده که وادارمان مي‌کند حرفه‌اي‌گري در مطبوعات را کنار بگذاريم وبنويسيم: «شما را به حضرت عباس قسم ولمان کنيد! کدام برخورد؟ کدام تشديد؟» غيرت و حيا همراه با يک ليوان آب خورده شده و وضع خيابانها و معابر به مرحله‌اي رسيده که «طاير قدس» هم با هزار ذکر استغفرالله سالم به منزل نمي‌رسد! زماني بود حزب اللهي‌ها براي فرار از تيرهاي شيطان چشم به زمين مي‌دوختند اما حالا حق دارند فقط نوک کفشهايشان را نگاه‌ کنند، چون «۳۰سانت» بالاتر بايد ساقهاي يک زن بي‌حيا را نگاه کنند که آزادانه «شلنگ تخته» مي‌زند.

آقاي احمدي‌مقدم! کجا فرياد بزنيم؟ آيا خيابانهاي ام القراي جهان اسلام، معابر منهتن و نيويورک است که «نعوذ بالله» تا «ناف زينت کرده» زن اجنبي در معرض ديد نامحرمان قرار داشته باشد؟ امت حزب‌الله به کجا پناه ببرد از ديوثي (۲) و بي‌غيرتي و بي‌ناموسي و بي‌مسئوليتي؟

به اميد کدام دستگاه و وزير؟!

رسانه‌ها از تشديد برخورد با بدحجابي وبد پوششي گزارش تهيه مي‌کنند و به نقل ازحسن روحاني بالاي منبر مي‌روند که:«بايد در دنياي فرهنگ، مسائل را از طريق فرهنگي وبا ابزار فرهنگي حل كنيم. نمي‌شود با نيروي پليس مشكلات فرهنگي را حل كرد.»

کسي پاسخ دهد!...۳۴ سال از عمر انقلاب اسلامي با ماهيت فرهنگي مي‌گذرد! مدعيان کار فرهنگي چه غلطي مي‌کردند که حالا زنان متشبه به فاحشه‌ها بر معابر مفروش به خون بيش از ۳۰۰هزار شهيد جلوه مي‌فروشند؟! دستگاه‌هاي فرهنگي از وزارت ارشاد و رسانه ملي که خود مستحق تعزيرند! کي وکجا بايد با ابزار و فرهنگ به ميدان بيايند؟

در حالي که به گفته کارشناسان استاندارد برنامه‌هاي توليدي ماهواره به «عادي‌سازي زنا با محارم» رسيده و در حالي که توليدات داخل نيز روز به روز پس مي‌روند تا به قول خودشان مخاطب را حفظ کنند، از کدام ابزار فرهنگي انتظار حل مسائل فرهنگي را داريد؟
نکند پس از فضاحت‌آفريني‌هاي وزارت ارشاد در دولت نهم و دهم در انتظار بهبود وضعيت فرهنگ در دولت يازدهم با تصدي وزيري هستيد که اميدوار است ادامه‌دهنده خوبي براي راهي باشد که خاتمي آن را شروع کرد؟(۳)

سردار! دست بردار

قطعا منظور سردار احمدي‌مقدم در روز۲۱ مرداد ماه از اداي اين جمله که «آقاي روحاني با يك خط ومشي راي آورد، بالاخره مردم به ايشان راي دادند. ما بايد پيام اين انتخاب را بگيريم.» آن چيزي نبوده که روزنامه اعتماد وامثال آن تفسير کرده‌اند. اما گره زدن اين جمله در آن جريده به گزارش «تشديد برخورد با بد پوششي» به مثابه گوشزد و يادآوري به رئيس پليس کشور بر پايه اين مفهوم است که: «سردار احمدي‌مقدم ! پيام راي به حسن روحاني يعني تعطيل کار قهري و برخورد مجرمانه با هرزه‌گردان بي‌حيا»

اما کلام آخر!

۱- اگر بي‌حجابي و عرياني جرم است که جرم است، رفع آن نيازمند برخورد قهري قانونمند پيوسته است نه مانورهاي مقطعی رافع تکليف.

تبصره: ممکن است روابط عمومی ناجا جوابیه بدهد که کار گشت ارشاد مقطعی نیست و آمار درست هم بدهد ، اما این شهر دنگال وکلان شهرهای دیگر چند میدان و خیابان اصلی و ... دارد؟ همانطور که مشاهدات ایسنا خبر تشدید برخورد می دهد ، خبرنگاران یالثارات هم می گویند شهر برای بی حجابها و عریان ها درامن و امان است. آیا حجم کار با عمق فاجعه تناسبی دارد؟

۲- زنان ساپورت‌‌پوش و عريان، وضعيتي ندارند که با تذکر نرم وکار فرهنگي قابل اصلاح باشند، ضمن اينکه فعلا هيچ دستگاهي چنين کاري را انجام نمي‌دهد وناجا هم نمي‌تواند مدعي انجام آن باشد چون وظيفه اين ارگان، برخورد قهري است.

۳- نمي‌توان زمان دقيقي براي پايان عمليات محيرالعقول تشديد برخورد با بدحجابي و بدپوششي تعيين کرد اما همه مي‌دانيم که طبق تجربه دوامي نخواهد داشت و دليل اين عدم پيوستگي چيزي جز ضعف ناجا در حوزه‌هاي مختلف عملياتي اعم از کمبود نيروي آموزش ديده و... والبته فشارهاي وارده از بالاو پايين نيست.

۴- پس باید واقعيت را پذیرفت و به کساني تفويض اختيار کرد که برای برخورد قانونی با منکرات داراي انگيزه هستند، آموزش دیده‌اند و حرف‌هاي «صد من يک غاز» رسانه‌ها تاثيري بر عملکرد آنان نخواهد گذاشت.

از اینجای کار به بعد متوجه سردار معزز اسلام نقدی است تا ظرفيت نيروهاي آمر به معروف و ناهي از منکر بسيج را که به حلقه‌هاي ناکارآمد صالحين منحصر شده اند آزاد کند و به ندای هل من ناصر ناجا لبیک بگوید.

برای جمع کردن این افتضاح نيازي به احياء نهادهايي چون کميته‌هاي انقلاب اسلامي يا واگذاري مسئوليت به سپاه پاسداران نيست! نيروهاي مردمي آماده‌اند و قادرند تا درچارچوب قانون به اين وضع لجام گسيخته پايان دهند تا مسئولین بی‌مسئولیت نعمت انقلاب اسلامی وخون شهدا را به باد فنا نداده‌اند.

پي‌نوشت:
۱- ماده ۶۳۸:هركس علنا در انظار و اماكن عمومي ومعابرتظاهر به عمل حرامي نمايد علاوه بر كيفر عمل، به حبس ازده روز تا دو ماه يا تا (۷۴) ضربه شلاق محكوم مي‌گردد ودر صورتي كه مرتكب عملي شود كه نفس آن عمل داراي كيفر نمي‌باشد ولي عفت عمومي را جريحه‌دار نمايد فقط به حبس از ده روز تا دو ماه يا تا (۷۴) ضربه شلاق محكوم خواهد شد.

تبصره - زناني كه بدون حجاب شرعي در معابر و انظار عمومي ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه ويا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ريال جزاي نقدي محكوم خواهند شد.
بند ب ماده ۶۳۹: كسي كه مردم را به فساد يا فحشا تشويق نموده يا موجبات آن را فراهم نمايد به حبس از يك تا ده سال محكوم مي‌شود.

۲- قال رسول‌الله صل‌الله عليه و آله: الْمُتَغَافِلُ عَنْ زَوْجَتِهِ َ هُوَ الدَّيوثُ: کسي که از همسرخود غافل است ديوث است: مستدرك ‏الوسائل ج ۱۴ ص ۲۹۱

۳- شنبه۹شهريور: علي جنتي وزير ارشاد در آيين افتتاح استوديوي موزه موسيقي:«اميدوارم ادامه‌دهنده خوبي براي راهي باشيم که آقاي خاتمي آن را شروع کرد و قبل از اينکه راي اعتماد بگيرم، از نظرهاي ايشان استفاده کرده‌ام.»




برچسب ها :

قابل توجه بهانه‌جویان مدعی مسلمانی!
 
نامسلمان‌ها هم گشت ارشاد دارند!
 
 
درحالی به موازات حضور نیم بند و محدود گشت ارشاد از هفته گذشته جیغ و فغان رسانه ای برای دفاع از حقوق تهدید کنندگان امنیت اخلاقی جامعه آغاز شده که جست وجویی درقوانین کشورهای دیگر وحتی غیر اسلامی نیزحکایت از مجازات....
پایگاه خبری انصارحزب الله - درحالی به موازات حضور نیم بند و محدود گشت ارشاد از هفته گذشته جیغ و فغان رسانه ای برای دفاع از حقوق تهدید کنندگان امنیت اخلاقی جامعه آغاز شده که جست وجویی درقوانین کشورهای دیگر وحتی غیر اسلامی نیزحکایت از مجازات حبس و جریمه نقدی برای افراد بد پوشش اعم از زن و مرد است.

متن ذیل قابل توجه کسانی است که مغرضانه در راستای لگد مال کردن ارزشهای اسلامی و انسانی گام برمی دارند تا بدانند حتی نا مسلمان ها هم گشت ارشاد دارند.

در ایالت‌های مختلف آمریکا اگرچه قوانین مختلفی در خصوص وضعیت پوشش وجود دارد اما زنان و مردان در تمام ایالت‌های این کشور موظف هستند در هنگام اختلاط با جنس مخالف برای ساعات طولانی (مثلاً در محیط کار یا کالج‌ها)، سطح خاصی از پوشش را رعایت کنند. سقف رعایت این پوشش در هنگام حضور جنس مخالف توسط قوانین هر ایالت مشخص می‌شود و موارد خروج از آن با برخورد قاطع پلیس مواجه می‌شود.!

در بخش دیگری از قوانین کشور آمریکا پوشیدن شلوار بگ (گشاد) در تعداد زیادی از ایالت‌های آمریکا برای زنان و به خصوص برای پسران و مردان ممنوع است. و همین‌طور در ایالت کنتاکی لایحه ای پیشنهاد شده است که به موجب آن پوشیدن شلوار از زیر کمر توسط مردان، موجب دستگیری و ۱۰۰۰ دلار جریمه است. با این حساب، اگر برخی مردان ایرانی در اروپا باشند، روزانه هزار دلار جریمه می دهند!

مثال دیگر این است که پوشیدن لباس‌های کوتاه و بدن نما در جنوب ایتالیا ممنوع است. همچنین مسوولان یک شهر ساحلی ایتالیا پوشیدن دامن کوتاه و لباس‌های بدن نما را در این شهر ممنوع کرده‌اند. این برنامه برای بهبود وضعیتی است که شهردار این شهر ساحلی آن را استاندارد «نجابت عمومی» نامیده است.

شهر «کاستلا ماری دی استابیا» در جنوب ناپل، تازه‌ترین شهر ایتالیاست که از اختیارات جدید برای مقابله با رفتارهای ضد اجتماعی استفاده می‌کند.

شهردار این شهر ساحلی گفته: «این مقررات باعث بازگشت ادب شهری می‌شود و همزیستی مدنی را آسان‌تر می‌کند.»

در کره هم مثل خیلی از کشورهای جهان قوانین مهم و لازم‌الاجرایی برای پوشش وجود دارد. بر اساس یکی از این قوانین، زنان مکلف هستند که در طول ساعات کاری شلوار بپوشند و استفاده از دامن برای آن‌ها در هنگام حضور در سازمان‌های اداری ممنوع است.
کانادا هم به عنوان یکی از مهاجرپذیرترین کشورهای جهان یک قانون کلی در زمینه پوشش دارد که تمامی افراد حاضر در این کشور موظف به رعایت آن هستند. طبق این قانون هرگونه برهنگی در بدن که توهین به اعتقادات و قوانین کشور کانادا باشد و مغایر با امنیت عمومی باشد غیر قانونی است و با آن برخورد می‌شود.

مصادیق توهین و مغایر بودن برهنگی با امنیت عمومی نیز مشخص و به تمامی پایگاه های پلیس در کشور کانادا ابلاغ شده است.

در ایالت پنسیلوانیای آمریکا نیز زنان طبق قانون حق آرایش غلیظ را ندارند. در واقع آرایش آن‌ها نباید در حدّی باشد که توسط مأموران پلیس، غلیظ و زننده تشخیص داده شود وگرنه با برخورد پلیس مواجه شده و مجبور به پرداخت جریمه و یا تحمل زندان خواهند بود و همین‌طور در کلورادو نیز زنان حق پوشیدن لباس‌های زننده را ندارند و پلیس در صورت مشاهده مصادیق زنندگی، با آن‌ها برخورد می‌کند.

مدارس انگلیس نیز به تازگی با ابراز نگرانی از شرایط پوشش، دانش‌آموزان دختر را از پوشیدن دامن‌های کوتاه منع کرد. طبق قوانین جدید پوشیدن دامن‌هایی شش سانت بالای زانو در مدارس ممنوع است و دانش‌آموزانی که از این قانون سرپیچی کنند، مجبور به پوشیدن شلوار هستند.

بر اساس قوانین کشور امارات متحده عربی نیز، برهنگی در سواحل آزاد این کشور و یا پوشیدن هرگونه لباسی که توهین به مقررات این کشور تلقی شود غیر قانونی است و با آن برخورد می‌شود.

در بین این قوانین نکته جالبی نیز وجود دارد و آن توجه پلیس به فضاهای داخلی خودروها است.

در واقع در قوانین تمام کشورها این‌طور لحاظ شده است که خودرو اگرچه محیط شخصی است اما سرنشینان آن حق انجام هر کار غیر اخلاقی و یا مغایر با امنیت اخلاقی آن کشورها را ندارند.

برای مثال طبق قوانین شهر نیویورک، هیچ‌کس حق ندارد در خودروی خود برهنه شود. این کار در شهر نیویورک با تذکر پلیس مواجه می‌شود و جریمه آن نیز ۱۰۰ دلار و یا گذراندن ۹۰ روز در زندان است.



برچسب ها :

«ترس» واژه‌اي بي‌معنا براي اشاعه‌دهندگان فحشا
جولان مانکن‌ها از کف خیابان تاصحن مجلس!
شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۱۸
 
سيلابي که يله و رها و در مسيل بي‌خيالي مسئولان بي‌مسئوليت معلوم نيست کي آبادي‌هاي باقي مانده را خراب خواهد کرد و با خود خواهد برد...

زني با «لباس شنا» در صحن مجلس

پایگاه خبری انصارحزب الله - تصوير بي‌کيفيتي که مخاطبان يالثارات در اين گزارش از مجلس شوراي اسلامي ملاحظه مي‌کنند روز پنجم آذرماه توسط «علي قنبرلو» براي هفته‌نامه يالثارات ارسال شده است.

اين تصاوير مربوط به جلسه اعضاي کميسيون اجتماعي مجلس است که در روز مذکور به مناسبت هفته بسيج و با حضور تعداد ديگري از نمايندگان در محل کميسيون تلفيق برقرار شده و نمايندگان محترم مردم ميزبان آزادگان، خانواده‌هاي شهدا، ايثارگران و دبيران تشکل‌هاي ايثارگري بوده‌اند.

البته همانطور که از نظر خوانندگان محترم مي‌گذرد سوژه اين عکس‌ مربوط به جلسه مذکور نيست بلکه در ارتباط با يک زن است که به قول آقاي قرائتي با «لباس شنا» وارد صحن مجلس شوراي اسلامي شده و جولان مي‌دهد!

شهادت عکاس

عکاس مذکور در توضيح اين عکس شهادت مي‌دهد که با چشمان «از تعجب گرد شده» خودش ديده که اين زن «شبه‌عريان» قدم‌زنان و با خيال راحت وارد مجلس شده و عکاس بيچاره نيز تنها توانسته چند فريم عکس از اين صحنه‌ها تهيه و براي رويت به اين هفته‌نامه ارسال کند.

اگر بخواهيم براساس این صحنه به دنبال جمله مناسبي برای توصیف وضعیت حاکم بر مجلس شورای اسلامی بگرديم ضرب المثل «شير تو شير» به ذهن متبادر می شود.
همچنین براين اساس اصطلاحا در وصف شرايط جايي که قانون را با جمله سوالي «سيخي چند» ارزيابي مي‌کنند مي‌گويند «هرکی هرکی».

هزار تا چيز درست

البته ادله موجهي براي تعيين اين توصيف از سوي يالثارات وجود دارد که قابل توضيح است.درست است که حزب‌اللهي‌ها به ديدن زنان عريان و مکشفه که بدون حضور نيروي انتظامي در کوي و برزن جولان مي‌دهند عادت کرده‌اند. درست است که سالهاست مردم از اجراي تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامي قطع اميد کرده‌اند و هزار تا چيز نااميد کننده درست ديگر...

اما آقاجان ! قبول کنيد ديدن يک «مجسمه فسق متحرک» ، آن هم با «ساپورت سفيد» در داخل دژ قانونگذاري مملکت، آن هم در جلسه‌اي با حضور خانوادهاي معزز آزادگان، شهدا و ايثارگران خيلي زور دارد!

البته بيرون اين «دژ» خيلي وقت است که شرايط «شیر– تو– شیر» حکمفرماست که براي اين ادعا نيز ادله محکمه‌پسندي وجود دارد.

وعده يک مجله سکس در ايران

۱۵ آبانماه سال جاري «اف اس اچ ان» که طبق اعلام خودش يک مجله «فشن»، «مُد» و «سکسي» است و در آمريکا نيز منتشر مي‌شود اعلام کرده بود که براي اولين بار شماره‌اي را به «مُد» در ايران اختصاص خواهد داد.

اين مجله وعده داده بود که عکس‌هاي يک عکاس به نام «افرا پورداد»، که در «برکلي کاليفرنيا» زندگي مي‌کند را منتشر خواهد کرد که به صورت اختصاصي براي اين نشريه گرفته شده‌اند.

«اليزابت تيريوت»، ناشر مجله «اف اس اچ ان » نيز گفته بود در اين «شماره ويژه» عکسهايي چاپ مي‌شود که تهيه کننده آن «بااستعداد و فوق العاده شجاع» است.
او همچنين وعده داده بود: «اين مجموعه به «پشت پرده آهني» نگاهي مي‌اندازد تا فرهنگ و تناقضات روزمره حاکم بر ايران را به نمايش بگذارد».

خيلي جالب است بنا به گفته دست‌اندرکاران انتشار اين مجله، ١٠ طراح، عکاس، مانکن، هنرمندان آرايش صورت و مو و دستياران آن‌ها در اين پروژه در داخل ايران فعال بوده‌اند!

«خَرتان به چند من؟!»

البته اين نشريه آذرماه سال جاري به وعده خودش عمل کرد. دوماهنامه «اف‌اس‌اچ‌ان»چاپ سانفرانسيسکو در شماره آذر و دي ماه خود در مقاله‌اي با نام «نمايش چهره ديگري از تهران»براي نخستين بار بخش ويژه‌اي را به مد و طراحي لباس در ايران اختصاص داد و به گفته خودش «نگاه دزدانه‌اي به پشت پرده آهنين انداخته» تا تصاويري از «فرهنگ و تضادهاي روزمره در ايران» را به نمايش بگذارد. واقعا خيلي جالب است!

«پورداد» همان عکاس ايراني‌-‌ کانادايي مقيم سانفرانسيسکو که ذکرش رفت از دختري به نام «شبنم مولوي» در جاي شلوغي مثل بازار تجريش و يک جاي دنج مثل خانه منوچهري در کاشان عکس گرفته و هيچ‌کس به اين دو نفر و تيم ۱۰ نفره‌شان نگفته است که «خَرتان به چند من؟!» و يا يک سوال اساسي که «شما اصلا داريد چه غلطي مي‌کنيد؟!»

لباس‌هاي طراحي شده‌اي که دخترک بزک کرده پوشيده (يعني همان سوژه) در يک خراب شده‌اي به نام «مزون زرير» طراحي شده که البته نمونه آن را زياد در کوچه و خيابان مي‌بينيد.

البته از آنچه گفته شد جالب‌تر هم وجود دارد. دوماهنامه «اف‌اس‌اچ‌ان» عکاس مورد نظرش را در ايران استخدام نکرده بلکه اين شازده «دورگه» براي تهيه عکس‌هايش زحمت کشيده و به ايران قدم رنجه کرده است!

حاصل شجاعت و برنامه‌ريزي!

اين بابا بعد از خلق اين شاهکار که واقعا دست مريزاد دارد به راديوي آمريکايي «ان‌پي‌آر» گفته است: «براي گرفتن عکس‌ مجوزي دريافت نکرده بوده و در ابتدا کمي هم نگران بوده است.»

عکاس‌باشي شجاع همچنين گفته زماني که وارد بازار(تجريش) شده از اين ‌که در اين مکان قرار دارد و از کاري که داشته انجام مي‌داده معذب بوده اما بعد از چند دقيقه فکر کرده اين کاري است که دارد انجام مي‌دهد و اين فرصتي است که دست داده و وقتي براي ترسيدن و نگران بودن ندارد!

البته «گوتَم گوسوامي»سردبير اين مجله هم درباره اين عمليات «محيرالعقول» گفته است: «من و «افرا» در مورد اين پروژه پيش از سفرش صحبت کرديم و آن‌چه امروز در مجله مي‌بينيد حاصل برنامه‌ريزي و شجاعت تمامي افرادي است که در توليد اين محتوا نقش داشتند.»

شجاع نه؛ «پيزوري»!

قطعا اگر سردبير و ناشر اين مجله کذايي گزارش يالثارات را ببينند نظرشان راجع به شجاعت عکاسشان عوض خواهد شد و به جاي شجاع و با استعداد لقب «پيزوري» به وي خواهند داد. چون براساس آنچه ما مي‌بينيم منعي براي کار امثال اين عکاس وجود ندارد کما اينکه براساس رصد يالثارات حداقل ۳۰ مزون طراحي لباس نه در آمريکا بلکه در داخل کشور با آسودگي از مانکن‌هاي خود به همين شيوه در معابر تصويربرداري مي‌کنند، منتشر مي‌کنند، کاسبي مي‌کنند و کسي هم کاري به کارشان ندارد.

کسي چه مي‌داند، احتمالا اين تيم ۱۰ نفره اگر زحمتي به خودشان مي‌دادند مي‌توانستند به جاي بازار در صحن علني مجلس هم از سوژه خود تصويربرداري کنند که خيلي هم باکلاس‌تر بود!

قاتلاني که ديگر نمي‌ترسند!

اگر دقت کرده باشيد در متن فوق دو گزارش مجزا از هم را مطالعه کرديد که موضوعات متفاوتي را شامل مي‌شد اما هر دو آن القاء کننده يک واقعيت تلخ و نگران ‌کننده و زشت و... درباره فضاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران بود:«بي‌حجابها و قاتلان فرهنگ از جولان علني نمي‌ترسند» اين واقعيت نگران‌کننده تر خواهد شد وقتي بدانيد علاوه بر زنان شبه عرياني که آزادانه در معابر جولان مي‌دهند، ده‌ها مزون طراحي لباس با ويژگي‌هايي که در خيابان‌ها مي‌بينيد، آزادانه و به همان روش نشريه آمريکايي مشغول فعاليت گسترده و فشرده در سطح کشور بوده و حاصل تلاش خود را به شکل مد جديد لباس در فضاي مجازي منتشر مي‌کنند.

هرچند پرداختن به اين سوژه، موضوع يک گزارش مفصل جداگانه خواهد بود که يالثارات براي پرهيز از اشاعه فحشا از نشر آن معذور است. اما چيزي که يک هفته‌نامه در رصد خود به آن دست مي‌يابد از ديد ناجا و زير مجموعه‌هاي آن مخفي نيست. مزون‌هاي فعال با نام‌هاي تجاري ثبت شده، البسه توليدي خود را تن مانکن‌هاي حرفه‌اي استخدام شده مي‌کنند، از آنها در معابر عمومي به شکل حرفه‌اي عکس مي‌گيرند و با خيالي آسوده آن را عرضه مي‌کنند.

تصاوير موجود از حاصل کار اين طراحان لباس مويد اين واقعيت است که کار اين گروه‌ها قطعا توسط يک تيم حرفه‌اي نظير آنچه مجله «اف اس اچ ان » آمريکايي به‌کار گرفته است انجام مي‌شود که کشف و جلوگيري از آنان به واسطه انتشار نام تجاري و محل کسب آنان توسط خود اين گروه‌ها کار سختي نيست.

مسئولان دنده پهن واحکام اسلام

اما آنچه شاهد آن هستيم مسئولاني هستند با «دنده‌هاي پهن!» کساني که در يک نمونه علني شده، زني با وضعيت موجود در تصاوير اين گزارش را به مجلس شوراي اسلامي راه مي‌دهند و از او پذيرايي هم مي‌کنند. حالا ما انتظار داريم که ناجا از فعاليت علني ونه مخفي مروجان «مُد» جلوگيري کند.

آن هم مدي که به قول «کاظم جلالي» رئيس مرکز پژوهش‌هاي مجلس در يکي از جلسات درسي که نگارنده در آن حاضر بود، مخصوص زنان فاحشه اروپا در زماني است که براي رفتن به محل کار خود از آن استفاده مي‌کنند!

بنابراين اگر منصف باشيد با استناد به اين گزارش به عنواني مشتي از خروار خواهيد پذيرفت که وصف يالثارات از شرايط موجود حاکم بر فرهنگ کشور نيز هماني است که ذکرش رفت. سيلابي که يله و رها و در مسيل بي‌خيالي مسئولان بي‌مسئوليت معلوم نيست کي آبادي‌هاي باقي مانده را خراب خواهد کرد و با خود خواهد برد.


منبع:هفته نامه یالثارات الحسین(ع)




برچسب ها :

آیا فروشندگان لباسهای غیر شرعی هم مجازات می شوند؟!!

پوشیدن ساپورت و مانتوی تنگ شلاق دارد؟!
 
 
در قانون مجازاتهای اسلامی به نیروی انتظامی تکلیف شده است تا با جرائم مشهود برخورد کند و بدحجابی به عنوان یک جرم مشهود شامل این قانون می شود ولی نیروی انتظامی حق مجازات یا اجرای حکم را ندارد. ....

به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، حجاب و عفاف یکی از مسائل اجتماعی کشور است که از یکسو بدون تردید رعایت آن یک مسئله کاملا قانونی، شرعی و از ضروریات دین است و از سویی دیگر بی حجابی و بدحجابی در قانون جرم است.

بدحجابی

شاید گروهی به این قانون ایراد داشته باشند که نظرات و پیشنهادات آنان هم محترم است ولی تا زمانی که قانون اصلاح نشده قانون قبلی پابرجاست و بدحجابی جرم است.

وقتی که بدحجابی در قانون جرم تلقی می شود یعنی اینکه شخص بدحجاب باید جریمه و کیفر ببیند ولی اینکه جدولی باشد مانند لاک زدن به ناخن، بیرون بودن موی سر از روسری، مانتوی تنگ و... که بر اساس آن جریمه و کیفر مشخص شود ، صحیح نیست و تشخیص با قاضی است.

۷۴ضربه شلاق یا دو ماه حبس برای زنان بدحجاب

به استناد موارد قانونی مربوط به جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی در بخش تعزیرات قانون مجازاتهای اسلامی در ماده ۶۳۸ این قانون آماده است هر کس عملا در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند علاوه بر کیفرعمل به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق جریمه می شود و اگر مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار کند فقط به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می شود.

به استناد قانون مجازاتهای اسلامی در مورد مجازات زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند این زنان به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه و یا به پرداخت جریمه نقدی از ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال محکوم می شوند

آیا دو ماه حبس برای بدحجابان قابل خرید است؟

در ماده ۲۲ مجازاتهای اسلامی آمده است چنانچه قاضی تشخیص بدهد می تواند حبس و شلاق متهم را به جزای نقدی تبدیل کند.

۲ ماه حبس و یا ۵۰ هزار تومان جریمه برای زنان بی حجاب

به استناد قانون مجازاتهای اسلامی در مورد مجازات زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند این زنان به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه و یا به پرداخت جریمه نقدی از ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال محکوم می شوند.

مجازات فروشندگان البسه غیر شرعی

بر اساس بندی از قانون مجازاتهای اسلامی مصوب سال ۱۳۶۵ (قانون نحوه رسیدگی به تخلفات مجازات فروشندگان لباسهایی که استفاده از آنها در ملا عام خلاف شرع بوده و یا عفت عمومی را جریحه دار می کند) نحوه مجازات تولید کنندگان، وارد کنندگان، توزیع کنندگان و استفاده کنندگان لباسهای غیر شرعی اول تذکر و ارشاد، دوم توبیخ و سرزنش، سوم تهدید، چهارم تعطیلی محل کسب به مدت سه تا ۶ ماه برای فروشندگان و توزیع کنندگان البسه و جریمه نقدی برای وارد کننده و تولید کننده و ۱۰ تا ۲۰ ضربه شلاق یا جریمه نقدی برای استفاده کننده از البسه غیر شرعی است.

اگر ثابت نشود

یادتان باشد که همیشه بی‌حجاب گناهکار نیست؛مواردی هم پیش می‌آید که فردی قربانی توطئه یا بدگمانی می‌شود و به او تهمت می‌زنند؛ در چنین مواردی با وجود اینکه جرم بی حجابی در قانون غیر قابل گذشت است، اگر جرم اثبات نشود، قاضی دادسرا موظف است «قرار منع تعقیب» صادر کند و در دادگاه‌ها نیز طبق قانون؛ رأی بر برائت فرد داده می‌شود.

حدود اختیارات نیروی انتظامی در برخورد با بدحجابی

اکنون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به عنوان ضابط عام دادگستری وظیفه اصلی در برخورد با جرم رعایت نکردن حجاب شرعی را بر عهده دارد. «مبارزه با منکرات و فساد» برابر ماده ۸ ماده چهار قانون نیروی انتظامی مصوب ۱۳۶۹ از جمله وظایف ذاتی نیروی انتظامی به عنوان ضابط قوه قضاییه است .در قانون مجازاتهای اسلامی به نیروی انتظامی تکلیف شده است تا با جرائم مشهود برخورد کند و بدحجابی به عنوان یک جرم مشهود شامل این قانون می شود ولی نیروی انتظامی حق مجازات یا اجرای حکم را ندارد.

اینکه مشاهده شده است بعضا برخی از پرسنل نیروی انتظامی زنان بدحجاب را مجازات می کنند ، در هر سازمان و نهادی حتی در خود قوه قضائیه معدودی از افراد تخلف می کنند که سازمان بازرسی کل کشور و دادسرای قضائی نیروهای مسلح به آن رسیدگی می کنند.

بنابراین مرجع رسیدگی به جرم بدحجابی، مراجع قضایی هستند؛ به این صورت که ضابطان ذی‌صلاح دادگستری می‌توانند این جرم را گزارش دهند و دادسرا نیز موظف است به آن رسیدگی کند. ضابطان ذی‌صلاح دادگستری نیز در برخورد با مرتکب جرم رعایت نکردن حجاب شرعی، مکلف هستند با توقیف زن بدحجاب وی را در مدت قانونی تحویل مراجع قضایی دهند.

بنابراین هر اقدام نیروی انتظامی در برخورد با جرم رعایت نکردن حجاب شرعی که از مصادیق عمده منکرات و مفاسد اجتماعی است، اجرای تکلیف قانونی است و سرپیچی از آن تخطی از وظایف ذاتی این نیرو محسوب شود.

شکایت کنندگان

ممکن است برای شما هم این سۆال پیش آمده باشد که جدای از امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه دینی همه مسلمانان است، آیا همه مردم این حق را دارند که شخصا از فرد بی حجاب شکایت کنند یا فقط مدعی‌العموم که همان دادستان است، می‌تواند این کار را بکند؟

به استناد موارد قانونی مربوط به جرائم ضد عفت و اخلاق عمومی در بخش تعزیرات قانون مجازاتهای اسلامی در ماده ۶۳۸ این قانون آماده است هر کس عملا در انظار، اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند علاوه بر کیفرعمل به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق جریمه می شود و اگر مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد ولی عفت عمومی را جریحه دار کند فقط به حبس از ۱۰ روز تا دو ماه یا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می شود

پاسخ این پرسش این است که چون جرم جنبه عمومی دارد و طبق ماده ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲، نیز جزو جرایمی نیست که قابل بخشش باشد، می‌تواند هم اعلام کننده جرم و هم شاکی خصوصی داشته باشد.

در این موارد اعلام کننده جرم، می‌تواند دادستان یا مردم عادی باشند. اما در خصوص شاکی خصوصی یادآور می‌شویم که شاکی خصوصی فقط مشمول ذی‌نفع‌ها می‌شود، یعنی افرادی که از این موضوع نفعی می‌برند. در غیر این صورت اگر فردی نفعی از موضوع نمی‌برد، اما طبق وظیفه اجتماعی و دینی خود و با دلایل کافی می‌خواهد از فرد بی حجابی شکایت کند، فقط باید به عنوان اعلام جرم، به دادسرا مراجعه کند و به دادستان اطلاع دهد.




برچسب ها :

 
نامه سردار نقدی به رهبر معظم انقلاب در پی پیروزی مقاومت غزه
 
بسیجیان آماده‌اند مقاومت عزت‌مندانه غزه را تا پیروزی نهایی ادامه دهند
رئیس سازمان بسیج مستضعفین در نامه‌ای خطاب به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نوشت: بسیجیان جان بر کف، صف به صف آماده و گوش به فرمان ولی خود مصممند مقاومت عزت‌مندانه را تا پیروزی نهایی ادامه دهند.
خبرگزاری فارس: بسیجیان آماده‌اند مقاومت عزت‌مندانه غزه را تا پیروزی نهایی ادامه دهند
 

 

 




برچسب ها :

متن کامل پیام مهم فرمانده نیروی قدس سپاه در خصوص فلسطین
 
خلع سلاح مقاومت وهمی است که محقق نمی‌شود/ جام خشم را بر سر صهیونیست‌ها می‌ریزیم/ زمین و آسمان و دریا باید برای آنها تبدیل به جهنم شود

سردار سرلشکر سلیمانی

در پیام مهمی بر مسلح ماندن مقاومت فلسطینی تاکید کرد و گفت: تمام جهان بداند خلع سلاح مقاومت، جوسازی باطلی است؛ وهمی است که محقق نمی‌شود.

خبرگزاری فارس: خلع سلاح مقاومت وهمی است که محقق نمی‌شود/ جام خشم را بر سر صهیونیست‌ها می‌ریزیم/ زمین و آسمان و دریا باید برای آنها تبدیل به جهنم شود
 

 

 

 

 




برچسب ها :

 
بیانیه سازمان بسیج مساجد و محلات
اقامه نماز شکر در تمامی مساجد کشور به مناسبت پیروزی با شکوه مقاومت حماس در غزه

سازمان بسیج مساجد و محلات در بیانیه‌ای تاکید کرد: همه با هم به میمنت نصرت الهی پیروزی در غزه در مساجد کشور، نماز شکر به جای می آوریم و دست به دعا برمی داریم که هرچه زود تر آزادی قدس شریف و پیروزی امت اسلام بر مستکبرین را نظاره‌گر باشیم و در قدس شریف نماز بخوانیم.

 

 




برچسب ها :

 
بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح
 
تسلیح کرانه باختری خط مقدم مقابله با رژیم صهیونیستی است

ستاد کل نیروهای مسلح در بیانیه‌ای تاکید کرد: پیام فتح الفتوح ملت فلسطین در جنگ غزه، همه دولت‌ها و ملت‌های اسلامی را به مقاومت تمام عیار علیه نظام سلطه و استکبار فرامی‌خواند که خط مقدم آن هم اینک تسلیح کرانه باختری در جدال با رژیم غاصب صهیونیستی است.

خبرگزاری فارس: تسلیح کرانه باختری خط مقدم مقابله با رژیم صهیونیستی است
 

 

 




برچسب ها :

جانشین ولی فقیه در سپاه:
جهاد فرهنگی راهبرد امروز بسیج است

جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه گفت: امروز راهبرد بسیج جهاد فرهنگی است و در این راستا باید معنا، الزامات و چگونگی اجرای جهاد فرهنگی مدنظر قرار گیرد.

خبرگزاری فارس: جهاد فرهنگی راهبرد امروز بسیج است
 

 

 




برچسب ها :

مقامات مالزیایی پیوستن سه زن مالزیایی به گروه داعش را تایید کرده‌اند.




برچسب ها :

مدیون امام خمینی(ره) هستیم
 
 

 

قاسم سلیمانی:

مدیون امام خمینی(ره) هستیم

 

سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی عصر امروز در دومین یادواره شهدای شهرستان «رابر» در منطقه قنات‌ملک ضمن افتتاح مسجد این روستا اظهار داشت: ساخت مساجد یک اتفاق بسیار مهم است. سلیمانی با اشاره به اینکه تا ابد مدیون اهل بیت هستیم، خاطرنشان کرد: این لطف خدا بود که انسانی مانند امام خمینی (ره) را برای ما مبعوث کرد تا بتوانیم با آن ارتباط برقرار کرده و با شیوه‌های پیغمبرگونه آشنا شویم.

فرمانده سپاه قدس اظهار داشت: هیچ بیانی از امام نیست مگر اینکه زیربنایی برای اسلام باشد، ما مدیون امام خمینی(ره) هستیم، فداکاری‌های زمان جنگ بی‌دلیل به وجود نیامد و ما مدیون این فرهنگ هستیم.

سلیمانی با بیان اینکه ما نباید سطحی‌نگر باشیم، یادآور شد: دیدن سرمنشأ یک رود بسیار زیباتر از دیدن رود است، اگر انقلاب ما نبود دیگر کشورها از ما الگو نمی‌گرفتند. وی شهدا را مانند مدار مغناطیسی دانست که به مدار اصلی متصل هستند و در ارتباط با شهید احمد سلیمانی (شهید شاخص عشایری سال ۹۱ ) گفت: شهید احمد سلیمانی یک استاد اخلاق برای همه رزمندگان بود.

 




برچسب ها :

خاطراتی خواندنی از حاج صادق آهنگران

ناراحتی در چهره حاج قاسم سلیمانی موج می زد

صدای حاج صادق، صدای حماسه، عشق، ایمان و سلحشوری است، صدای حریر و شمشیر، صدای شور و سوز و صدایی که نماینده نسلی است که در خون و آتش شکفت و جاودانه شد. صدای او صدای همه است؛ صدایی که به جای همه می خواند و آیینه روشنی برای مطالعه دیروز و امروز و همیشه است.

به گزارش نیمروز به نقل از خبرگزاری دانشجو، کتاب «آهنگران» که حاوی مجموعه خاطرات و نوحه های حاج صادق آهنگران در سال های دفاع مقدس می باشد، به همت علی اکبری به نگارش درآمده و در پاییز ۱۳۹۱ توسط نشر «یا زهرا سلام الله علیها» به چاپ رسیده است. برآنیم هر از گاهی گزیده ای از این اثر ارزشمند را در اختیار مخاطبان قرار دهیم.

فکر کردم امداد غیبی است

زمان جنگ تصمیم گرفتم گواهی نامه رانندگی بگیرم. زیاد هم از رانندگی سر در نمی آوردم، اما به هر حال رفتم مرکز راهنمایی و رانندگی اهواز تا امتحان رانندگی بدهم. گرما گرم جنگ بود و من هم چهره ای شاخص و به همین خاطر، خلق الله خیلی تحویلم می گرفتند و احترام می گذاشتند.

نشستم پشت ماشین و افسر راهنمایی رانندگی هم کنار دستم، زدم دنده یک و حرکت کردم. زمان زیادی نگذشت که ماشین از کنترلم خارج شد و به طرف جدول رفت. چیزی نمانده بود که با جدول کنار خیابان برخورد کند و من نفسم توی سینه ماند، که ناگهان ماشین توقف کرد. هم تعجب کردم که چطور ماشین متوقف شد، هم ته دلم خوشحال که تصادف نکردم.

افسر خیلی آرام به من گفت: «حرکت کن.» زدم دنده و حرکت کردم. پس از مقداری حرکت، درختی جلوی ماشین سبز شد و من هم دستپاچه شدم و بی اختیار مستقیم رفتم سمت درخت. این بار چشم هایم را بستم و منتظر صدای مهیب ناشی از برخورد ماشین با درخت بودم که دوباره حس کردم ماشین ایستاد، چشمم را باز کردم، از تعجب داشتم شاخ در می آوردم. ماشین در یک وجبی درخت متوقف شده بود، گفتم این حتما معجزه است و شاید امداد غیبی شامل حالم شده است.

همان طور هاج و واج بودم که چشمم به افسر افتاد و دیدم لبش به خنده باز شده. همین طور که می خندید گفت: «حاج آقا! زیر پای منم کلاچ و ترمزه و من ترمز کردم که به درخت نخوریم.» تازه متوجه داستان شدم.

در پایان امتحان، افسر گفت: «حاج آقا! اگه بخواین می تونم بهتون گواهی نامه بدم، اما هنوز شرایط دریافت گواهی نامه رو ندارید، حالا هرطور خودتون صلاح می دونید. اگر هم می خواین بهتون گواهی نامه بدم، سعی کنید فعلا زیاد رانندگی نکنید تا کمی راه بیفتید.» به او گفتم: «نه، بذار هر وقت شرایطش رو پیدا کردم، گواهی نامه رو بهم بده.» سال بعد، موفق به انجام این کار شدم و گواهی نامه گرفتم.

ابتکار شهید صیاد شیرازی

ایام فاطمیه بود شام غریبان حضرت زهرا صلوات الله علیها. در قرارگاه نشسته بودیم که [شهید] «صیاد شیرازی» وارد شد و گفت: «امشب شام غریبان حضرت فاطمه ست. ما می خوایم به یاد تشییع جنازه غریبانه خانم زهرا، یک تشییع جنازه نمادین داشته باشیم تا ان شاءالله، ثواب تشییع جنازه این بزرگوار برامون نوشته بشه.» به من هم گفت: «حاج صادق آماده ای؟» گفتم: «بله من آماده ام.»

قرارشد نیمه های شب بچه ها را بیدار کنیم و در قرارگاه نوحه خوانی و سینه زنی داشته باشیم. ساعت یک نیمه شب بیدار شدیم و وضو گرفتیم. آقا محسن [رضایی]، [شهید] صیاد شیرازی و تعدادی از فرماندهان و بسیجی ها حضور داشتند. دور قرارگاه حرکت کردیم و مراسم عزاداری راه انداختیم. آن شب من و یکی دیگر از برادران، نوحه خوانی کردیم، تجمع بسیار خوبی بود، در نهایت اخلاص و بی ریایی در شب تاریک به یاد تشییع جنازه حضرت زهرا صلوات الله علیها مراسم عزاداری برگزار کردیم.

یکی از نوحه هایی که آن شب خواندم این بود:

هنوز از بین دیوار و در بیت علی / به گوشم ناله جان سوز زهرا می رسد

بعد از کمی عزاداری، حجه الاسلام [شهید] «عبدالله میثمی» سخنرانی کرد و بعد از آن، تا نزدیک اذان صبح مجدداً سینه زنی کردیم و نزدیک اذان، بچه ها به نماز شب و نافله مشغول شدند.

مراسم آن شب، که ایده [شهید] صیاد شیرازی بود، جرقه ای را در ذهن من زد، که چه خوب است این کار را در سطح شهر هم انجام دهیم، لذا بعد از گرفتن استفتاء از آیت الله گلپایگانی و گرفتن تایید این اقدام، به چند شهر از جمله اهواز و قم این پیشنهاد را دادم که در شام غریبان حضرت زهرا صلوات الله علیها، تشییع جنازه نمادینی در شهر راه بیندازند. این کار انجام شد و به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت و هنوز هم هر سال این کار در شام غریبان حضرت زهرا صلوات الله علیها در اهواز و قم و بعضی شهر های دیگر برگزار می شود.

در خیابان های فاو

بعد از این که فاو آزاد شد، نیروها در سطح شهر پراکنده بودند. از قرارگاه چندین بار اعلام شد که به علت بمباران هواپیماهای عراقی، رزمندگان از تجمع در سطح شهر خودداری کنند. هواپیماهای عراقی طی دفعات مختلف در آسمان شهر ظاهر می شدند و منطقه ر ا به شدت بمباران می کردند.

ما در قرارگاه نشسته بودیم که ناگهان در و دیوار به خود لرزید، فکر کردیم قرارگاه را زدند. به همراه سردار «رئوفی» که فرمانده وقت لشکر ۷ ولی عصر عجل الله تعالی فرجه بود، از قرارگاه زدیم بیرون. میگ های عراقی مواضع رزمندگان را به شدت بمباران می کردند. و تعداد زیادی از بچه ها شهید شده بودند.

با سردار رئوفی به سمت چهار راه اصلی دویدیم. فضای شهر به شدت متشنج بود و آمبولانس ها این طرف، آن طرف می رفتند و شهدا و مجروحان را جا به جا می کردند. به خرابه ای رسیدیم که در آن صحنه دل خراشی رخ داده بود. یکی از رزمندگان، از ناحیه سینه به بالا متلاشی شده و تکه های بدنش به دیوارهای خرابه چسبیده بود. این صحنه خیلی متأثرمان کرد. همین طور مبهوت آن رزمنده شهید بودیم. با خود گفتم: «خدایا، این بچه ی کیه؟ مادرش کجاست؟»

در همین گیرودار، نوجوان ۱۶-۱۵ ساله ای سوار بر موتور تریل از راه رسید و جلوی ما توقف کرد. سنش طوری بود که از روی موتور، به زحمت پایش را به زمین رسانده بود. او سرکی داخل خرابه کشید و وقتی آن شهید را دید، گفت: «خوش به حالش، مثل امام حسین شهید شده، به به، به به.» این را گفت و گاز موتور را گرفت و رفت. اصلا انگار نه انگار که ۱۶-۱۵ سال بیشتر ندارد. من و رئوفی با آن سن و سابقه قبلی، کُپ کرده بودیم، اما آن نوجوان ۱۶ ساله، جدای از جگر مردانه اش، چنان روحیه ای داشت که به حال آن شهید غبطه می خورد.

در سرازیری قطع نامه

سال ۱۳۶۶، درست زمانی که حضرت امام فرمود: «جنگ مسأله ی اصلی است»، در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت، که بعضی از مسئولین از جمله «آقای هاشمی رفسنجانی» آن طور که باید و شاید طالب ادامه ی جنگ تا حصول نتیجه ی نهایی نیستندو دنبال آتـش بس و هم آوردن سر و ته ماجرا هستند، البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می داند که نیروهای ایرانی نتوانند از دشمنی که تمامی استکبار جهانی پشت سر او بود، برآیند، اما به هر ترتیب، همزمان با آن رهنمود امام خمینی، صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت.

یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرارگاه بودیم، که «قاسم سلیمانی» فرمانده وقت ۴۱ ثارالله کرمان، توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.
وقتی قاسم سلمیانی از پیش آقای هاشمی برگشت، به شدت درهم و نطقش کور شده بود، ناراحتی در چهره اش موج می زد. از او پرسیدم: «چی شده آقا قاسم، ناراحتی؟» از شدت غضب چهره اش برافروخته شده بود. پس از چند لحظه گفت: «از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم، وقتی گزارشم رو دادم، آقای هاشمی گفت، شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو، ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین، بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم.»

این مسئله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن، خون خونش را می خورد. ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.

[در آن مقطع مشهور شده بود که آقای هاشمی رفسنجانی در قبال آمریکا انعطاف و نرمش نشان می دهد و به همین دلیل مورد انتقاد قرار داشت. یک بار من به شخصه صحنه ای را دیدم که بیانگر همین موضوع بود. ایشان برای سخنرانی به نمازجمعه اهواز آمده بود. قبل از سخنرانی، «محمود شالباف» مجری نماز جمعه از او پرسید: «چه کار کنم؟ شعار مرگ بر آمریکا رو بگم یا نه؟» آقای هاشمی سریع گفت: «بگید! بگید!» این سوال شالباف به خاطر آن ذهنیتی بود که از این سیاست آقای هاشمی در ذهن داشت.]

چنین چیزی امکان ندارد!

… در سال ۱۳۶۷ دشمن موفق شد جزایر مجنون، فاو و شلمچه را پس بگیرد و حتی توانست تا نزدیکی های خرشهر پیش آمده و آن را تهدید کند. در همین ایام، آقای «فروزنده»، مسئول ستاد سپاه پاسداران مرا خواست و گفت: «دشمن حالا دیگه شهرهای ما رو تهدید می کنه و خوندن داخل جبهه ها فایده نداره، شما باید بری به شهرستان ها و بخونی تا مردم رو برای اعزام به جبهه تهییج کنی.» فضای بسیار بحرانی یی بود.

رفتم سراغ آقای معلمی و ضمن توصیف شرایط، از او خواستم شعری در باب مقاومت و ایستادگی، با لحنی حماسی بسراید. ایشان پس از چندی این نوحه را آماده کرد: تا آخرین نفر، تا آخرین نفس / ما ایستاده ایم، ما ایستاده ایم.

اولین جایی که قرار شد این نوحه را بخوانم، دانشگاه تهران و در جمع نماز گزارن جمعه بود. بعد از هماهنگی های لازم، به تهران رفتم و آن را پیش از اقامه نمازجمعه اجرا کردم. آن روز سخنران قبل از خطبه آقا محسن[رضایی] بود و سخنران خطبه آیت الله خامنه ای. تنها مسئله ای هم که توسط دو سخنران مطرح نشد، بحث صلح و قبول قطعنامه و اتمام جنگ بود. اتفاقاً یادم هست آقا محسن روی لزوم حضور نیروهای مردمی در جبهه تأکید زیادی هم کرد.

در مرحله بعد قرار بود نوحه مزبور را در برای دوشنبه همان هفته در مشهد اجرا کنم. یکی دو روز باقیمانده تا سفر را به منزل یکی از دوستانم در دماوند رفتم. در یکی از همین شب ها دوستی دیگر به نام «شمس» -ازمداحان قم- تماس گرفت و خبر داد ایران قطعنامه را پذیرفته است. ابتدا باور نکردم و گفتم: «هم چین چیزی امکان نداره.» و سریع تلویزیون را روشن کردم. آقای هاشمی رفسنجانی مشغول صحبت بود و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را اعلام کرد. به محض این که صحت و سقم این قضیه برایم روشن شد، دیگر حال خودم را نفهمیدم و به شدت به هم ریختم.

آن شب تا صبح خوابم نبرد و اشک چشمانم هم خشک نمی شد. به هیچ وجه نمی توانستم قضیه را هضم کنم. یاد آن همه خون هایی که ریخته شد، فداکاری هایی که شد، مادرانی که بی پسر شدند، زنانی که بی همسر شدند، این همه نوحه خواندن ها، آن همه رفقایی که رفتند، تمام این ها آزارم می داد. حتی بیشتر از همه از دست فروزنده عصبانی و دلخور بودم، که چرا وقتی می دانست قرار است قطعنامه پذیرفته شود، هیچ ارزشی برای من و احساساتم قائل نشد و برای اجرای مراسم مرا به تهران فرستاد و به نوعی سرکارم گذاشت.

نیمه های شب قرآن را برداشتم و با نیت، تفألی به آن زدم. در جوابم این آیه آمد: «و فدیناه بذبحٍ عظیم.» آن شب تفسیر این آیه را متوجه نشدم،با این حال کمی آرامش پیدا کردم.
صبح روز بعد، اولین کاری که کردم با یکی از علمای قم تماس گرفتم تا این آیه را برایم تفسیر کند. جریان را تعریف کردم و پرسیدم: «این آیه به قضیه قطعنامه مربوط میشه یا نه؟» ایشان گفت: «اتفاقاً خیلی ربط داره و زیادی واضح و روشن به قضیه اشاره کرده. گمان من اینه که قرار بوده تعداد بیشماری در جنگ قربانی بشن و خون های زیادی ریخته بشه، اما یک نفر جور همه رو کشیده و با قربانی کردن خودش، بقیه رو نجات داده و فدای همه شده.» و البته که آن یک نفر، کسی نبود جز امام خمینی که خداوند او را با شهدای عاشورا محشور کند.

امام خود را فدا کرد و همان طور که در پیام تاریخی خود برای پذیرش قطعنامه عنوان کرده بود، جام زهر را نوشید تا ملت و انقلاب قربانی نشوند. پس از شنیدن این تفسیر آرام تر شدم، اما هنوز برای باور کردن آن چه اتفاق افتاده، با خودم کلنجار می رفتم و نمی توانستم با آن کنار بیایم.

طی آن ساعات با هر یک از بچه ها سپاه هم که برخورد می کردم، ناراحت بودند و حسی مانند حس من را داشتد. به همین دلیل با غلامعلی رشید، که از فرماندهان رده بالای سپاه بود، تماس گرفتم وگفتم: «تکلیف چیه؟» ایشان خیلی واضح راه را برای من روشن کرد و گفت: «تکلیف همونیه که امام گفته و هر چیزی ایشون گفتن، ما از همون تبعیت می کنیم.» از آن به بعد، با این تفکر که اطاعت از امر ولی فقیه واجب است، توانستم بر فشار پذیرش قطعنامه غلبه کنم و آن را برای خودم جا بیندازم.

بعدش رفتم سراغ آقا محسن [رضایی]، بقیه فرماندهان سپاه هم آنجا بودند. آقا محسن به حدی ناراحت بود که قابل بیان نیست. حالت چهره آن روز ایشان را تا آن زمان اصلا این طور ندیده بودم. گرچه همه بچه های جنگ ناراحت بودند، اما کسی مثل آقا محسن را نباید به این حال می دیدیم، چه او فرمانده کل سپاه بود و باید خیلی منطقی با این قضیه برخورد می کرد، اما ظاهراً ناراحتی ایشان از جای دیگری آب می خورد.

کمی تحقیق و پرس و جو کردم و تا حدی علت این ناراحتی را فهمیدم. ظاهرا ماجرا از این قرار بود که آقای هاشمی از آقا محسن می خواهد طی نامه ای مبسوط تمامی کمبودها و مشکلات جبهه ها را برای او بنویسد، تا ایشان اقدامات لازم را در این زمینه به عمل آورد. آقا محسن هم لیستی بلند بالا از وضعیت جبهه ها و عدم وجود امکانات کافی و دیگر مسایل را آماده می کند و به ایشان می دهد. نامه آقا محسن توسط آقای هاشمی نزد امام برده شده و عنوان می شود که آیا با این وضعیت می توانیم بجنگیم یا نه؟

در نامه امام که چند سال پیش از طریق دفتر آقای هاشمی منتشر شد، حضرت شان، پس از بیان دلایل پذیرش قطعنامه، که بیشتر روی نامه فرمانده سپاه متمرکز می باشد، درباره دعوی آمادگی برای تداوم جنگ توسط فرمانده کل سپاه، می فرماید: «این هم شعاری بیش نیست.»

آقا محسن می گفت: «من اصلا باورم نمیشه که قطعنامه پذیرفته شده باشه و اصلاً در جریان نیستم.» خوب به خاطر دارم در همان جلسه، فرماندهان دیگر می گفتند آقای هاشمی به نوعی آقا محسن را دور زده و با بردن نامه به محضر امام امت، به منظور اصلی اش، یعنی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ رسید.

[برای روشن تر شدن این موضوع، خوانندگان را به مصاحبه محسن رضایی، مندرج در «رمز عبور۲»، _ ویژه نامه سیاسی روزنامه ایران، خرداد ۱۳۸۹، صفحه ۱۶۹_ ارجاع می دهیم.]
بعد از پذیرش قطعنامه، وقتی منافقین با پشتیبانی رژیم بعث عراق، به مناطقی از کشورمان در غرب حمله کردند و به خیال خام خود می خواستند تا تهران هم بیایند، رزمندگان با یورشی جانانه طی عملیات مرصاد توانستند آن ها را با قدرت سرکوب کنند و با شور و شعفی که از این پیروزی به دست آوردند، دل تنگی ها و ناراحتی هایی که از پذیرش قطعنامه بر آن ها سایه افکنده بود، به مقدار زیادی التیام پیدا کرد و ما جنگ را با خاطره خوش سرکوب منافقان مزدوری که در تمام سال های جنگ داغ عزیزترین سرمایه هایمان را بر دل ما گذاشته بودند، به پایان رساندیم.

با پذیرش قطعنامه و با در نظر گرفتن این نکته مهم که هشت سال جنگ، تنها بخشی از مسیری بود که ما را به سوی تحقق «فرهنگ عاشورا» هدایت می کرد و این راه کماکان ادامه دارد، به آقای معلمی سفارش کردم که شعر و نوحه حماسی را آماده کند. ایشان زحمت کشید و این نوحه را آماده کرد:

به عشق میر کاروان، به هر زمان و هر مکان
حسین حسین حسین بگو، حسین حسین حسین بگو
دل از حسین جدا مکن، ره حسین رها مکن
حسین حسین حسین بگو، حسین حسین حسین بگو

تمام بندهایی هم که در نوحه آمده بود، همگی حکایت از ادامه دادن راه و ماندن در این مسیر داشت. این نوحه را شاید در چهل شهر خواندم.




برچسب ها :

 
  اولین بیوگرافی مفصل سردار سلیمانی/ یاران عصر ظهور نهضت روح الله

چرا قاسم سلیمانی خطرناک ترین مرد سال از نگاه آمریکاست؟

 

 اشاره:

 هر قدر او آرام و بی‌سر و صدا می‌رود و می‌آید و کار‌هایش را انجام می‌دهد، بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی در مورد او، خیلی خبر‌ها هست. آن‌ها از او و سپاه تحت امرش می‌ترسند و همین ترس سرآغاز خبرهای بعدی است، آن‌ها او را تروریست می‌خوانند، بار‌ها و بار‌ها تحریمش می‌کنند، به او اتهام دخالت در امور سایر کشور‌ها را می‌زنند، او را فردی بسیار قدرتمند در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه توصیف می‌کنند، او را متهم پرونده ترور رفیق حریری می‌دانند و سرانجام آنکه، آن‌ها در کنگره امریکا، صریحاً و رسماً پیشنهاد ترور او را می‌دهند! شاید این همه تعارضات رفتاری و گفتاری برای قاسم سلیمانی تعجبی هم نداشته باشد.

 و این البته همه آن چیزی نیست که در مورد او گفته می‌شود. روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی می‌نویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می‌دانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن سلیمانی کرده‌اند، می‌گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده‌اند».

 شاید از سر همین بهت است که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه می‌گوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می‌خواهد؟»

 

  

 

از رابر تا بغداد

 سردار سلیمانی متولد اسفند ۱۳۳۶است. روستای کوهستانی و دورافتاده رابُر در استان کرمان در جنوب شرقی ایران زادگاه اوست که ساختاری طایفه‌ای دارد. شاید همین ویژگی و شناخت یگانه او یکی از دلایل اصلی انتخابش برای فرماندهی نیروی قدس بوده است.وی در ۱۲سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره پنج ساله دبستان، روستای رابُر را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد و به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در‌‌ همان سال‌ها نیز فعالیت‌های انقلابی خود را شروع کرد.

 بنا به گفته خودش، وی پس از پیروزی انقلاب، در عین ادامه کار در سازمان آب کرمان، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد.با شروع جنگ، وی راهی جبهه شد و کمی بعد، این جوان بسیجی فرمانده بسیجی‌های هم‌ولایتی‌اش شد و سپس لشکری از همین بسیجی‌های آفتاب سوخته کویر تشکیل داد که لشکر ۴۱ثارالله نام گرفت.با پایان جنگ، لشکر ۴۱ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند.مردم سیستان و بلوچستان و کرمان خوب می‌دانند که در سال‌های فرماندهی او، امن‌ترین دوران زندگی خود را سپری کردند.

 قاسم سلیمانی یکی از امضا کنندگان نامه تهدید آمیز فرماندهان سپاه در جریان وقایع ۱۸تیر۱۳۷۸به محمد خاتمی رئیس جمهوری وقت ایران بود. قاسم سلیمانی پس از دوران دفاع مقدس تا زمانی که به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگید و سال ۱۳۷۹، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، فرماندهی کل قوا، او را به تهران فراخواندند و مسوولیت سپاه قدس را به او سپردند مسوولیتی که قاسم سلیمانی را به کابوسی در ذهن آمریکایی‌ها بدل کرد. آن‌ها از او و سپاه تحت امرش می‌ترسیدند و همین ترس سرآغاز توطئه‌های آن‌ها علیه سلیمانی شد.

 پس از طرح ادعاهایی واهی مبنی بر دست داشتن نیروهای ایرانی در اتفاقات داخلی سوریه، اتحادیه اروپا و آمریکا در اقدامی نام سه نفر از فرماندهان سپاه را در فهرست تحریم خود قرار داد که سلیمانی هم در آن فهرست قرار داشت.همچنین وزارت خزانه‌داری آمریکا پس از اتهام‌زنی دولت این کشور به ایران مبنی بر دخالت در توطئه انفجار سفارت عربستان در واشنگتن دوباره سلیمانی را تحریم کرد.اما ماجرا به این تحریم‌ها ختم نشد و او را متهم پرونده ترور رفیق حریری معرفی کردند و سرانجام در کنگره آمریکا، واضح و آشکار پیشنهاد ترور او را دادند.

 

  

 

نقش انکار ناشندنی سردار سلیمانی در بحران جهانی عراق

 سردار سلیمانی در ژانویه سال ۲۰۰۵، زمانی به عراق آمد که عراقی‌ها برای نخستین بار پس از سقوط صدام حسین، به پای صندوق‌های رأی می‌رفتند. در حالی که امریکا حمایت شدیدی از نخست‌وزیر شدن ایاد علاوی می‌کرد، سلیمانی فعالیت خود را در حمایت از شیعیان آغاز کرد و به راهنمایی آنان برای پیروزی در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشت‌های رنگی مردم عراق را پیروزی بزرگی برای دمکراسی دانست، اما علاوی و متحدانش شکست خوردند.» 

 این روزنامه با تمرکز بر سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس می‌نویسد:«ژنرال پترائوس مدیرکنونی سازمان سیا علاقه دارد داستان را از زمانی بازگو کند که یک ژنرال ۴ستاره در عراق بود. اوایل سال ۲۰۰۸زمانی که مجادله بین گروه شبه نظامی شیعه از یک طرف و ارتش آمریکا و عراق از طرف دیگر شعله ور بود، به پترائوس یک تلفن داده شد که در آن یک اس‌ام اس از سردار ایرانی بود، آن سردار ایرانی از آن به بعد تبدیل به الهه انتقام شد.»

 این مسیج از فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی آمده بود، و توسط یکی از رهبران عراقی منتقل شده بود، در آن پیغام نوشته شده بود:  ژنرال پترائوس! شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست‌های ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان تدوین می‌کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می‌شود نیز عضو سپاه قدس است.

 گاردین می‌نویسد:«پترائوس بشدت نیاز داشت که به او گوشزد شود، بسیاری از نظامیان آمریکا که با عراقی‌های شیعه کار می‌کنند، توسط قاسم سلیمانی و افراد وابسته به سپاه قدس به تحلیل برده می‌شوند، آنچنان که تلاش‌های دیپلماسی آمریکا در سایر نقاط خاورمیانه به تحلیل برده می‌شود، خصوصا در لبنان. پترائوس سال گذشته به ارگان تحقیقاتی مربوط به جنگ گفت که مشکلی که سلیمانی برای او درست کرده بوده است، چه بوده است.»

 عادل عبدالمهدی، معاون رئیس‌جمهور عراق در این باره می‌گوید: آمریکایی‌ها از یک طرف از این جریان خوشحال بودند، چرا که بن بست به پایان رسیده بود و از سوی دیگر، ناراحت که سلیمانی را در منطقه سبز می‌دیدند.

 در این باره زلمای خلیل‌زاد نیز می‌گوید: در آن زمان، صحبتهایی از ورود وی به منطقه سبز بود. همان‌قدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او ماه گذشته در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.

 جک کین رییس سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا با اعلام چنین پیشنهادی در جلسه استماع کنگره در این­باره به نمایندگان آمریکایی گفت: «چرا مسوولان ایرانی را نمی‌کشیم؟ چرا ما آن‌ها را ترور نکنیم؟ نمی‌گویم اقدام نظامی کنیم ولی عملیات ترور را پیشنهاد می‌کنم.»

 در نشست مهم دیگری که در نقطه مرزی ایران و عراق در مریوان انجام شد و به گفته منبعی که نخواست نامش فاش شود، در این دیدار، جلال طالبانی، درخواستی به ژنرال قاسم داده است، مبنی بر این‌که نبرد‌ها و ناآرامی‌ها متوقف شود. به گفته این مقامات، سلیمانی نیز روز پس از آن، پیامی می‌فرستد و بلافاصله نبرد‌ها متوقف می‌شود…»

   

نامه محرمانه سردار سلیمانی برای وزیر دفاع آمریکا

 سازمان ادارای پنتاگون از ۷لایه حفاظتی تشکیل شده است که از این میان ۴لایه به طور خاص مربوط به کنترل ارتباطات با شخص وزیر دفاع یا رییس پنتاگون میباشد. کمی بعد  از نامه اوباما نامه ای از تمام این لایه های امنیتی ، اطلاعاتی و حفاطتی عبور کرده و مستقیم ، روی میز کار وزیر دفاع یعنی لئون پانتا قرار می­گیرد.

 ظاهر ساده نامه که هیچ آرمی از سازمان های مرتبط با پنتاگون در آن به چشم نمیخورد توجه وزیر را جلب کرده و وی آن را از روی میز برمیدارد … با باز کردن نامه و خواندن آن عرق سردی بر چهره پانتا مینشیند!

 یک نامه با سربرگ رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران … نامه حاوی عبارتی بود که قطعا برای رییس پنتاگون با آن عظمت حفاظتی باورکردنی نبود ! : «اگر لازم باشد از این هم نزدیک تر خواهیم شد.»

 امضا : قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران

 

  

 

جایگاه تصور نشدنی سردار سلیمانی در تحلیل­های جهانی

 زلمای خلیل‌زاد، سفیر سابق امریکا در افغانستان درباره سردار سلیمانی می‌گوید: «همان‌قدر که مقامات امریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»

 روزنامه انگلیسی اضافه می‌کند:«قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمند‌ترین بازیگر عرصه منطقه است، در سه سال گذشته کاهش نیافته است و در برخی از مولفه‌ها، افزایش نیز یافته است. قدرت ارتباط‌های سلیمانی طی هفته‌ها مصاحبه با مقامات عراقی مشخص شده است، برخی از مقامات عراقی او را ستایش می‌کنند. »

 به گزارش روزنامه مذکور، گاردین آنگاه از قول صالح المطلک (از عناصر بعثی و مستخدم سازمان سیا که با استخبارات سعودی نیز همکاری می‌کند)، نوشت: «سلیمانی قدرتش را مستقیماً از آیت الله سید علی خامنه‌ای می‌گیرد. تمام مقامات مهم عراقی سلیمانی را به شکل یک فرشته می‌بینند و با او رایزنی دارند.»

 یکی از مقامات بلندپایه رسمی آمریکا می‌گوید: «او مانند قیصر سوزو هراس انگیز است، او همه جا هست و هیـچ جـا نیست.»

 مارک گرچت به صراحت به نام سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرده بود: وی را باید بکشیم. او در این خصوص گفته بود: ق«اسم سلیمانی بسیار سفر می‌کند… تکان بخورید… تلاش کنید او را بکشید.»

 «علی آلفونه» یک پژوهشگر در مرکز پژوهشی «آمریکن اینترپرایز اینستیتو» می‌گوید قاسم سلیمانی در سال‌های جنگ ایران و عراق به عنوان فرمانده لشکر ۴۱سپاه پاسداران و به خاطر موفقیت عملیات‌های شناسایی و غافلگیرانه این لشکر در پشت خطوط دشمن به شهرت رسید. نقش وی تا حدی اهمیت یافت که ارتش عراق در برنامه‌های رادیویی خود به کرات از وی نام می‌برد.

 به گفته «رایان کراکر» سفیر سابق آمریکا در عراق، برای قاسم سلیمانی جنگ ایران و عراق هیچگاه پایان نیافت. هیچکس پس از سال‌ها درگیر بودن در آن جنگ که شبیه جبهه‌های نبرد جنگ جهانی اول بود، نمی‌تواند تاثیرات آن را به فراموشی بسپارد. هدف استراتژیک قاسم سلیمانی یک پیروزی کامل بر عراق بود!

 اما در هر صورت برخی غربی‌ها او را ستایش می‌کنند. زلمای خلیل‌زاد، سفیر سابق آمریکا در افغانستان درباره‌اش می‌گوید: «بر خلاف نظر مقامات آمریکایی که سلیمانی را به جنگ‌افروزی متهم می‌کنند، او در ایجاد صلح برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌ها گسترش یافته و پیامدهای وخیمی بویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»

 روزنامه انگلیسی گاردین نیز در مورد قاسم سلیمانی تاکید می‌کند: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی باهوش می‌دانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده‌اند، می‌گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده‌اند.»

  «ژنرال سلیمانی» برای غربی‌ها شبحی مرموز است که سایه وار در کمین دشمنان می‌نشیند و ناگهان چون صاعقه فرود می‌آید. این جنگاور تحت تعقیب آمریکا و اسراییل، برای فرزندان این آب و خاک‌‌ همان «حاج قاسم» بسیجی آفتاب سوخته کرمانی است که چشم به آزادی قدس شریف دارد.

 

  

 

سردار سلیمانی خطرناک ترین مرد جهان از دید مجله آمریکایی «وایرد»

 مجله آمریکایی «وایرد» در جدید‌ترین گزارش خود با تیتر ۱۳فرد بسیار خطرناک دنیا، به بررسی ۱۳چهره پرداخته است که به عنوان چهره‌های شناخته شده، «محمد مرسی» رئیس جمهور فعلی مصر و «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه جزء این ۱۳نفر به حساب می‌آیند.

 آنچه از نگاه این مجله آمریکایی جالب و کمی تعجب آور به نظر می‌رسد، نام سردار «حاج قاسم سلیمانی» است که به عنوان خطرناک‌ترین و مرموز‌ترین فرد در دنیا شناخته شده است؛ حاج قاسم در این گزارش به ادعای وایرد، خطرناک‌ترین فرد در خطرناک‌ترین کشور معرفی شده است که می‌تواند تنها تهدیدکننده نظامی آمریکا در غرب آسیا و سراسر دنیا باشد.

 در این گزارش آمده است: اگر بخواهیم به دنبال خطرناک‌ترین کشور سیاره زمین بگردیم، به نام ایران برخورد می‌کنیم که ممکن است جرقه جنگ جهانی را بزند و اگر بخواهیم در این کشور مرموز‌ترین و خطرناک‌ترین فرد را نامگذاری کنیم، به نام ژنرال قاسم سلیمانی خواهیم رسید که چهره‌ای مرموز دارد.

 

  

 

لقب شهید زنده شایسته ترین لقب سردار سلیمانی

 حضرت آیت الله خامنه‌ای چهار مرتبه سردار سلیمانی را شهید و شهید زنده خطاب کرده و راجع به ایشان و همرزمانشان فرموده‌اند: خدای متعال می‌خواست این‌ها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.

 مطلب فوق در سال ۷۶و در دیدار اعضا و مسئولان ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت سرداران و۸هزار شهید استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان با مقام معظم رهبری بیان شده است.

 معظم‌له در این دیدار خطاب به سردار سلیمانی می‌فرمایند: خود شما هم که آقای سلیمانی باشید در نظر ما شهیدید. شما شهید زنده هستید. بله، شما هم شهیدید. شما بار‌ها در میدان جنگ به شهادت رسیدید.

 

  

 

ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد

 حاج قاسم سلیمانی زمانی در یکی از معدود اظهارنظرهای آشکارش گفته بود ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد. حدود ۵سال پیش که این جمله از قول حاج قاسم نقل شد بسیاری آن را یک آرزوی بزرگ، شیرین و البته دور دانستند، امروز چه طور؟ امروز که نتانیاهو هم از بیخ گوش خود صدای امام خمینی‌رحمت‌الله‌علیه را می‌شنود و رابرت گیتس می‌گوید درگیر شدن با ایران به معنای آن است که فردا آمریکا ناچار باشد درون خاک خود با فرزندان انقلاب ایران بجنگد، آیا باز هم می‌توان گفت که جمله حاج قاسم بیان یک آرزوی دور بوده است؟




برچسب ها :

خوش گذرانی عوامل وزارت خارجه در سواحل نیل به همراه رقاصه عرب زبان!
 
 

آقای ظریف؛ ولنگاری هم حدی دارد؛

خوش گذرانی عوامل وزارت خارجه در سواحل نیل به همراه رقاصه عرب زبان! + تصاویر

 

بسیار جای سوال و تامل است که یک مرکز بعنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در خاک کشوری بیگانه چطور می تواند با انجام اینگونه اعمال قبح شکن و دعوت از یک رقاصه و خواننده زن به مکانی که بعنوان خاک جمهوری اسلامی ایران به حساب می آید به ارزش های انقلاب و نظام بی تفاوت باشد و یا خیانت کند.

 آلبا کلرد رقاصه و خواننده زن مصری، با قرار دادن عکس هایی در یکی از شبکه های اجتماعی در کنار مجتبی امانی مدعی شد که از او بعنوان مهمان در جشن نوروزی دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در مصر دعوت شده و همچین مورد استقبال گرم مجتبی امانی رئیس دفتر حافظ منافع ایران قرار گرفته است.

 

بسیار جای سوال و تامل است که یک مرکز بعنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در خاک کشوری بیگانه چطور می تواند با انجام اینگونه اعمال قبح شکن و دعوت از یک رقاصه و خواننده زن به مکانی که بعنوان خاک جمهوری اسلامی ایران به حساب می آید به ارزش های انقلاب و نظام بی تفاوت باشد و یا خیانت کند.

 

 گفتنی است بر اساس ادعای برخی رسانه های مصری آلبا کلرد ایرانی- ترک تبار است، اما هم اکنون تابعیت آمریکایی دارد و به زبان عربی ترانه میخواند. هنوز هیچ واکنش رسمی از سوی وزارت خارجه ایران یا دفتر حافظ منافع ایران در قاهره منتشر نشده است.  

منبع:عماریون

 




برچسب ها :

پروژه بامزه فتنه‌گران برای سرنگونی نظام! +تصاویر
 
 

پروژه بامزه فتنه‌گران برای سرنگونی نظام! +تصاویر

کچل ها برای سرنگونی نظام بپاخیزند!

 

هوچی گری، اقدامات مضحک و در یک کلمه «لمپنیزم» به بخشی از هویت جریان سبز و ضد انقلاب تبدیل شده است، رفتارهایی که در سال ۸۸ نیز به کرات از سوی آنها تکرار شد و همین مساله یکی از علل اصلی ریزش پایگاه اجتماعی آنها در بین توده های مردم بود، بگونه ای که بواسطه این رفتارها هر انسان منصف و با شخصیتی به راحتی متوجه بطلان و ماهیت پوچ این جریان می شد.

در آخرین مورد پس از موج سواری ناشیانه ضد انقلاب پیرامون حواشی اتفاقات بند ۳۵۰ زندان اوین که حتی مورد تکذیب وزیر دادگستری دولت روحانی نیز قرار گرفت، جمعی از حامیان فتنه که عمده آنها نیز در خارج از کشور به سر می برند، پیشنهاد داده اند تا برای ابراز همدردی با فتنه گران در زندان، هر کسی با تراشیدن موهای سر خود و قرار دادن عکس آن بر فضای اینترنت، به ابراز همدردی با آنها پرداخته و گامی بلند جهت سرنگونی جمهوری اسلامی بردارد!


نکته جالب اینکه پس از انتشار عکس های مورد اشاره توسط سبزها، این مساله به یکی از سوژه های اصلی طنز و خنده مخاطبان فضای مجازی و شبکه های اجتماعی تبدیل شده است:

یک جوان جویای نام که با انتشار این عکس تصور میکند مبارزه نفس گیری علیه جمهوری اسلامی را آغاز کرده

 

جوان جویای نام دیگری که علاوه بر کچل کردن، با یقه سبز خود خواسته پیام سیاسی مهمی را مخابره کند

 

 

 

 


نکته دیگر آنکه برخی از چهره هایی که با انتشار عکسهای خود خواسته اند تا با فتنه گران اعلام همدردی کنند ظاهرا از ابتدا دارای موهای چندانی نبوده و چنین وانمود کرده اند که در راستای این فراخوان بزرگ! موهای خود را تراشیده اند:

 

 

 


هر چند در بین این افراد، تعدادی نیز بدون دست زدن به موهای خود، به کمپین کچل های حامی فتنه گران در اوین ملحق شده اند:

 

 

ساسان آقایی نویسنده روزنامه شرق

گفتنی است در واکنش به این اقدامات مضحک سبزها، تعدادی از کاربران شبکه های مجازی با انتشار عکس هایی از رونالدو، ریوالدو، روبرتو کارلوس، ای کیو سان و … اعلام کردند که این افراد نیز از قدیم الایام برای همدردی با فتنه گران در زندان اوین، موهای سر خود را تراشیده اند!

منبع:رجا

 




برچسب ها :

مقایسه عجیب همسر روحانی با همسر شاه در سایت حامی دولت!
 
 

به بهانه دفاع از جشن خبرساز کاخ سعدآباد صورت گرفت

مقایسه عجیب همسر روحانی با همسر شاه در سایت حامی دولت!

 

یکی از حاضران در مهمانی خبرساز در کاخ سعدآباد، با انتشار یک یادداشت در سایت حامی دولت، دست به توجیهی عجیب برای اقدام همسر رئیس جمهور زده است.

سایت خبری خبرآنلاین، با انتشار یادداشت یک بانوی تهیه کننده سینما که در جشن خبرساز کاخ سعدآباد حضور داشته، اقدام همسر رئیس جمهور در برگزاری این جشن را احیای مراسمی دانسته که همسر شاه از غرب گرفته و از سی و چند سال پیش متوقف شده است!

وی در دفاع از این مراسم نوشته است:«برای همسالان من که اخبار اتفاقات تشریفاتی دوران رژیم شاه را بی واسطه و بخوبی بیاد می آورند، خبر میزبانی بانوی اول کشور در مراسم هنری، فرهنگی، خیریه ای، بین المللی و زنانه، مطلبی عادی و آشنا است و حتی اگر این رسم را همسر شاه وقت ایران از فرهنگ غرب گرفته بوده، به نظر می آید که توجیه کافی روانی و اجتماعی داشته و می توانسته برای زنان جامعه خوشایند باشد.»

نویسنده با این پیش فرض نتوانسته شادی خود را از برگزاری این جشن و نیز تعلق خاطرش به جشن های اشرافی و مسرفانه رژیم پهلوی مخفی نگه دارد، و متاسفانه برای دفاع از این جشن، همسر ریس جمهور را که از بانوان مؤمنه ایرانی است با همسر شاه معدوم مقایسه نموده است.

این چندمین باری است که این سایتها با دفاع ناشیانه از دولت زمینه سازی وهن رئیس جمهور و دولت را هموار می کنند.

پیش از این سایت خبرآنلاین پس از بی تدبیری های صورت گرفته در جریان توزیع سبد کالا، برای دفاع از تدبیر دولت! به قلم یکی از نویسندگانش، توزیع سبد کالا به شیوه صورت گرفته را تعمدی و در راستای پیغام دادن به غرب تحلیل نمود و اعلام داشت که بی تدبیری در میان نبوده است.

منبع:جهان




برچسب ها :

ارتباط سر بریدن خبرنگار آمریکایی با حوادث فرگوسن!
 
 شک و تردید کاخ سفید از قتل خبرنگار آمریکایی!

ارتباط سر بریدن خبرنگار آمریکایی با حوادث فرگوسن!

 

« انتشار گسترده ویدیو مشکوک مروبط به سربریدن «جیمز فولی» خبرنگار آمریکایی که صحت آن نیز زیر سوال است، به ویژه در زمانی که چشم‌های مردم امریکا به شهر فرگوسن دوخته شده و آمریکا در بحرانی بزرگ قرار دارد، خدمت بزرگی به دولتمردان ایالات متحده است.

در اوج درگیری‌ها و نا‌آرامی‌های شهر فرگوسن، این تراژدی ذهن مردم آمریکا را مشغول کرد و احساسات ملی گرایانه مردم این کشور را برانگیخت.

روزنامه «ایندیپندنت» (independent) چند روز پیش نوشت، عفو بین‌الملل پاسخ خشونت‌آمیز و افراطی نیروهای امنیتی آمریکا به تظاهرات‌های برگزار شده در پی قتل یک نوجوان سیاه‌پوست در شهر فرگوسن آمریکا را مورد انتقاد قرار داد؛ این واقعه در ۹ اوت، یعنی ۱۵ روز پیش رخ داده بود، اما اعتراضات مردمی‌به آن همچنان ادامه دارد.

شنبه ۲ هفته پیش، یک جوان سیاه‌پوست به ضرب گلوله پلیس در شهر فرگوسن کشته شد که منجر به بروز اعتراض گروهی از مردم به ویژه جوانان شد، و با وجود گذشت چند روز و اعلام مقررات منع رفت و آمد شبانه و حتی حضور نیروهای گارد ملی آمریکا، هنوز از شدت تظاهرات کاسته نشده است.

رخدادهای اخیر در شهر فرگوسن آمریکا روز به روز با واکنش‌های بیشتری از سوی کشور‌ها و همچنین سازمان‌های مختلف روبه‌رو می‌شود. سازمان عفو بین‌الملل در واکنشی جدی به خشونت‌های پلیس آمریکا علیه مردم در شهر فرگوسن، اعلام کرد دولت آمریکا پیش از نصیحت کردن دیگر کشور‌ها درباره رعایت حقوق بشر، باید مسائل حقوق بشری در ‌کشور خود را حل و فصل کند. همزمان، کشورهای مصر، چین و همچنین ایران نیز نسبت به این رویدادها واکنش نشان داده‌اند.

در واکنش به این وقایع، سازمان عفو بین‌الملل در حساب توئیتر خود نوشت: «تا زمانی که ایالات متحده سابقه خود در زمینه حقوق بشر را بهبود نبخشد، نمی‌تواند به دیگر کشور‌ها بگوید که وضعیت خود در زمینه سیاستگذاری حقوق بشر‌ و آزادی تجمعات را بهبود بخشند.»

 

انتقاد عفو بین‌الملل از آمریکا.

روزنامه «ایندیپندنت» اشاره می‌کند که این انتقادات از دولت آمریکا، پیش از این از سوی آیت الله خامنه‌ای، رهبر ایران نیز بیان شده بود و ایشان ایالات متحده را به ارتکاب جنایت علیه مردم خود متهم کرده بود.

اما از سویی دیگر گروه تروریستی «داعش»  با انتشار ویدئویی اعلام کرد «جیمز رایت فولی» خبرنگار آمریکایی را به تلافی حملات هوایی آمریکا به مواضع خود در شمال عراق سر بریده است. خبری که به سرعت سرخط خبری اول رسانه‌های دنیا شد!

 

سر بریدن “جیمز فولی” خبرنگار آمریکایی.

در ویدئویی که منتشر شده، فردی که گفته می‌شود خبرنگار آمریکایی است در حالی که یک عضو داعش آماده کشتن اوست، اوباما را به عنوان قاتل اصلی خود معرفی کرده و خواستار پایان حملات آمریکا می‌شود. وی همچنین به برادر خود که در نیروی هوایی آمریکاست، توصیه می‌کند به حملات پایان دهد.

عضو داعش پس از بریدن سر این فرد که البته لحظه سر بریدن بطور کامل در فیلم به نمایش گذاشته نمی‌شود و ابهامات بسیاری دارد، یک تبعه دیگر آمریکا را در برابر دوربین آورده و تهدید می‌کند که در صورت ادامه حملات، وی نیز سر بریده می‌شود. این تروریست‌ها نام این فرد را «استیون جوئل ساتلاف» اعلام کرده‌اند، که در صورت صحت این ادعا وی خبرنگار نشریه «تایم» است که اواسط سال ۲۰۱۳ در لیبی ناپدید شد.

هنوز صحت این ویدیو به طور مستقل سنجیده نشده است، اما کاخ سفید گفته در صورتی که این تصاویر واقعی باشند، آمریکا “از این قتل وحشیانه، منزجر” می‌شود. علی رغم پوشش گسترده این ویدیو در رسانه‌ها تا بعد از ظهر چهارشنبه ۲۹ مردادماه تنها چند مقام امریکایی که خواستند نامشان فاش نشود نسبت به این ویدیو اظهار نظر کرده و آن را تائید کرده اند! و در واقع حکومت امریکا در اوج پوشش رسانه‌ای این خبر از اظهارنظر رسمی‌خودداری کرده است.

جستجوی خبر مربوط به این تصاویر تنها یک روز پس از انتشار آن حدود ۹ میلیون رکورد را به ما نشان می‌دهد.

انتشار این ویدیو مشکوک در این حجم گسترده که واقعی با جعلی بودن آن نیز هنوز مشخص نیست و در زمانی که چشم‌های مردم امریکا به شهر فرگوسن دوخته شده است و امریکا را در یک بحران اجتماعی قرار داده، خدمت بزرگی به دلتمردان امریکاست. در کنار اینها، انحراف افکار جهانی از مسئله غزه و جنایات صهیونیست‌ها نیز دیگر خدمتی است که انتشار این خبر توسط داعشی‌ها به امریکا و اسرائیل انجام می‌دهند.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا چند روز پس از این حادثه در برابر دوربین‌ها حاضر شد و در سخنانی قابل تأمل، بدون اشاره به حمایت آمریکا از داعش در جنگ با دولت سوریه و کمک‌های مالی و تسلیحانی به این گروه تروریستی، گویا تازه به نتایج جدیدی رسیده و گفته است که«داعش گروهی بی‌دین است و مربوط به هیچ دینی نیست …»

 

باراک اوباما ، رئیس جمهور آمریکا.

رئیس جمهور آمریکا که تا پیش از کشته شدن این خبرنگار آمریکایی، در برابر کشته‌ شدن هزاران مسلمان عراقی و سوری به ویژه شیعیان منطقه سکوت کرده بود، در برابر محاصره یک روستای متعلق به ایزدی‌ها مسیحی‌ها واکنش نشان می‌دهد و از به خظر افتادن جان آنها ابراز نگرانی کرده و نیروهای هوایی آمریکا را مامور حمایت از آنها می‌کند تا رویکرد دوگانه خود در موضوع حقوق بشر را بیش از پیش هویدا کند.

اما نکته قابل تامل چرایی وقوع حادثه کشته شدن خبرنگار آمریکایی است. آیا بر اساس برخی خبرها، واقعا آمریکا در وقوع این حادثه نقش داشته و این ماجرا به کمک رسانه‌ها تنها بهانه‌ای برای منحرف کردن افکار مردم آمریکا از حقایق شهر فرگوسن این کشور است!؟

در این موضوع کارشناسان چند نظریه را تایید می‌کنند: ۱- آمریکا خودش در قضیه سر بریدن خبرنگار آمریکایی نقش داشته تا اینگونه ذهن افکار عمومی‌را از حوادث شهر فرگوسن این کشور منحرف کند. ۲- داعش خبرنگار آمریکایی را به سبب اختلاف با سرویس‌های جاسوسی غربی کشته است و در واقع کنترل داعش از دست CIA، MI6 و موساد خارج شده است. و …

از تمام این دلایل می‌توان احتمال داد که همه آنها بهانه‌ای مستقیم یا غیرمستقیم برای حضور دوباره آمریکا در منطقه غرب آسیا است، تا بار دیگر جایگاه خود را در منطقه مستحکم کند.




برچسب ها :

 برگی دیگر از یک دروغ ۳۰ ساله!

چه کسی وعده آب و برق مجانی را داد؟

 

سی سال است که دشمنان امام و انقلاب، با وارونه سازی یک خبر و تحریف ماجرا، مدعی هستند که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم ایران قول داده است که آب و برق مجانی می‌شود. دروغگویان حتی مدعی هستند که امام بزرگوار ما، در بدو ورود به وطن یعنی در دوازدهم بهمن سال ۵۷ این وعده را به مردم داده است! 
اما رجوع به اصل سخنان امام در بهشت زهرا نشان می‌دهد که اصلا و ابدا چنین وعده‌ای در سخنرانی امام خمینی وجود ندارد و در حقیقت این مساله مربوط است به سخنرانی ایشان در ۱۲ اسفند سال ۵۷ و در مدرسه فیضیه. 
البته برای دشمنان امام فرقی نمی‌کند که این سخنرانی مربوط به ۱۲ بهمن باشد یا ۱۲ اسفند. آن‌ها با استناد به این سخنرانی و عدم تحقق چنین وعده‌ای، می‌خواهند اینگونه وانمود بکنند که امام خمینی و یا انقلاب، مردم را فریب داده‌اند و یا با چنین وعده‌هایی انقلاب را پیش برده‌ا‌ند و یا اینکه این قبیل وعده‌ها فاقد پشتوانه علمی و کار‌شناسی و به دور از واقعیت بوده است! متاسفانه در نوشته‌های ضدانقلاب انواع و اقسام توهین و اهانت و فحاشی را علیه امام می‌بینیم.

در مقابل، دوستان امام و انقلاب و حتی برخی مسئولان رسمی کشور هم گاهی ضمن تایید این مساله، به زعم خود سعی کرده‌اند با توجیهات مختلف از امام و انقلاب دفاع کنند! گویا این‌ها هم باور کرده‌اند که امام چنین وعده‌ای را به مردم داده است! مثلا آقای علیرضا محجوب نماینده مجلس گفته است: «حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند آب و برق برای مردم رایگان است، اما پس از آن کار‌شناسان اعلام کردند که اجرای این موضوع تنها برای افراد کف جامعه امکانپذیر است.» 

این اظهارات موافق و مخالف در حالی صورت می‌گیرد که مراجعه به اسناد انقلاب و آرشیو مطبوعات آن روز، نشان می‌دهد که شخص دیگری غیر از امام برای اولین بار این وعده را به مردم داده است! در حقیقت مطلب امروز من هم افشای این دروغ سی ساله و بیان یک واقعیت پنهان است. ابتدا به عبارت امام توجه کنید: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را می‌خواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را این‌ها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن می‌سازیم، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی می‌کنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی می‌کنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. این‌ها شما را منحط کردند؛ این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند ‌که خیال کردید همه چیز ‌این ‌است.» همان طوری که اشاره شد این سخنرانی مربوط است به روز شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۵۷. از این عبارات مشخص می‌شود که حتما شخصی غیر از امام این دلخوشی مادی را برای مردم به وجود آورده است! با مرور اخبار روزهای قبل از سخنرانی امام، این شخص نامعلوم و این حقیقت پنهان مشخص می‌شود. 
کیهان ۸ اسفند ۱۳۵۷ / سخنگوی دولت: «برای کم در آمد‌ها؛ آب و برق مجانی می‌شود!» سخنگوی دولت کسی نیست جز آقای عباس امیرانتظام! به عبارت دیگر لایحهٔ آب و برق مجانی را اولین بار دولت موقت مهندس بازرگان تصویب کرد و وعدهٔ آنرا هم به مردم داد و امام خمینی چند روز بعد، این وعدهٔ دولت موقت را تصحیح و تکمیل کردند! 
در حقیقت امام به خاطر اینکه مبادا این قبیل وعده‌های دولتی، انقلاب اسلامی را به انقلابی صرفا مادی و با اهدافی مادی تبدیل کند، مصوبه دولت موقت را اینچنین تصحیح می‌کند که دلخوش به این نباشید که آب و برق مجانی می‌شود! امام بزرگوار ما توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه وظیفه دارد به فکر رفاه مادی مردم باشد، دنبال رفاه و سعادت معنوی آدم‌ها هم هست. چرا که انقلاب اسلامی بیشتر از آنکه مادی باشد، انقلابی معنوی برای گستتن بندهای اسارت و بردگی ناشی از استبداد و استعمار و استحمار بود.

پس در سخنان امام خمینی وعده‌ای وجود ندارد. ایشان با توجه به احتمال تغییر ذائقه مردم و تحریف معنا و مفهوم و آرمان انقلاب، هدف اصلی انقلاب را برای مردم و شاید هم برای دولت موقت تبیین ‌کردند. 
فراموش نکنیم که دولت مهندس بازرگان و اعضای کابینه و شخص آن مرحوم، خودشان را آدم‌هایی متخصص و روشنفکر می‌دانستند که توانایی حل مشکلات مردم را دارند. آن‌ها گاهی به صراحت و گاهی هم با ایما و اشاره، روحانیون و رهبران انقلاب را به سنتی بودن و بی‌سواد بودن متهم می‌کردند! به هرحال خوب یا بد، جدای از اینکه موافق این وعده باشیم یا مخالف آن و اصلا هر تفسیری که برای وعده آب و برق مجانی داشته باشیم، این دولت بازرگان بود که اولین بار این لایحه را تصویب کرد و خبر این وعدهٔ تاریخی را هم شخص آقای امیرانتظام یعنی سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر وقت در اختیار مطبوعات قرار داد! 
پس اگر به زعم ضدانقلاب، وعدهٔ دروغی داده شده و یا وعده‌ای غیرکار‌شناسی به مردم داده شده، چرا کسی از بازرگان و دولت موقت اسم نمی‌برد؟! عدم اشاره ضدانقلاب و حتی دوستان انقلاب در سی سال گذشته به این حقیقت مهم و پنهان، جالب و عجیب است. اگر عبارت «آب و برق مجانی» را در اینترنت جستجو کنید، صد‌ها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و کلیپ و فیلم اهانت آمیز علیه امام خمینی پیدا می‌کنید که همه آن‌ها بدون کمترین اشاره‌ای به این مصوبه دولت بازرگان، فقط و فقط به امام خمینی اهانت می‌کنند! اما کسی نمی‌گوید که سخنان امام، در حقیقت اشاره به وعده دولت بازرگان بوده است! 
امروز که به مدد آرشیو کیهان، مشخص شده است اولین بار این وعده را دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به مردم داده و خبر آن را هم شخص عباس امیرانتظام در اختیار مطبوعات قرار داده، آیا دروغگویان و هتاکان، به این حقیقت اعتراف می‌کنند؟ البته احتمالا، حالا که همه چیز ثابت شده، باز هم باید منتظر سوالات و شبهات جدید باشیم! ماجرای گاو بنی اسرائیل را که یادتان هست؟!

 




برچسب ها :

روحانی، خانه موسوی و کروبی را به ماهواره‌ مجهز می‌کند!

سردبیر نشریه توقیف شده آدینه می‌گوید: سران متوهم جنبش سبز که به حاشیه پرتاب شده بودند، با انتخابات اخیر موضوعیت خود را کاملاً از دست داده‌اند.
 فرج سرکوهی همکار بی‌بی‌سی و دویچه‌وله که اکنون در آلمان اقامت دارد، درباره وضعیت فتنه سبز و سران آن پس از انتخابات اخیر گفته است: آقای موسوی بااین توهم که با تظاهرات خیابانی محدود به تهران و محدود به لایه‌های مشخصی از جامعه می‌توان خواست خود رابه حکومت تحمیل کرد، با همراهی با اعتراض‌های خیابانی و با امید توهمی به وادار کردن جمهوری اسلامی به عقب‌نشینی، ناخواسته و به تدریج از درون نظام و از بافت قدرت به بیرون از نظام پرتاب شد.

وی اضافه می‌کند: جنبش سبز در اعتراض به تقلب در انتخابات برپا شد و با انتخاباتی بدون تقلب و با شرکت فعال مردم دلیل وجودی خود را از دست داد.

وی همچنین با هجو مواضع برخی حامیان ویژه فتنه سبز گفته است: بخشی از این افراد در شعارهای جشن شادی، خیال آقای موسوی را راحت کردند و پس از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر کره جنوبی با شعار «میرحسین، روحانی، رفتیم جام جهانی» از موسوی دستکم تا پایان مسابقه‌های جام جهانی برزیل، خداحافظی کردند. آقای روحانی «اصول‌گرای معتدل» است و زندان آقایان موسوی و کروبی را به تلویزیون، گیرنده و دیش ماهواره‌ای مجهز خواهد کرد و این دو نیز، که قرار بود در جنبش هواداران «وفادار» خود آزاد شوند، در پرتو فتح بزرگ همین هواداران پابرجا، مسابقه‌های فوتبال جام جهانی برزیل را، زنده از فرستنده‌های ماهواره‌ای خواهند دید. در شعار جام جهانی، جای «شیخ سابق اصلاحات»، آقای کروبی، خالی است اما به یاری نقش معجزه‌آسای «قافیه»، مشکل حل شدنی است. اگر در انتخابات ۸۸ به آقای کروبی رأی دادید، می‌توانید نام او را نیز به این شعار اضافه کنید و خیالتان راحت باشد که به دلیل شمار هجاها و حرف آخر در سه واژه کروبی و جهانی و روحانی، ‌قافیه شعار به هم نمی‌خورد، مبارک است!




برچسب ها :

نرم افزار نهج البلاغه همراه
 
 

این نرم افزار شامل متن کامل نهج البلاغه به همراه ترجمه فارسی و شرح و تفسیر آن برای موبایل با فرمت جاوا می باشد که محصولی از مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان است.

در این نرم افزار امکان دسترسی به متن کامل عربی نهج البلاغه شامل خطبه ها ، کلمات غریب ، نامه ها و حکمتها وجود دارد.

خطبه ها و نامه ها دارای عنوان فارسی می باشند. همچنین ترجمه فارسی نهج البلاغه در این نرم افزار قرار داده شده است که کار استاد محمد دشتی می باشد. همچنین شرح و تفسیر ابن میثم بحرانی نیز اضافه شده است. امکان جستجو در متن، ترجمه و شرح و تفسیر کتاب نیز وجود دارد. حوزه علمیه اصفهان بر روی نهج البلاغه کارهای زیادی انجام داده و چندین محصول نرم افزاری قوی برای ویندوز نیز در این زمینه تولید کرده است و این بار این محتوا را بر روی موبایل عرضه کرده است.

حجم فایل : ۳٫۲۷ مگابایت

لینک دانلود  : مستقیم




برچسب ها :

خانه های فساد و فحشا در زمان پهلوی

از «پری بلنده» تا «ملکه اعتضادی»حامیان حکومت پهلوی

 

پری بلنده یک اتومبیل شورولت سفید رنگ داشت که هر روز صبح راننده‌اش او را به شهرنو می‌آورد و شب‌ها هم پس از کار روزانه با همین اتومبیل به خانه‌اش می‌رفت.

 

سیاست‌های طاغوتی و ضددینی، همیشه یک دستاویز و عامل میدانی دائمی داشته‌اند: «فحشا». تاریخ معاصر ما هم از نمونه‌های این سیاست فحشا و فحشای در خدمت سیاست، کم به چشم خود ندیده است. از کودتای بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ که گروهی از اراذل و اوباش به سرکردگی شعبان جعفری دست به دامان زنان بدنام شهر شدند تا دولت مصدق را سرنگون کنند، تا بهمن ۵۷ که انقلاب اسلامی مردم ایران طومار محله بدنام شهرنو و بدکاره‌ها و قوادان آن را برای همیشه جمع کرد، فحشا به سیاست طاغوتیان خدمت کرده است. قلعه شهرنو و «خانم‌رییس»هایش مهم‌ترین بازیگران این سیاست بودند. عمده متن زیر از کتاب «خاطرات من و فرح پهلوی»، نوشته اسکندر دلدم، خبرنگار و کارمند پیشین روزنامه اطلاعات و نویسده کتاب‌های تاریخی برداشته شده است.

 

«پری بلنده» از خانم رییس‌های بسیار ثروتمند قلعه شهرنو بود. او زن لاغر و سبزه‌رویی بود که در خیابان اول قلعه شهرنو دو خانه بسیار بزرگ داشت و با مقامات بالای کشور صمیمیتی به هم رسانده و حتی با آن‌ها رفت و آمد می‌کرد. یک اتومبیل شورولت (مدل ایمپالا) سفید رنگ داشت که هر روز صبح راننده‌اش او را به شهرنو می‌آورد و شب‌ها هم پس از کار روزانه با همین اتومبیل به خانه‌اش می‌رفت.

 

پری بلنده با اداره تشریفات نخست وزیری و وزارت امور خارجه همکاری داشت و برای میهمانان خارجی که به دعوت رسمی شاه و یا نخست وزیر و یا وزارت امور خارجه به ایران می‌آمدند بساط فساد می‌چید و زنان و دخترانی را که در اختیار داشت به میهمانی‌های دربار و نخست‌وزیری و پارتی‌های مربوط به رجال و سردمداران رژیم می‌فرستاد.

 

 

 

تصویری از یکی از کاباره‌های قلعه شهرنو

 

 

در برابر ارائه این خدمات، پری بلنده و سایر سردسته‌های شهرنو از حمایت مسئولین بلندپایه کشور و روسای شهربانی و ساواک برخوردار بودند و هیچ کس جلودار آن‌ها نبود و هر کاری که می‌خواستند آزادانه انجام می‌دادند. دختران و زنانی که به لطایف‌الحیل وارد شهرنو می‌کردند مدت زیادی دوام نمی‌آوردند و به دلیل آنکه این بیچارگان از ساعات اولیه صبح تا نیمه‌شب مورد سوءاستفاده جنسی قرار داشتند دچار پیری زودرس شده و اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها از فرط تالمات روحی به مواد مخدر (بیشتر استعمال هروئین) روی می‌آوردند و ظرف مدت کوتاهی چنان درب و داغان می‌شدند که زن بیست ساله، چهل ساله به نظر می‌رسید.

 

به همین دلیل زنانی که وارد قلعه شهرنو می‌شدند پس از یک سال یا حداکثر دو سال که فرسوده می‌شدند و دیگر قادر به جلب مشتری نبودند توسط سردسته‌ها از خیابان‌های شهرنو رانده شده و به کوچه‌ پس کوچه‌های انتهای خیابان دوم که مأمن فواحش هروئینی و اکثرا آلوده به بیماری‌های مقاربتی بود پناه می‌بردند.

 

سردسته‌ها برای جایگزین کردن زنان رانده شده به زنان جدید نیاز داشتند و به همین دلیل دور تسلسل فساد ادامه می‌یافت و هر روز به طرق مختلف دختران و زنان جدیدی را وارد این محله نفرین‌شده می‌کردند. در خانه‌های بعضی از این سردسته‌ها قلعه شهرنو نظیر پری بلنده، اشرف چهارچشم و شهلا آبادانی همیشه دختران و زنان کم سن و سال و جدید الورود حضور داشتند و هیچکس از این سردسته‌ها سوال نمی‌کرد که شما این زنان را از کجا وارد قلعه کرده‌اید؟

 

 

 

گردانندگان قلعه پس از انقلاب دستگیر و روسای
اصلی آن به حکم دادگاه انقلاب، اعدام شدند

 

 

من [اسکندر دلدم] پس از پیروزی انقلاب، وقتی پری بلنده، اشرف چهارچشم و چند تن دیگر از سردمداران فساد در قلعه شهرنو را به حکم آیت‌الله خلخالی دستگیر و بازداشت کردند با این افراد مصاحبه کردم و این اطلاعات را آن‌ها در اختیارم گذاشتند. همچنین وقتی کاخ ثابت پاسال، سرمایه‌دار معروف یهودی در انتهای خیابان جردن –نرسیده به چهارراه پارک وی به محل نگهداری و بازپروری زنان فریب‌خورده و جمع‌آوری‌شده از شهرنو اختصاص یافت، به آنجا رفته و با تعداد زیادی از آن‌ها گفتگو کردم.

 

اکثر این زن‌ها با دادن نشانی و آدرس‌های دقیق می‌گفتند که شهربانی و ماموران رژیم نه تنها از کارهای غیرقانونی آن‌ها ممانعت نمی‌کردند بلکه با دریافت مبالغ ثابتی حق و حساب و رشوه در طول ماه از زنان سردسته و خانه‌دارهای محله بدنام به صورت نوعی حقوق ماهیانه برای آن‌ها درآمده بود، زنان و دخترانی را که به هر علتی پایشان به کلانتری رسیده بود به سردسته‌های شهرنو معرفی می‌کردند.

 

در سال‌های دهه ۱۳۵۰، وزارت دادگستری برای حل و فصل دعواهای خانوادگی و رسیدگی به پرونده‌های کم‌اهمیت در کنار کلانتری‌ها، مراکزی به نام «شورای داوری» ایجاد کرده بود تا این گونه پرونده‌ها در همان کلانتری‌ها رسیدگی و حکم صادر شود و به این ترتیب از ازدحام در دادگستری و محاکم قضائی کاسته شود شاید باورنکردنی نباشد اگر بگویم که رییس شورای داوری کلانتری خیابان جمشید (که به خانه انصاف هم معروف بود) یکی از قوادین پرسابقه محله بدنام شهرنو بود.

 

سردسته‌های شهرنو در کلانتری‌ها و شوراهای داوری، عواملی داشتند که زنان مستعد و گرفتار مسائل خانوادگی و یا مشکلات مالی را شناسایی و در مدت رفت و آمد به کلانتری‌ و شورای داوری تحت تاثیر قرار داده و آن‌ها را تحریک به طلاق گرفتن کرده و نهایتا به فساد سوق می‌دادند. بی‌تفاوتی رژیم در برابر وجود یک مرکز بزرگ فساد در مرکز پایتخت و حتی حمایت مسئولین و افراد متنفذ از گردانندگان آن، روز به روز باعث جری‌تر شدن سردسته‌ها و قوادین شده و این اواخر حتی به طور علنی برای استخدام زنان و دختران در روزنامه‎‌های کثیرالانتشار آگهی دادند.

 

 

 

برخی از دختران جوان، با هزار فریب به قلعه آورده می‌شدند

 

 

در آن سال‌ها، موسسه اطلاعات نشریه‌ای هفتگی به نام جوانان امروز منتشر می‌کرد که یک نشریه جنجالی و عوام‌پسند حاوی مطالب سینمایی، ورزشی، اخبار و مطالب حادثه‌ای بود. [در سال ۱۳۵۶]، یک زن فریب‌‌خورده به دفتر مجله جوانان تلفن می‌کند و به سردبیر مجه جوانتان اطلاع می‌دهد که سفارش‌دهنده الان آگهی استخدام که هر شب در صفحه نیازمندی‌های یکی از رونامه‌ها چاپ می‌شود کسی نیست جز «پری بلنده»، سردسته معروف قلعه شهرنو! همین تلفن‌کننده ناشناس با اضطراب و با عجله توضیحات مختصر دیگری می‌دهد و تلفن را قطع می‌کند.

 

براساس اطلاع او، پری بلنده شب‌ها در روزنامه‌های کثیرالانتشار و پرتیراژ کشور آگهی استخدام ماشین‌نویس، تلفنچی و منشی زن و دختر می‌داده و وقتی زنان و دخترکان جویای کار برای استخدام به محلی که برای به فریب کشاندن زنان و دختران معصوم تدارک دیده شده بود مراجعه می‌کردند، پری بلنده و عواملش این زنان و دخترکان را بازی می‌دادند و می‌آوردند و می‌بردند تا سرانجام به مقصود خود برسند و طعمه به دام افتاده را وارد قلعه شهرنو کنند.

 

در دفتر مجله جوانان امروز، دختر جوانی به عنوان تلفنچی و منشی تحریریه کار می‌کرد به نام «سلیقه». خانم سلیقه را مامور می‌کنند تا با تلفن مندرج در آگهی روزنامه تماس بگیرد و تقاضای کار کند. خانم سلیقه که به خوبی توجیه شده بود  نقشش را خوب بازی می‌کند و جهت مصاحبه حضوری دعوت می‌شود. محمدرضا رفیع‌زاده و کاویانی [خبرنگار و عکاس اطلاعات] هم دورادور و دوربین به دست خانم سلیقه را تحت نظر داشتند.

 

در محل ملاقات با خانم سلیقه، مذاکرات مختصری انجام می‌شود و بدون پرده‌پوشی لب کلام را با وی در میان گذاشته و او را دعوت به کار خلاف می‌کنند! شرح این ماجرا همراه با عکس‌های مستند، دوشنبه همان هفته در مجله جوانان امروز چاپ [شد] و معلوم می‌شود پری بلنده ار طریق دادن آگهی در جراید کشور تعداد زیادی از دختران و زنان جویای کار را فریفته و از طریق پشت بام کاباره شکوفه نو (در خیابان سی متری) که مشرف به خیابان اول شهرنو بود و استفاده از راه‌پله‌های خانه‌های واقع در شهرنو وارد این مجله فساد کرده است.

 

 

 

زنان و دختران در منجلاب محلات فاسد، خیلی زود پیر و فرتوت می‌شدند

 

 

چاپ این گزارش چهارصفحه‌ای در یک مجله پرتیراژ هفتگی کشور همراه با عکس و اسناد و اعترافات مستند باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی شد و عمق فساد و تباهی را در گنداب متعفن رزیم شاهنشاهی نشان داد. اما حتی باعث یک روز بازداشت عامل اصلی ان (پری بلنده) نگردید!

 

بعدها مظفر بالایی (معاون سردبیر مجله جوانان امروز) به من گفت وزارت اطلاعات از ادامه انتشار این گزارش جلوگیری کرده و از دفتر مخصوص فرح و دفتر مخصوص اشرف و از دفتر رییس شهربانی کل کشور و حتی ساواک به مجله تلفن کرده و ضمن گفتن بد و بیراه فراوان، نشریه و گردانندگان آن را مورد تهدید قرار داده‌اند. «محمد بهرامی» یکی دیگر از خبرنگاران آن زمان مجله جوانان امروز نیز به من گفت که پری بلنده توسط محافل دربار حمایت می‌شده و به خاطر وابستگی‌هایش نه تنها مورد مواخذه و مجازات قرار نگرفته بلکه مدعی مجله هم شده بود! (که لابد چرا آبرویش را در مجله ریخته‌اند!)

 

در اینجا برای پی‌بردن به درجه وقاحت این زن لازم است خاطره‌ای را از خانم شمس‌الملوک مصاحب بیاورم: خانم دکتر شمس‌الملوک مصاحب در اوایل سال ۱۳۵۸ به دلیل عضویت در مجلس سنا دستگیر و برای مدت کوتاهی بازداشت می‌شود. دکتر مصاحب می‌گوید: «وقتی مرا دستگیر کردند به سلولی انداختند که در آن همین پری بلنده، اشرف چهارچشم و چند تن دیگر از سردمداران قلعه شهرنو و عوامل باسابقه فساد و فحشا زندانی بودند.

 

هنگامی که وارد سلول شدم پس از دقایقی همان طور که رسم زندان است هم‌سلولی‌ها دور هم جمع شدند تا علت بازداشت و زندانی شدنم را بپرسند. پری بلنده جلو آمد و پرسید: شما را برای چه گرفته‌اند؟ گفتم: من سناتور مجلس سنا بوده‌ام! پری بلنده در حالی که قیافه حق به جانبی گرفته بود و دیگر زنان زندانی (همکاران سابقش) هم حرف‌هایش را تایید می‌کردند خطاب به من گفت: «شما لااقل یک کاری کرده‌اید، ما را برای چه گرفته‌اند و اینجا آورده‌اند؟»

 

علاوه بر «پری بلنده» و «اشرف چهارچشم»، زنان قواد معروف دیگری هم بودند که همراه با بیش از ۱۲۰۰ نفر زنان ناباب جمع‌آوری شده و از محله جمشید به مجتمع پرورشی و اصلاح اخلاقی منتقل شدند (پری بلنده و اشرف چهارچشم به واسطه نقش وسیعی که در به گمراه کشاندن دختران و زنان داشتند به اعدام محکوم و تعدادی دیگر نظیر شهلا آبادانی که با مقادیر زیادی مواد مخدر دستگیر شده بودند به خاطر فعالیت‌ در شبکه‌های قاچاق مواد مخدر به دار مجازات آویخته شدند.)

 

یکی از زنان سرشناس، «پری سیاه» بود که با پری بلنده رقابت داشت. پری سیاه شش خانه بزرگ را در رابطه مستقیم با فحشا اداره می‌کرد و مالک آن‌ها بود. دو خانه در کوچه کریم گاوکش، دو خانه در کوچه مشکین، یک خانه در خیابان حر و یک منزل هم در کوی گیشا ( که خیابان حر و گیشا تلفنی بودند.)

 

و باز زنی بود به نام «مژگان سوخته» که از قوادین باسابقه قدیمی بود و خاطرات زیادی از علیرضا پهلوی (برادر شاه) داشت و تعریف می‌کرد که چگونه علیرضا پهلوی و عواملش در جلوی مدارس دخترانه تهران کشیک می‌کشیدند و هر دختری را که می‌خواستند روز روشن می‌ربودند و به کاخ می‌بردند. مژگان سوخته ده‌ها زن فریب‌خورده را تحت سلطه خود داشت و آن‌ها را استثمار می‌کرد.

 

 

 

 

 

یک سردسته معروف دیگر، شیرین سلطانی معروف به ناهید بود که پس از دستگیری معلوم شد ارمنی است و همیشه خود را مسلمان معرفی کرده است. «ناهید» قبل زا آمدن به تهران سال‌ها از سردسته‌های معروف محله بدنام خرمشهر و اهواز هم بوده است. «منیژه کچل»، یکی دیگر از سردسته‌های محله جمشید بود که خود را فامیل فرح دیبا معرفی می‌کرد و نفوذ زیاد در دستگاه‌های دولتی داشت.

 

یکی از دختران فریب‌خورده که تحت سلطه این زنان سردسته قرار داشت و در سال ۱۳۵۸ پس از تعطیل محله شهرنو دستگیر شد، دانشجوی رشته پزشکی از آب درآمد و از خانواده خیلی محترمی هم بود. این دختر دانشجو به خاطر اختلافات خانوادگی و بی‌تجربگی و نادانی از خانه پدری فرار کرده و پس از مدت کوتاهی به دام رابطین محله بدنام می‌افتد. ابدا از وی در خانه‌های تلفنی بهره‌برداری می‌کنند و پس از مدت کوتاهی تصمیم می‌گیرند تا او را وارد محله بدنام کنند. دختر بیچاره مخالفت می‌کند و تصمیم می‌گیرد به خانه خود برگردد ولی متاسفانه خانه‌اش از قبول وی امتناع می‌کنند… سردسته‌ها در بیشتر جلسات و میهمانی‌های خود این دختر دانشجو را برای تحریک سایر دختران مطرح می‌کردند که چه اشکالی دارد اگر او درس خود را رها کرده و در جمشید کار می‌کند او اگر دکتر هم می‌شد بیش از این درآمد نداشت(!) و با این حرف‌ها و مثال‌ها برای دیگر زنان و دختران پاک‌باخته دلگرمی به وجود می‌آوردند.

 

در تحقیقات دیگری که پس از دستگیری زنان منحرف به عمل آمد با زنی برخورد شد که پس از اختلاف ساده‌ای که با شوهرش پیدا کرده بود از روی خامی و ناپختگی و بی‌تجربگی خانه را ترک گفته و در خیابان به دام یکی از عوامل محله بدنام افتاده و سرانجام پایش به شهرنو کشیده شده بود… پس از آنکه شوهر، زن فراری را پیدا می‌کند و می‌خواهد او را با خود از شهرنو بیرون بیاورد، خانم رییس‌ها اراذل و اوباش محله بدنام را به سر آن شوهر بخت‌برگشته ریخته و جلوی چشم ماموران کلانتری او را مضروب و مصدوم می‌کنند.

 

 

 

زنان بدکار، پس از مدتی بیکار و درمانده می‌شدند
و برای تامین مخارج خود گدایی می‌کردند

 

خانم‌رییس‌ها برای این مواقع همیشه مشتی باج‌خور و چاقوکش در اطراف خود داشتند که این افراد امنیت منطقه و خانه‌های فساد را حفظ می‌کردند و حتی طرف مزاحم را در ملاء عام به قتل می‌رساندند و در هیمن محل دفن می‌کردند! که پس از تخریب محله جمشید جمجمه‌های انسان و اجساد زیادی از زیر خاک منطقه بیرون کشیده شد.

 

خانم رییس‌ها عاقبت خوشی نداشتند و پس از اینکه پا به سن پیری می‌گذاشتند دیگر از این کار طرد شده و به عنوان «ننه» در خانه‌های فساد «اسپند» دود می‌کردند و در پایان عمر کاسه گدایی به دست گرفته و زندگی را در پناه سکه‌هایی می‌گذراندند که مردان هوسران از روی ترحم در کف دست آن‌ها می‌انداختند.

 

 

 

 

 

ملکه اعتضادی؛ از گردانندگان محلات بدنام تهران و همکاران
شعبان جعفری در هیاهوی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

 

 

شهرنو در زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هم نقش بسیار پررنگی در حواث سیاسی کشور داشت. شعبان بی‌مخ، گروهی از این زنان را اجیر کرد و آن‌ها هم در همراهی با کودتاچیان و با سردادن شعارهای «زنده باد شاه» و «مرگ بر توده‌ای» و «مرگ بر مصدق» از جنوب شهر به خانه مصدق در انتهای خیابان فلسطین و سپس تا خیابان پاستور قشون‌کشی کردند. در میان آن‌ها چند تن از سرکردگان محلات بدنام هم بودند که «ملکه اعتضادی» سرشناس‌ترین آن‌ها بود.


درباره ملکه گفته‌اند که زنی بسیار زیبا بود که حتی عشاقی در میان افسران بالارتبه ارتش شاهنشاهی مانند سروان خسروانی -که بعدها ژنرال شد- یا رئیس سازمان ورزش ایران و یا حتی برخی اعضای دربار داشت. پس از کودتا، هدایای سلطنتی از راه رسید و این زنان فاسد، صاحب چند صد متر زمین در همین محله شدند که خیلی زود بازار کسب و کارشان را رونق داد و محله بدنام، وسیع‌تر شد.

 

منبع:مشرق

 

 

 
 



برچسب ها :

چرا و چگونه پای جونیور به دادگاه باز شد؟

 

۱۱مردادماه ۱۳۹۳ برگ جدیدی در تاریخ انقلاب رقم خورد. پای مهدی هاشمی به دادگاه باز شد. در حالی دادگاه مهدی هاشمی موسوم به جونیور بعد از ۶۷۹ روز انتظار تشکیل شد که اسناد و مدارک فراوانی علیه وی وجود دارد. مراجع بسیاری از وجود ابهامات و نکات قابل‌بررسی فراوان در پرونده هاشمی خبر دادند از کمیسیون‌های امنیتی، قضایی و ۹۰ مجلس گرفته تا نمایندگان مجلس و اعضای خبرگان رهبری و وزارت اطلاعات و دیگر ارگان‌های امنیتی کشور. ممکن است دلایل چنین تأخیری برای مسئولان قضا موجه باشد ولی آنچه از این به بعد مهم تلقی می‌شود آگاهی و اطلاع‌رسانی دقیق و علنی دستگاه از این پرونده است. دانستن قدرت مافیایی و هزاردستانی در کشور حق مردم است که برای آن انقلاب کرده و خون‌های عزیزانشان را هدیه کرده‌اند. جدیت دستگاه قضا در رسیدگی از این به بعد این پرونده مطالبه عمومی آحاد اجتماعی است. برای شناخت از اهمیت پرونده مذکور به بخش دوم از سابقه مهدی هاشمی رفسنجانی اشاره خواهیم کرد:

 

جمع بندی سوابق فرزندان هاشمی در دولت خاتمی

پس از آنکه محمد خاتمی در ۲ خرداد ۱۳۷۶ رئیس‌جمهور منتخب مردم شد و با ورود برخی اصلاح‌طلبان به فضای نقد هاشمی، یکی از دستگاه‌های امنیتی اقدام به جمع‌بندی سوابق فرزندان هاشمی رفسنجانی کرد.

در روزهای آخر نهایی شدن این پرونده، به ناگاه یکی از مسئولان ارشد این دستگاه امنیتی تمامی پرونده به همراه پیوست‌های مربوط به آن را از ساختمان اصلی آن دستگاه خارج کرده و همه را به دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برد. بلافاصله پس از این اقدام انتحاری، مدیر مزبور که ارتباطات خانوادگی با فرزندان و حتی شخص هاشمی رفسنجانی داشت، شناسایی شد؛ اما به خاطر آنکه دستگاه امنیتی مزبور در خود توان برخورد با این مدیر امنیتی را نمی‌دید، صرفاً به قطع همکاری با وی اکتفا نمود.

 

 

علی یونسی وزیر اطلاعات وقت هم نامه‌ای را در تبرئه مهدی هاشمی نوشت که در آن نامه به سفرهای متعدد مهدی هاشمی به نروژ همزمان با عقد قرارداد استات اویل و هورتون اشاره‌ای نشده بود. شاید معمول بودن سفرهای خانوادگی آن‌ها به اروپا و امریکا دلیل یونسی برای نادیده گرفتن سفرهای مهدی هاشمی و خانواده‌اش به نروژ بوده است.

  

ردپای مهدی هاشمی در قراردادهای شرکت توتال

پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ و با باز شدن درهای صنایع نفتی ایران بر روی سرمایه‌گذاران خارجی، رقابتی سنگین و گسترده بین شرکت‌های خارجی برای دستیابی به منابع نفتی بکر و گسترده جنوب ایران ایجاد شد. در این میان رد و بدل شدن مبالغ هنگفت میلیون دلاری میان برخی اشخاص و شرکت‌های ایرانی در مقابل سود سرمایه‌گذاری در پروژه‌های چند میلیارد دلاری آسان شد.

 به گزارش خبرگزاری‌های خارجی در فاصله سال‌های (۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳)، (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲) یک حساب بانکی به نام سیاکل در بانک خصوصی لومبارد فرانسه برای فردی به نام بیژن دادفر فعال شد. در فاصله دسامبر ۱۹۹۸ تا آگوست ۲۰۰۳، طی دو مرحله یک‌بار ۳۰ میلیون یورو و بار دیگر مبلغ ۴۵ میلیون یورو به این حساب واریز و در آن نگهداری شد. این مبلغ از بانک کردیت سوئیس به این حساب واریز شده بود. این مبلغ ۷۵ میلیون یورویی از حساب شرکت توتال در فرانسه در جنرال بانک به‌عنوان ترانسفر به بانک کردیت سوئیس واریز و از آنجا به حساب بانکی سیاکل مربوط به بیژن دادفر منتقل شده بود. همزمان عملیات توسعه فازهای ۲ و ۳ پارس جنوبی به کنسرسیومی به رهبری توتال فرانسه با ۴۰ درصد سهم به عنوان اپراتور و شرکت‌های گازپروم روسیه و پتروناس مالزی هر یک با ۳۰ درصد سهم واگذار شد.

 کمی کمتر از یک دهه بعد روزنامه هرالد تریبیون در دسامبر ۲۰۰۶ از آغاز بررسی پرداخت رشوه از سوی مقامات نفتی توتال به برخی مدیران نفتی ایران خبر داد. روزنامه فرانسوی اکسپرس هم از بازداشت مدیر توتال به اتهام پرداخت رشوه به برخی مدیران نفتی نوشت. چند روز بعد کریستف دومارژوری مدیر ارشد اجرایی توتال جزئیات این رشوه‌خواری را فاش کرد و گفت که رئیس وقت توتال در جریان این اقدام بوده؛ ولی توتال برای به‌دست آوردن این قرارداد مجبور به پرداخت کمیسیونی به مقامات ایران بوده است. او هیچ‌گاه نگفت که طرف مقابل ایرانی‌اش که قدرت اختصاص پروژه ۴ میلیارد دلاری فاز ۲ و ۳ پارس جنوبی را به توتال داشته، چه کسی بوده است.

کریستف دومارژوری در بازجویی‌هایش گفت: «من آقای رفسنجانی پدر را به‌طور شخصی نمی‌شناسم. می‌دانم که او تا تابستان ۱۹۹۷ رئیس‌جمهور ایران بوده است. من به‌طور قطع مهدی هاشمی رفسنجانی را می‌شناسم. او در آن زمان رئیس یک شرکت نفتی بود که ما در چندین پروژه از آن استفاده کردیم. من اطمینان دارم که او همان پسر رئیس‌جمهور سابق بود. او به من مثل تمام پیمانکارانی که ما با آن‌ها کار می‌کردیم، معرفی شده بود. ما از آن‌ها در پروژه پارس جنوبی استفاده کردیم. من نمی‌دانم چه مقدار به او پرداخت کردم و از جزئیات کار مهدی هاشمی بی‌اطلاعم. او را در یکی از سفرهای متعددم به تهران ملاقات کردم، اما دیگر به خاطر نمی‌آورم.»

 

دومارژوری همچنین درباره کسانی که به لابی توتال برای رسیدن به عسلویه کمک کردند، گفت: «ما به این نتیجه رسیدیم که برای عملیات پارس جنوبی در ایران می‌بایست از افراد یک لابی کمک بگیریم. مخاطب من بیژن دادفر بود که سه یا چهار نفر دیگر همراهی‌اش می‌کردند که من از دادن اسم آن‌ها خودداری می‌کنم. اسم‌هایی هستند که بهتر از آن‌ها نام برده نشود؛ زیرا که موضوع به صورت خاص حساس است.

قاضی دادگاه پاریس پس از شنیدن سخنان دومارژوری، او را به دلیل سوءاستفاده از اموال عمومی و رشوه دادن به مقامات خارجی تحت پیگرد قرار داد و به صورت ویژه دیدار و یا تماس دومارژوری با اکبر هاشمی رفسنجانی و پسرش مهدی هاشمی را ممنوع کرد.»

 

 

اسنادی از مهدی هاشمی در دفتر استات اویل

در سال ۲۰۰۱ با افزایش سطح همکاری‌های نفتی ایران و نروژ، استات اویل مسئول بهره‌برداری از قسمتی از میدان گاز پارس جنوبی شد. این شرکت ضمن انعقاد قرارداد توسعه بخش دریایی فازهای ۶، ۷ و ۸ پارس جنوبی در مطالعه فنی میادین نفتی مارون و بی‌بی حکیمه نیز با پژوهشگاه صنعت نفت همکاری‌هایی را آغاز کرد و برای برخورداری از موقعیت اطلاعاتی برتر نسبت به رقبا، قراردادی را برای خدمات مشاوره‌ای با شرکت هورتون با مدیریت عباس یزدان پناه یزدی منعقد نمود تا مبلغ قابل‌توجه قرارداد که به عنوان رشوه‌ای به شرکت هورتون و مقامات ایرانی مرتبط بود، در حوزه کاری شرکت مشاوره‌ای هورتون تلقی گردد.

استات اویل به دنبال برقراری ارتباط با صنعت نفت و گاز ایران، یک قرارداد ۱۵ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری با شرکت هورتون و هوبارد منعقد کرد و در اولین گام به موجب همان قرارداد، برای کار انجام شده به وسیله مشاور قبل از تأخیر و طی اولین سال از مدت قرارداد، مبلغ ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار از مبلغ قید شده، پرداخت شد. این وعده‌ای بود که استات اویل به آن وفا کرد و مدتی بعد گزارش هیأت تحقیق و تفحص مجلس ششم نیز اعلام کرد که مبلغ ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار به حساب‌های سوئیس وارد گردیده و سپس بین افراد ذینفع تقسیم شده است.

 

 

بررسی فساد معاملاتی استات اویل از سوی مقامات قضایی نروژ

در شهریورماه سال ۱۳۸۲ روزنامه نروژی داگنس نیرینگسلیو خبر از پرداخت‌های مشکوک شرکت نفتی استات اویل به مقامات ایرانی داد، پیرو این خبر، دادستانی نروژ با تشکیل پرونده‌ای موضوع را تحت پیگرد قرار داد و با گسترش تحقیقات، مدیرعامل شرکت استات اویل و مدیر امور بین‌الملل این شرکت استعفا دادند. سرانجام در مهرماه سال ۱۳۸۳ شرکت استات اویل به جرم پرداخت رشوه به مقام ایرانی به ۳ میلیون دلار جریمه محکوم شد. مدتی بعد در مهرماه سال ۱۳۸۵ دادگستری امریکا و کمیسیون معاملات بورس نیویورک نیز شرکت استات اویل را به جرم پرداخت رشوه به مدیرعامل وقت سازمان بهینه‌سازی سوخت ایران به ۲۰ میلیون دلار جریمه محکوم کردند.

در بررسی مأموران اداره جرائم اقتصادی نروژ از دفتر استات اویل، مطبوعات نروژی نام مهدی هاشمی، رئیس سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت و رئیس هیأت مدیره شرکت تأسیسات دریایی را بر سر زبان‌ها انداختند که بر اساس آن، نامبرده متهم شده بود در ازای یک مبلغ هنگفت، برخی اطلاعات مورد نظر استات اویل را از طریق واسطه (شرکت خدمات مشاوره‌ای هورتون و هوبارد با مدیریت عباس یزدان پناه یزدی) به طرف نروژی منتقل کرده است.

پس از انتشار اخبار تأیید نشده این فساد معاملاتی در مطبوعات نروژ، مدیر اجرایی و مدیرعامل استات اویل مستعفی شدند تا تحقیقات ۹ ماهه قضایی بدون مقاومت خاصی به نتیجه برسد.

 

ادعای مهدی هاشمی پس از انتشار خبر ملاقات‌هایش با مقامات استات اویل

در پی انتشار اخباری از سوی رسانه‌های نروژی مبنی بر دیدارهای مهدی هاشمی با مسئولان استات اویل در نروژ، مسئله پیچیده‌تر شد اما مهدی هاشمی در تهران اعلام کرد که این ملاقات‌ها به لحاظ ارتباط شغلی و مسئولیت وی به عنوان مدیرعامل سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت و رئیس هیأت مدیره شرکت تأسیسات دریایی بوده و ربطی به دیگر پروژه‌های وزارت نفت ندارد.

 

پروژه مطالعات میدان‌های بی‌بی حکیمه پروژه مشکوک استات اویل

حمید ترنجیان مدیر وقت گروه بازرسی وزارت نفت سازمان بازرسی کل کشور گفت: «اولین پروژه‌ای که استات اویل در ایران انجام داد و البته از دید ما پروژه مشکوکی نیز می‌باشد پروژه مطالعات میدان‌های بی‌بی حکیمه در جنوب است که رقم قرارداد ۲ میلیون دلار می‌باشد و طبعاً هیچ کس برای رسیدن به این مبلغ ۱۵ میلیون دلار رشوه نمی‌گیرد. نکته‌ای که در قرارداد بی‌بی‌حکیمه مطرح است این است که طبق قرارداد بعد از این که شرکت استات اویل مطالعه میدان را به اتمام رساند، وزارت نفت توسعه را به خود این شرکت با ترک تشریفات واگذار می‌کند که البته آن دیگر قرارداد چند میلیارد دلاری خواهد بود. حتی در قرارداد ذکر شده است که اگر مناقصه برگزار شد و استات اویل نتوانست در مناقصه برنده شود، ۱۰ درصد عملیات پیمانکاری و ۲۰ درصد سرمایه‌گذاری به این شرکت تعلق خواهد داشت.»

وی با اشاره به این که شرکت استات اویل قبل از این که قراردادش منعقد شود کلیه اطلاعات ذخایر نفتی استان خوزستان که اسناد محرمانه است را به خارج از کشور منتقل کرده است، گفت: «این در حالی است که گاهی اوقات که ما این اسناد را می‌خواستیم مدیرعامل وقت شرکت مناطق نفت خوزستان اسناد را به ما نمی‌داد و ادعا می‌کرد که محرمانه است.»

 

تحقیق و تفحص رشوه شرکت استات اویل

تقاضای تحقیق و تفحص از ماجرای رشوه شرکت استات اویل و وضعیت طرف‌های ایرانی مربوطه در جلسه ۱۶ فروردین ۱۳۸۳ مجلس تصویب شد و مجلس تحقیق خود را درباره «پرداخت رشوه در ازای استفاده از اطلاعات طبقه‌بندی شده حوزه نفت و گاز و نفوذ نروژ در بازارهای نفتی ایران و گرفتن امتیازات ویژه در قالب‌های به ظاهر قانونی را آغاز کرد.

با پیگیری رسانه‌ها و برخی نمایندگان مجلس آشکار شد، یکی از کارکنان شرکت استات اویل به هیأت تحقیق و تفحص مجلس ششم که به نروژ رفته بودند گفته بود که در هنگام امضای قرارداد حضور داشته است. مهدی هاشمی نیز اعتراف کرد که ۹-۸ بار با مسئولین استات اویل جلسه داشته که ۴-۳ بار آن در نروژ بوده است.

مهدی هاشمی در پاسخ ابتدا سفرهای متعددش به نروژ را کاری و در رابطه با سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت اعلام کرد؛ اما وقتی از او پرسیده شد که این سازمان چه منافعی در نروژ داشته، سکوت کرده و چند روز بعد، سفرهایش به نروژ را خانوادگی عنوان کرد.

 

تماس شرکت استات اویل با جونیور

رئیس تحقیق و تفحص همچنین بخشی از نامه ریچارد هوبارد به هیأت مدیره شرکت استات اویل در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۱ را قرائت کرد: «در طی سال ۲۰۰۱ درحالی‌که ارزیابی‌های مذکور در حال انجام بودند، شرکت استات اویل ایران با مهدی هاشمی که از او تحت عنوان جونیور یاد می‌شد تماس برقرار نمود. اولین جلسه در دفتر استات اویل در «برگن» برگزار گردید که البته جونیور به دعوت رسمی استات اویل برای بازدید از آزمایشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی به نروژ سفر کرده بود. یک ماه بعد او (مهدی هاشمی) اعلام کرد که استات اویل در صورت موفقیت در پروژه‌های نفتی آمادگی کمک به مؤسسات عام المنفعه و آموزشی را دارد. این اولین فعالیت جدی استات اویل در صنایع بالادستی در خاورمیانه و علی‌الخصوص ایران بود و هیچ یک از تیم‌ها دارای تجربه کافی جهت انجام یک پروژه در این محیط نبودند، ما به طور شفافی به مشاوره نیاز داشتیم.

من و ویلی السن (مشاور سیاسی اولاف فیل) در همکاری با هم متوجه شدیم که کارها چگونه در ایران انجام می‌گیرد. ما به تری آدامز همکار قدیمی من و ویلی که دارای تماس‌های خوبی در ایران بود مراجعه نمودیم. تری آدامز به ما گفت که یک مفهوم شفاف در ایران وجود دارد که مطابق آن انتظار می‌رود کمپانی‌های فعال خارجی در ایران کمک‌های اجمالی ارائه دهد مسئله ما هم این بود که راه قابل قبولی برای این کمک بیابیم… به علاوه ترجیح شفاف استات اویل به توصیه جونیور و تری آدامز، شرکت در برنامه توسعه اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و بهداشتی بود… بعد از امضای قرارداد، اعضای تیم من جلسات منظمی با عباس یزدی داشتیم. البته به طور موردی ملاقات‌هایی با جونیور داشتیم و در این ملاقات‌ها مشورت‌های خوبی در خصوص فضای کار و مسائل سیاسی جاری دریافت می‌کردیم که بسیار هم مفید بود.»

اما منافع استات اویل در قرارداد مهدی هاشمی و عباس یزدان پناه یزدی به پارس جنوبی ختم نشد و بسیاری از اسناد سری کشور به نروژ منتقل شد.

 

گزارش هیأت تحقیق و تفحص مجلس

رئیس هیأت تحقیق و تفحص مجلس در آخرین روز کاری مجلس ششم در خردادماه ۱۳۸۳، گزارش هیأت تحقیق و تفحص مجلس را در صحن علنی قرائت کرد. در بخشی از این گزارش آمده بود: «آقای مهدی هاشمی انجام چندین ملاقات در کشور نروژ و یا در ایران با مسئولان استات اویل را تأیید کرده و اعلام می‌دارد این ملاقات‌ها به لحاظ ارتباط شغلی و مسئولیت ایشان به عنوان رئیس هیأت مدیره شرکت تأسیسات دریایی و مدیرعامل سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت بوده است و ربطی به دیگر پروژه‌های وزارت نفت ندارد.»

در بند ۳ این گزارش آمده بود: «مبلغ پنج میلیون و ۲۰۰ هزار دلار به حساب‌های سوئیس وارد گردیده و سپس بین افراد ذینفع تقسیم شده است که پلیس نروژ و وزارت اطلاعات در جریان بازخوانی این حساب‌ها قرار دارند. براساس بعضی از اظهارات، احتمال فساد در بعضی از اعضای تصمیم‌گیر در استات اویل و عباس یزدان پناه یزدی بعید به نظر نمی‌رسد.»

 در بازرسی از دفتر عباس یزدان پناه یزدی اسناد و مدارک فراوانی از قراردادهای نفتی دوره وزارت دولت اصلاحات در دفتر وی پیدا شد که این اسناد در اختیار دادستانی تهران قرارگرفته و یکی از انبوه اسناد و مدارک موجود، مربوط به قرارداد کرسنت و مکاتبات ویژه‌ای مابین «م-هـ» و «ع-ی» و حمید جعفر، مدیرعامل شرکت اماراتی کرسنت است که در آن توافقاتی مبنی بر پرداخت پورسانت‌های کلان صورت پذیرفته است.

دادسرای عمومی و انقلاب تهران طی اطلاعیه‌ای در خردادماه ۱۳۹۱، اعلام کرد که اسنادی از طبقه ششم ساختمان محل استقرار هیأت امنای دانشگاه آزاد کشف کرده است که این اسناد درباره برخی قراردادهای نفت و گاز، اسناد مالی غیر مرتبط با دانشگاه آزاد، اسناد محرمانه دولتی و نیز گزارش‌های مرتبط با یکی از متهمان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری بوده است.

 

اعتراض مهدی هاشمی

به دنبال گزارش هیأت تحقیق و تفحص مجلس از ماجرای رشوه استات اویل مبنی بر عدم ارتباط مهدی هاشمی با شرکت هورتون و استات اویل و بعد از تبرئه شدن استات اویل از اتهامات وارده، نامبرده اعلام کرد که حق پیگیری قضایی از شرکت استات اویل و برخی رسانه‌های نروژی را محفوظ می‌داند و در یک ماه آینده شکایت خود را به مقامات قضایی ایران و دادگاه‌های بین‌المللی ارائه خواهد کرد.

  

قرار وثیقه ۱۰ ملیاردی برای آزادی

مهدی هاشمی مورخ ۲ مهرماه ۱۳۹۱ به ایران بازگشت. در فرودگاه مورد استقبال محسن، یاسر و فاطمه هاشمی قرار گرفت. همچنین نماینده دادستانی تهران نیز با حضور در فرودگاه، اقدام به ابلاغ احضاریه حضور در دادستانی تهران به وی کرد.  مهدی هاشمی در راه بازگشت در فرودگاه به خبرنگار بی‌بی‌سی گفت همه حرف‌ها را در ایران خواهد گفت.

وی بلافاصله بعد از حضور در تهران دستگیر شد. دادسرای انقلاب در ابتدا برای وی قرار وثیقه ۱۰ ملیاردی تعیین کرد. محمود علیزاده طباطبایی، وکیل مهدی هاشمی درباره قرار وثیقه ۱۰ ملیاردی مهدی هاشمی می‌گوید: «به خانواده آقای هاشمی اعلام کردند که مهدی بازجویی‌های مقدماتی‌اش تمام شده است و ۱۰ میلیارد تومان وثیقه تعیین کرده بودند. آقای هاشمی در دزاشیب و در سال‌های قبل از انقلاب یک منزل بزرگ خریده بودند و این خانه در طی سال‌های ۵۶ و ۵۷ محل تشکیل جلسات انقلاب بود. این خانه را بعد از انقلاب آقای هاشمی به فرزندانشان دادند که هر یک از آن‌ها هم برای خود آپارتمانی در آن مجموعه ساختند و مجموعاً آنجا ۸ دستگاه آپارتمان است. ما سند این ملک را در اختیار کارشناس گذاشتیم و کارشناس هم آنجا را ارزیابی کرد و بعد هم سند آنجا را به بازپرس ارائه دادیم و بازپرس هم پذیرفت و سند را به عنوان وثیقه توقیف کرد و بالاخره مهدی حدود ساعت ۹ و نیم شب شنبه آزاد شد.»

 

روایتی متفاوت از بازگشت مهدی هاشمی به کشور

درباره بازگشت ناگهانی «مهدی هاشمی از انگلیس به ایران،‌ تحلیل‌ها و گمانه‌های گوناگونی ارائه شده که هر کدام در مقام خود می‌تواند درجه‌ای از اعتبار و نزدیکی به واقعیت داشته باشد.‌ اما یک روایت «برون مرزی» نیز از این ماجرا وجود دارد که برخی رسانه‌های خارج کشور به آن پرداخته‌اند اما در داخل، اغلب از نظرها پنهان مانده است. در گزارشی که خبرگزاری فارس به نقل از مجله کانادایی «مک لینز» در ۱۱ مهر سال ۱۳۹۱ منتشر کرد آمده است: «فردی به نام هوشنگ بوذری‌ با تابعیت کانادایی،‌ در سال ۲۰۰۵ با مراجعه به دادگاه اونتاریو کانادا مدعی می‌شود که در اوایل دهه ۷۰ شمسی، در جریان امضای یک قرارداد نفتی بزرگ با ایران،‌ «مهدی هاشمی» -از مدیران نفتی وقت- از وی درخواست می‌کند که اگر می‌خواهد این قرارداد به ثمر بنشیند،‌ باید ۵۰ میلیون دلار به وی بپردازد؛‌ اما چون هوشنگ بوذری از پرداخت این رقم به مهدی هاشمی خودداری می‌کند، در جریان یک سفر به تهران در خردادماه ۱۳۷۲ توسط افراد ناشناسی ربوده شده و به زندان منتقل می‌شود. تا اینکه پس از ۸ ماه حبس،‌ آزاد و متوجه می‌شود که از قرارداد عظیم وی نیز خبری نیست و شرکتی متعلق به مهدی هاشمی، قرارداد مذکور را به نام خود منعقد کرده است.

 

محاکمه در کانادا

بوذری، سند معتبری درباره این ادعاهای خود ارائه نکرده است. همچنین وزارت نفت تا سال ۱۳۹۲ بر وجود چنین قراردادی و چنین فردی در معاملات بین‌المللی خود صحه نگذاشته و دستگاه‌های قضایی ایران نیز زندانی بودن بوذری در ایران را تأیید نکرده‌اند،‌ اما به هر تقدیر، دادگاه عالی اونتاریو ابتدا در سال ۱۳۸۴ (می ۲۰۰۵) از هاشمی می‌خواهد برای دفاع از اتهاماتی که علیه وی مطرح است به کانادا برود و پس از امتناع مهدی،‌ سرانجام در مردادماه ۱۳۹۰ (اوت ۲۰۱۱) به طور غیابی او را به پرداخت ۱۳ میلیون دلار به بوذری و خانواده‌اش محکوم می‌کند. روزنامه انگلیسی گاردین نیز این خبر را پوشش می‌دهد.

 

 

حضور در انگلیس فرصتی برای شاکی کانادایی

همزمانی صدور حکم دادگاه با حضور مهدی هاشمی در دانشگاه آکسفورد،‌ با توجه به وجود قرارداد استرداد مجرم میان کانادا و انگلیس، فرصتی را برای شاکی کانادایی وی فراهم کرد تا حکم دادگاه را به اجرا بگذارد. از اینجا تلاش‌های وکلای بوذری برای «جلب مالی مهدی آغاز و حکم فراخوان مجدد مهدی به دادگاه، به صندوق پستی هاشمی در دانشگاه آکسفورد ارسال شد. در این میان، مهدی ادعا می‌کند که چون فراخوان قبلی (سال ۱۳۸۴) به سازمان بهینه‌سازی مصرف سوخت در ایران ارسال‌شده و او در آن هنگام مسئولیتی در سازمان مذکور نداشته،‌ احضاریه را ندیده و لذا پرونده باید از ابتدا و مجدداً به جریان بیفتد.

 پیرو این موضوع، مردادماه ۱۳۹۱ دستگاه قضایی لندن تصمیم به برگزاری یک جلسه «راستی آزمایی (Cross Examination) درباره موضوع می‌گیرد. در این میان،‌ فائزه هاشمی نیز سفری به لندن می‌کند که در گفتگو با روزنامه شرق مدعی می‌شود برای تماشای بازی‌های المپیک بوده اما صدای آمریکا مدعی دیگری است که گزارش داده، فائزه برای حضور در جلسه راستی آزمایی مهدی و شهادت به نفع او، به لندن سفر کرده است.

این جلسه در مرکز «حل و فصل مناقشه‌های بین‌المللی»(Centre for Effective Dispute Resolution) ساختمان شماره ۷۰ واقع در خیابان «فلیت» لندن برگزار می‌شود و عکس‌هایی نیز از مهدی در مقابل این مرکز روی خروجی سایت‌ها قرار می‌گیرد.

 موضوع این جلسات «راستی آزمایی» ظاهراً بررسی صحت ادعاهای مهدی هاشمی درباره عدم اطلاع از احضاریه سال ۱۳۸۴ بوده و شاهدان نیز در این رابطه به ارائه مستندات خود پرداخته‌اند. ظاهراً بنا می‌شود، لندن نتیجه این راستی آزمایی را به دادگاه اونتاریو ارسال و دادگاه، رأی نهایی خود را صادر کند. وکلای بوذری نیز در این میان تمامی تلاش خود را به کار می‌بندند تا بتوانند حکم «جلب مالی» مهدی را گرفته و نهایتاً از طریق سیستم قضایی انگلیس او را بازداشت و به کانادا منتقل نمایند؛‌ به طوری که بر اساس برخی اخبار،‌ طی چند هفته آتی حکم نهایی دادگاه اونتاریو درباره مهدی هاشمی صادر خواهد شد. حکمی که در صورت صدور آن، دولت انگلیس می‌بایست طبق معاهده استرداد مجرمین با کانادا، مهدی هاشمی را بازداشت و به دولت تورنتو تحویل دهد.»

 

 

درخواست افزایش تحریم‌ها از سوی مهدی هاشمی

سال ۹۱ برخی فایل‌های صوتی مربوط به مکالمات نیک آهنگ کوثر با مهدی هاشمی منتشر شد، وی کسی است که سابقه همکاری رسانه‌ای با «ستاد بهینه‌سازی مصرف سوخت» در دوره مدیریتی «مهدی هاشمی» را داراست. «نیک آهنگ کوثر» در تیرماه سال ۹۲ درباره مکالمات جدیدش با «مهدی هاشمی» در سایت ضدانقلاب «خودنویس» نوشت: «تماس تلفنی ۱۳ اکتبر ۲۰۱۰ «مهدی هاشمی» با «سردبیر خودنویس» [کوثر] طولانی نبود امّا مفهومش سنگین بود. «هاشمی» پیشنهاد کرد که وی با افرادی در «وزارت خزانه‌داری (ایالات‌متحده)» در تماس باشد و برای افزایش تحریم‌ها علیه ایران تلاش کند… بر اساس تحقیقات بعدی، معلوم شد که «سردبیر خودنویس» تنها کسی نبوده که در «واشنگتن» چنین پیامی را دریافت کرده است.»

مهدی هاشمی در این مکالمه تلفنی خطاب به نیک آهنگ کوثر می گوید: «من گفتم به شما! شماها باور نکردید، این اشتباهی که شما در دوم خرداد کردید و اقای هاشمی را از خاتمی جدا کردید، این دفعه هم شما دعوا راه انداختید. همان دوم خرداد که (اصلاح طلبها) به ما فحش دادند ما گفتیم هدفمان مشترک است و دعوا راه نینداختیم. ما میتوانستیم اما تفاهم کردیم که همه نیروها باید متحد بشویم و جلوی نظام بایستیم، استراتژی ما از روز اول همین بوده است.»

وی در ادامه ضمن  توهین به ارکان نظام  و عصبانیت از شکست در مقابل مردم  اظهار می کند: «هنوز هم معتقدیم باید به رهبری فشار آورد. این هزینه اش از همه چیز کمتر است . من در آن ور ( ایران )  که بودم، در بین اطلاعاتی ها زندگی کرده ام . اطلاعاتی ها در هر گروه ( ضد انقلاب ) نیرو دارند و بینشان اختلاف می اندازند و نمی گذارند متحد بشوند. شما الان نگاه کن ! اپوزیسیون شده ۳۰۰ گروه ! باید به آنهایی که در داخل کشور در حال جنگ ( فتنه ) هستند کمک کرد، الان بار بر دوش آنهاست.»

مهدی هاشمی نیز پاسخ کوثر را اینگونه می دهد :«من خودم را میگویم فائزه رو نمی گویم. من وظیفه ام چیز دیگری بوده است .کارهایی که من کرده ام صد برابر بدتر از سخنرانی های شماها ست و نظام هم می داند که من دارم چه کار می کنم. و اینها هم می دانند اخلالهایی که در زمان رفتن رییس جمهور ایران ( آقای احمدی نژاد ) به سازمان ملل ایجاد شد توسط من بوده است و این مساله حتی به تاج زاده و بهزاد نبوی و رضا خاتمی و اینها هم بر خورده است ! من خبر دارم. من هم نگفتم کار ما بوده و وارد این بازی نشدم ولی طرفهای من می فهمند که من کیم و می­فهمند من دارم چه کاری علیه نظام می کنم و با من بد هستند. من با بی بی سی مصاحبه کنم خیلی کارهای دیگر را نمی توانم بکنم و الان از ایران از بالا و پایین کشور با من ارتباط دارند و من اگر فردا با بی بی سی مصاحبه کنم اینها دیگر نمی توانند با من ارتباط داشته باشند. بازی من آنطوری نیست که شما بتوانید بفهمید. اینکه من الان بخواهم رو بازی کنم خیلی زود است. البته من حرفهای شما را  قبول دارم که اقای هاشمی باید فتیله را بکشد بالا . ما ها هیچ امتیاز عملی الان نمی توانیم از رهبری بگیریم و خیالت راحت باشد نظام هیچ امتیازی الان به ما نمی دهد.»




برچسب ها :

تصمیمی که امام(ره) برایش «استخاره» نکردند...

 

پیشنهاد دادند یک نفر برود تهران و نظر امام را بگیرد. دقیقاً به یاد دارم که در قرارگاه کربلا در نزدیکی دزفول بودیم. خلبانی از نیروی هوایی در جلسه بود، رو کرد به جمع و گفت: «هر کی بخواد، بیست دقیقه‌ای با اف ۵ می‌برمش تهروون.»

محمد جعفر اسدی به تاریخ ۳ دی ۱۳۳۶ در روستای نورآباد ممسنی استان فارس متولد شد. اسدی در آغاز جنگ مسئولیت محور آبادان را عهده دار شده و در اغلب عملیات‌ها نیز حضور داشته است.

وی در طول سال‌های خدمتش مسئولیت‌های فراوانی از جمله فرماندهی تیپ مستقل ۳۳ المهدی، فرمانده لشکر ۱۹ فجر، فرماندهی نیروی زمینی سپاه را بر عهده داشته و اکنون سمت معاون بازرسی قرارگاه خاتم الانبیاء را عهده دار است.

آنچه پیش روی شماست گوشه ای است از خاطرات سردار اسدی از روزهای حضورش در جنگ تحمیلی که اینگونه روایت می‌کند:

                                                                           ***

از درگیری سخت تنگه چزابه که رها شدیم، تا شروع عملیات بعدی که در منطقه دشت عباس و عین خوش انجام شد و فتح‌المبین نام گرفت، یک ماه بیشتر نشد و این زمان اگر چه فرصت اندکی بود، با آمادگی روانی نیروها و مهارت فرماندهی، تیپ‌های سپاه و ارتش، سازمان بهتری پیدا کردند. جلسات منظمی برگزار شد و هماهنگی‌ها با وجود محسن رضایی و صیاد شیرازی، به شرایط مطلوب رسید. ما هم به شدت درگیر جذب، مسلح کردن و اعزام نیرو به تیپ‌ها و گردان‌ها بودیم. جرقه استانی شدن تیپ‌ها در همین ایام زده شد. یکی از همین روزها بود که محسن رضایی در قرارگاه کربلا رو کرد به مهدی باکری؛ «برو یه تیپ به نام عاشورا با بچه‌های تبریز درست کن». تا آن موقع تبریزی‌ها با احمد کاظمی در تیپ نجف اشرف کار می‌کردند. این اقدام یعنی یک تیپ برای یک استان به سرعت فراگیر شد و به همه جا سرایت کرد.

به علاوه، ما در مرحله تهاجم و آزادسازی مناطق بودیم و بسیاری از مردم و مسئولان بعد از پشت سر گذاشتن اتفاقات پیچیده سیاسی، که به طرد منافقین انجامیده و کشور از نظر مدیریت سیاسی تقریباً یک دست شده بود، برای ورود به جنگ و تهاجم بیشتر بر ضد دشمن پشت جبهه‌ها صف کشیده بودند. یعنی ما از مراحل سخت‌ اولیه و حصر آبادان عبور کرده بودیم و شرایط به گونه‌ای پیش رفته بود که هم دشمن، دیگر جرئت حمله و پیشروی نداشت و پدافند کرده بود، و هم ما دست از سر او برنداشته بودیم و می‌خواستیم مرزهایمان را ببینیم! برای همین استانی شدن تیپ‌های سپاه در این عملیات، در فضایی مطلوب و آرمانی شکل گرفت و همه چیز مهیا شد تا یکی از درخشان‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس شکل بگیرد.

چند روزی بیشتر به پایان سال ۱۳۶۰ نمانده بود که جنب‌وجوش نیروهای سپاه و ارتش در شمال غرب خوزستان زیاد شد. در واقع، بیشترین تحرک اطلاعاتی و کار تحقیق و شناسایی برای یک عملیات، در فتح‌المبین انجام شد. منطقه وسیع و پر از تپه‌های ماهور بود و غیرقابل عبور. شناخت ما هم از زمین پشت دشمن، اندک و در حد اطلاعات ناقص و گاه متضاد بچه‌های خوزستان بود. یادم است که حتی به سراغ چوپان‌های آن منطقه هم رفتیم تا اطلاعاتمان کامل شودمهدی زین‌الدین یکی از همان افرادی بود که مسئولیت چند گروه شناسایی را به عهده داشت و با عده‌ای از بچه‌های شیراز، که خودمان در اختیارش گذاشته بودیم، برای به دست آوردن اطلاعات، دائم در رفت و آمد بود.

تحرک زیاد اطلاعاتی ما حکایت از اهمیت منطقه دشت عباس و عین خوش نزد مسئولان جنگ داشت. عراقی‌ها در اولین روزهای تجاوز، برای اینکه بتوانند به آسانی خوزستان را محاصره کنند و راهی تجاوز، برای اینکه بتوانند به آسانی خوزستان را تصرف کنند و راهی به اهواز بیابند، این منطقه را در کانون توجه قرار می‌‌دهند. برای همین، با سرعت بیشتر نسبت به مناطقی چون خرمشهر، آنجا را اشغال می‌کنند، اما به پل نادری که می‌رسند در برابر سد بزرگ نیروهای بومی خوزستان و نبرد جانانه بچه‌های سپاه و ارتش، متوقف می‌شوند. آنها قبل از رسیدن به پل، تیپ ۳۷ زرهی شیراز و یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی خوزستان را که در خطوط مرزی مستقر بودند از سر راه برمی‌دارند و پیش‌ می‌روند. از آن دو تیپ، خیلی‌ها شهید می‌شوند. برخی به اسارت در می‌آیند و گروهی هم مجبور به عقب‌نشینی می‌شوند؛ همه تجهیزات و سلاح‌های سنگینشان هم منهدم می‌شود یا به دست عراقی‌ها می‌افتد. اگر چه ارتش برای جبران شکست، همان روزها یک عملیات بزرگ را به فرماندهی ظهیرنژاد تدارک می‌بیند و درصدد بازپس‌گیری مناطق اشغال شده برمی‌آید که ناکام می‌ماند.

از آن روزهای نخست و شرایط سختش تا آغاز سال ۱۳۶۱ که نقطه شروع عملیات فتح‌المبین بود و ما پس از هفده ماه، فرصت جبران می‌یافتیم، منطقه وسیع غرب اندیمشک در اشغال دشمن بود و اغلب شهرهای خوزستان در برد توپخانه عراق قرار داشت. به همین دلیل، ما قبل از عملیات طریق‌القدس در منطقه بستان، قصد داشتیم این منطقه را بگیریم. تاریخ شروع و نحوه شناسایی ما هم آن گونه که در اسناد جنگ ثبت شده، همین مسئله را اثبات می‌کند. اما بعداً نقشه عوض شد و رفتیم عملیات طریق‌القدس را، که شرحش رفت، به سرانجام رساندیم، تا بعدتر همه استعداد و امکاناتمان را جمع کردیم برای منطقه دشت عباس.

یادم است، درز کردن اخبار عملیات، خیلی از پاسدارها و حتی کسانی را که در غرب کشور، با ضد انقلاب و عراق به طور همزمان درگیر بودند، به جنوب کشاند. هنوز شکل و شمایل حاج احمد متوسلیان را که با شهید همت و شهید دستواره به جنوب آمده بود، در خاطر دارم که با آن لباس‌های مخصوصشان، هر کجا می‌رفتند، همه سر به سرشان می‌گذاشتند؛ لباس‌هایی که خاص مناطق سردسیر بود و خلاصه می‌شد در یک اورکت آمریکایی و شلواری ضخیم و گشاد؛ شبیه لباس‌های کردی. این آمدن، البته مقدمه تشکیل تیپ ۲۷ حضرت رسول به کمک بچه‌های تهران به فرماندهی حاج احمد هم شد.

گفتم که روی شناسایی، خیلی حساب باز کرده بودیم. بچه‌ها از محورهای شوش، پل نادری، و از منطقه دیگری که معروف بود به محور چاه نفت و ارتفاعات سپتون، نفوذ می‌کردند در دل دشمن و اخبار تازه به قرارگاه می‌آوردند. حتی یادم است حاج کاظم حقیقت، از بچه‌های شیرازی محور فارسیات که در گروه مهدی زین الدین بود، برای شناسایی، محسن رضایی را تا پشت عراقی‌ها می‌برد و توپخانه آنها را از فاصله یکی، دو کیلومتری، نشانش می‌دهد. یعنی نیروهای شناسایی تا این حد با وسواس عمل کرده بودند و به دشمن اشراف داشتند. اگر چه تا حدودی زمینه‌اش را خود عراقی‌ها فراهم کرده بودند. دشمن در سال ۱۳۵۹ و در مرحله توقف اجباری، هر کجا که توانسته بود با خطوط نامنظم پدافند کرده بود. طوری که در هیچ منطقه‌ای، خط مستقیم نداشت. برای همین برای شناسایی و حتی نفوذ برای انهدام توپخانه‌شان راحت‌تر به عقبه آنها دسترسی پیدا می‌کردیم.

بعدها در اسناد عراقی‌ها هم دیدیم که جزئیات برخی برنامه‌های شناسایی ما ثبت شده بود و افسر اطلاعاتی دشمن، گزارش داده بود که یک تیم از نیروهای شناسایی ایرانی از منطقه تی‌شکن، که ارتفاعاتی بود در شمال غرب دشت عباس، برای جمع‌آوری اطلاعات نفوذ کرده‌اند، اما همان افسر تأکید کرده بود که به علت صعب‌العبور بودن ارتفاعات، امکان حمله نیست و این محور گنجایش عملیات ندارد. بعدها که اسناد را دیدم، من هم به آن افسر عراقی حق دادم. چون از بالای ارتفاعات سخت منطقه، حمله کردن به پایین، آن هم با نیروی زیاد در یک تنگه باریک، بعید به نظر می‌رسید؛ اما بچه‌های شب عملیات از پس آن برآمدند.

با همه این اقدامات احتیاطی و برنامه‌های گسترده که برای شناخت مواضع و تاکتیک‌های دفاعی دشمن در دستور کارمان بود و هر لحظه، که به شب عملیات نزدیک می‌شدیم، بیشتر آن را مرور می‌کردیم، اما وضع امکاناتمان اصلاً خوب نبود و در هیچ عرصه‌ای جز نیروی آماده و مؤمن، با عراقی‌ها قابل مقایسه نبودیم و فاصله تجهیزاتی ما با دشمن نجومی بود.

ما البته کارهای مهندسی زیادی انجام دادیم که بیشتر محصول ایثار و از خودگذشتگی بچه‌های جهاد سازندگی و گروه‌های مهندسی ارتش و سپاه بود که دیدین‌ترینش، شکافتن تنگه دلیجان و احداث جاده در منطقه‌ای صعب‌العبور و بعد هم حمایت‌های پیوسته در مراحل گوناگون عملیات برای جاده‌سازی و ایجاد خاکریز بود. یا در جای دیگر، بچه‌های جهاد با کمک عناصر بهداری برای اولین بار یک بیمارستان صحرایی بزرگ یا اتاق عمل درست کردند که در نجات مجروحان خیلی مؤثر بود.

با آقا رشید و شهید باقری رفته بودیم برای بررسی وضعیت نیروها در منطقه معروف به چاه نفت و ارتفاعات تی‌شکن که دیدیم یکی از ماشین‌های تیپ امام حسین (ع) که یک ضد هوایی دولول بار آن بود، به ته دره سقوط کرده و مسئولان تیپ و رزمندگانی که راننده زخمی ماشین را نجات داده بودند، نگاهشان به پایین ارتفاعات بود و با دست ماشین را به هم نشان می‌دادند. وقتی رسیدیم، دیدیم خیلی ناراحت و عصبی‌اند. یکی از اصفهانی‌ها تا ما را دید رو کرد به شهید باقری: «حسن آقا، دیدید همه سرمایه‌مون به باد رفت

یعنی یک دولول برای یک تیپ آنقدر مهم بود که از آن به سرمایه تعبیر می‌کردند.

فقر ما تا آنجا بود که شب عملیات و با آغاز حمله، همه تکیه‌مان به نیروهای پیاده بود و روی آتش توپخانه زیاد حساب نکرده بودیم.

این را هم ناگفته نگذارم که سپاه و ارتش، مشترکاً، پیش از این عملیات، چهار قرارگاه تاکتیکی درست کردند؛ گستردگی منطقه و ضرورت هماهنگی بیشتر بین ارتش و سپاه، این تصمیم را به مسئولان جنگ تحمیل کرده بود.

همه اینها البته ظاهر قضیه بود. پشت صحنه تصمیم‌گیری عملیات، ابهامات و تردیدهای بزرگی وجود داشت. آشکار شدن آرای مختلف بر سر نحوه عملیات، عادت قرارگاه‌نشینان و اعضای جلسات شده بود. عده‌ای معتقد بودند باید کانال‌هایی بزنیم و شبانه از میان آنها خودمان را به دشمن، یا پشت مواضعشان برسانیم. گروهی هم با اینکه یک صد گردان از سپاه و بسیج آماده شده بود و ۳۵ گردان هم از ارتش، ولی باز تردید می‌کردند که باید بیشتر صبر کنیم. معتقد بودند نیروهای موجود برای منطقه‌ای به این گستردگی کافی نیست و حتی در صورت پیروزی، حفظ مناطق سخت است. به خصوص که دو، سه روز قبل از عملیات، عراقی‌ها که از تحرکات ما باخبر شده بودند، پیش‌دستی کردند و از رقابیه به سمت نیروهای قرارگاه فجر حمله کردند و اگر چه زود عقب نشستند و به خیر گذشت، تمرکز ما کمی به هم خورد و آن تردیدها را بیشتر کرد. این بود که کار به مشورت با حضرت امام کشید.

پیشنهاد دادند یک نفر برود تهران و نظر امام را بگیرد. دقیقاً به یاد دارم که در قرارگاه کربلا در نزدیکی دزفول بودیم. خلبانی از نیروی هوایی در جلسه بود رو کرد به جمع و گفت: «هر کی بخواد، بیست دقیقه‌ای با اف ۵ می‌برمش تهروون». شهید صیاد، به محسن رضایی گفت: «بهتره شما برید پیش حضرت امام. طول نمی‌کشه. نظر ایشون رو جویا بشید و برگردید». محسن پذیرفت و با دفتر امام تماس گرفت. مقدمات فراهم شد و رضایی رفت تهران.

امام توصیه‌هایی می‌کند اما حاضر به استخاره نمی‌شود. می‌گوید اگر به نتیجه نرسیدید، خودتان این کار را در منطقه انجام دهید.

ظاهراً در بازگشت، محسن رضایی در مقر فرماندهی قرارگاه کربلا استخاره می‌کند و آیه «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» می‌آید. همان جا نام عملیات شد فتح‌المبین. فرماندهان که باخبر شدند، از تردید در آمدند و رفتند آماده شوند برای عملیات.




برچسب ها :

ژین

مستند «ژین»؛ داستان مرغ‌فروشی که کارخانه‌دار شد

کسی واقعاً فکر نمی‌کرد که تولد یک جوجه و دو هزار تومان سرمایه و یک موتور سیکلت بتواند روزی سرنوشت یک منطقه محروم را تغییر دهد.

 

 فیلم مستند «ژین» ساخته هوشنگ میرزایی به بخش مسابقه اصلی فیلمهای مستند سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت راه پیدا کرد.

کسی واقعا فکر نمی‌کرد که تولد یک جوجه و دو هزار تومان سرمایه و یک موتور سیکلت بتواند روزی سرنوشت یک منطقه محروم را تغییر دهد. رضا سواری که در سال 61 با دو هزار تومان پول و یک قفس خالی و یک موتورسیکلت کار مرغ فروشی را در سطح کوره‌های آجرپزی و روستاهای مهاباد آغاز کرد با پشتکار و جهاد اقتصادی و کوشش و تلاشش توانسته بیشتر از 300 عنوان جایزه و افتخار در سطح بین اللملی و داخل کشور به‌دست بیاورد و به عنوان یکی از کارآفرینان بر‌تر و نخبه اقتصادی کشور و مرغدار و کشاورز نمونه از دست همه روسای جمهور کشور و وزرا و مقامات بلند پایه لوح و مدال افتخار دریافت نماید.

رضا سواری توانسته است با ایجاد اشتغال برای بیش از 300 خانواده آن‌ها را تحت پوشش بیمه خود قرار دهد و برای همه آن‌ها آپارتمان سازی کند. او که روزی با درآمد مرغ فروشی‌اش توانسته بود فقط یک مرغداری ساده در یکی از روستاهای مهاباد خریداری نماید در حال حاضر بیست واحد پیشرفته مرغداری صنعتی و مطابق با استانداردهای جهانی دارد و چندین بار مرغدار نمونه کشوری و جهان گردیده است. او همچنین توانسته است در جوار مرغداری‌ها باغ میوه ایجاد نماید و ده‌ها هکتار از اراضی خشک و بی‌حاصل مهاباد را زیر کشت انواع درختان میوه با آبیاری قطره‌ای ببرد و محصولات میوه‌اش را نیز که اغلب آلبالو و گیلاس و زرد آلو هست به خارج از کشور صادر نماید.

رضا سواری با احداث کارخانه‌های خوراک دام و جوجه کشی توانسته ده‌ها جوان بیکار دیگر را به استخدام خود در آورد و با ایجاد کشتارگاه مرغ بخش زیادی از جوانان بیکار مهابادی را نیز به استخدام خود در بیاورد. او برای اینکه گذشته خود را فراموش نکند در ورودی کارخانه خوراک دام و در یک ویترین شیشه‌ای بزرگ موتور سیکلت و قفسه و ترازویش را قرار داده تا دچار غرور و تکبر نشود و یادش بیاید که روزی  یک مرغ فروش دوره گرد بوده است.

رضا سواری همچنین توانسته تا حالا ده‌ها زندانی و بدهکار مالی زندان‌ها را آزاد و بخشی از درآمدش را صرف کمک به نیازمندان کند. او هربار یک وانت پر از مرغ و تخم مرغ را به روستای بیماران جذامی مهاباد می‌برد و مرغ‌ها و تخم مرغ‌ها را بین آن‌ها تقسیم می‌کند.

حسن سیدی پریشان تصویربردار و جعفر علیان نسب صدابردار فیلم کوتاه مستند «ژین» هستند و لاهوک لطیف موسیقی این مستند کوتاه را ساخته است.

هوشنگ میرزایی با این فیلم توانست جایزه بهترین مستند با موضوع اقتصاد دانش بنیان را در جشنواره فیلم کوتاه تولید ملی اصفهان بخود اختصاص دهد و همچنین این فیلم در جشنواره فیلم کوتاه فیلم و عکس آذربایجان غربی نیز دیپلم افتخار و جایزه نقدی این جشنواره را به‌خود اختصاص داده است.




برچسب ها :

  سردار حسین سلامی جانشین فرمانده سپاه امروز ظهر در حاشیه همایش کارمندان بسیجی که در وزارت کشور برگزار شد با حضور در جمع خبرنگاران در پاسخ به این سوال که مبدا تقریبی حرکت پهپاد رژیم صهیونیستی کجا بوده است گفت: اکنون نمی شود قضاوت دقیقی انجام داد اما حتما مبدا اصلی و دقیق آن را اعلام خواهیم کرد و ممکن است مبدا حرکتی این پهپاد در کشورهای منطقه باشد.

وی با بیان اینکه امکان ندارد مبدا حرکتی این پهپاد از سوی رژیم اشغالگر باشد افزود: شبکه یکپارچه پدافند هوایی کشور در اختیار قرارگاه پدافند حضرت خاتم الانبیاء قرار دارد و پدافند هوایی ارتش به جز سپاه در مناطق مختلفی گسترش پیدا می کند و در قالب همان شبکه یکپارچه هوایی اقدام می کنند.

جانشین فرمانده سپاه اضافه کرد: این پرنده به محض ورود به کشور و عبور از مرز در رصد و رهگیری سیستم های جستجوگر قرار گرفت و به دلیل اینکه قصد داشتیم سناریوی اطلاعاتی دشمن را دقیق کشف کنیم این امکان را فراهم کردیم پرنده حرکت کند اما در موقعیت مناسبی پس از اینکه به اهداف خود رسیدیم آن را متلاشی کردیم.

سلامی تصریح کرد: این پرنده مطمئنا نمی تواند از سوی سرزمین های اشغالی با توجه به برد محدودی که داشته، پریده باشد و احتمال دارد از پایگاه های واسط در بعضی از کشورهای نزدیک پریده باشد.

وی ادامه داد: با توجه به مسیر و برد دنبال این هستیم تا بتوانیم دقیقا موقعیت مبدا پریدن پرواز را پیدا کنیم و زود است درباره اطلاعاتی که در کامپیوتر پرواز یا موشک و سیستم های ذخیره ساز دوربین ها ذخیره شده است قضاوت کنیم و دنبال این هستیم که دقیقا کشف کنیم که آیا سالم است و اگر امکان بازتاب اطلاعات وجود داشته باشد این را انجام دهیم.

 




برچسب ها :

داعش که این روزها در عراق جنایت می‌کند،حضور خود در ایران را به صورت جنگ روانی دنبال می‌کند، بطوریکه پیام‌های آلودگی مواد غذایی در جامعه منتشر می‌شود، مسئولان از عدم صحت این پیام‌ها خبر می‌دهند، ولی ای کاش این اطلاع رسانی‌ها سریعتر شود.

چند روزیست در فضای مجازی از جمله در متون پیامک‌های تلفن‌های همراه، وایبر و واتس آپ، پیامی‌های دست به دست می‌شود که در محتوای آن آمده است، ( دکتر ... رئیس بیمارستان ... درخواست اطلاع رسانی فوری به مردم ایران را دارد، به اطلاع تمام هموطنان عزیز برسانید که تا اطلاع ثانوی از خوردن خرما با هر نوع مدل جدا خودداری کنید، گروه ترویستی داعش پس از تسلط بر زرادخانه‌های شیمیایی میکروبی عراق اقدام به آلوده نمودن برخی محصولات و قاچاق آن به داخل خاک ایران کرده است، این محصولات حاوی ماده شیمیایی اکسالات آمونیوم هستند که مستقیماً و به سرعت بر روی سیستم عصیب اثر گذاشته و منجر به فلج شدن و مرگ فرد خواهد شد، تاکنون بیش از 10 مورد به بیمارستان امام رضا ارجاع داده شده است).

در این راستا رسول دیناروند رئیس سازمان غذا و داور نیز چند روز قبل عنوان کرده بود که به هیچ عنوان چنین پیامک‌های را تایید نمی‌کند، زیرا هر زمان که دغدغه‌های درباره مواد غذایی رخ می‌دهد برخی سودجویان و حتی دشمنان ایران دست به این سوءاستفاده می زنند.
در ادامه پیگیری‌ها درباره این پیامک مشکوک باید صحت بستری‌های در یک بیمارستان کرمانشاه درباره اینگونه مسمومیت‌ها نیز مشخص شود که در این راستا روابط عمومی معاون درمان وزارت بهداشت نیز عنوان کرد که این آمارها به هیچ عنوان صحت ندارد.
همچنین، رئیسی عضو اتحادیه صادرکنندگان خرما در رابطه با شایعه ورود خرمای آلوده به کشور توسط داعش، عنوان کرده است این خبر، خبری بی‌اساس است اگر قرار باشد خرمایی وارد ایران شود از طریق مرز کردستان با ایران است که در حال حاضر و با توجه به وضعیت داخلی این منطقه و درگیری این منطقه با نیروهای داعش واردات خرما از این منطقه تعطیل است.

او گفت: مناطقی از عراق از جمله نجف، کوفه خرمای زاهدی دارند که از طریق مرزهای کردستان وارد ایران می‌شود؛ اما در حال حاضر با توجه به وضعیت داخلی کردستان این امر ناممکن شده است.
همچنین رحمت الله نوروزی عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی نیز در خصوص اخبار مربوط به آلودگی خرمای عراقی گفت: خبر مربوط به خرمای آلوده خبری است که در حد شایعه است و مراجع رسمی این خبر را تایید نکرده است، این خبر باید توسط وزارت غذا و دارو بررسی، تایید و یا رد شود.
براین اساس در پیگیری‌ها در این باره، محمد هاشمی سخنگوی سازمان غذا و دارو نیز گفت: سازمان غذا و دارو اینگونه پیام‌ها را در حد شوخی‌های رسانه‌ای در فضای مجازی تلقی می‌کند، زیرا خرماهای مورد استفاده مردم، به خصوص در نواحی که عنوان شده است تولید داخل است و خرمای وارداتی محسوس نیست، در ضمن هیچ گونه شواهدی درباره آلودگی این خرما به دست نیامده است.
ناگفته نماند که در پیامک مشکوک اطلاع رسانی فوری به مردم ایران درباره خرمای آلوده به ماده شیمیایی اکسالات آمونیوم توسط داعش که عنوان شده بود این گروه ترویستی به زرادخانه‌های شیمیایی میکروبی عراق دست یافته اند باید متذکر شد که پس از حمله آمریکا به عراق، وجود زرادخانه‌های شیمیایی و میکروبی عراق براساس آمارهای متناقض مورد شک و تهدی بود و در نهایت نیز عنوان شد که عراق از وجود زرادخانه‌های شیمیایی و میکروبی پاکسازی شده است که این مسئله نیز نشان از بی اعتباری چنین پیام‌های است.




برچسب ها :


فتوای آیت‌الله مکارم‌شیرازی درباره اینترنت پرسرعت همراه

 
آیت‌الله مکارم‌شیرازی در پاسخ به استفتایی نظر خود را درباره خدمات اینترنت پرسرعت همراه قبل از تحقق شرایط قانونی آن بیان کرد.

متن پرسش و پاسخ این مرجع تقلید به شرح زیر است:

 

 

« پرسش:

 

محضر مبارک مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله العظمی مکارم‌شیرازی (مدّ ظلّه العالی)

 

باعرض سلام و ادب و احترام

 

با توجه به آنکه وزارت ارتباطات اعلام کرده است به زودی مجوز"خدمات اینترنت پرسرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر ارتباطات همراه " را به اپراتورهای تلفن همراه کشور ارائه خواهد کرد؛ و با عنایت به آنکه حتی در کشورهای لائیک ضوابط و سازوکارهای مختلفی برای ایجاد امنیت اخلاقی و روانی کاربران و حفاظت از آنان در برابر آسیب‌های این نوع خدمات از جمله دسترسی آسان به مطالب، فیلم‌ها و عکس‌های ضد اخلاقی و ضد انسانی، شایعه پراکنی و فتنه انگیزی، تضعیف بنیان خانواده جاسوسی و فروش اطلاعات محرمانه کشور و خانواده‌ها و امثال آن فراهم شده است ولی در کشور ما هنوز بسیاری از این زیر ساخت‌ها فراهم نشده است و علی‌رغم مفاسدی که وجود دارد، امکان نظارت بر آن ممکن نیست.

 

ضمن توجه به آنکه بسیاری از کشورهای مستقل دنیا از طریق سازوکارهای مختلف توانسته‌اند بخش عمده خدمات فضای مجازی مورد نیاز مردم را از طریق شرکت‌های داخلی ارائه دهند که موجب امنیت و سلامت خدمات و ایجاد منافع اقتصادی برای مردم می‌گردد ولی در کشور ما علی رغم تاکیدات قانونی برای اجرای پروژه "شبکه ملی اطلاعات" به عنوان پیش نیاز افزایش پهنای باند اینترنت فرصت سوزی دولت‌های مختلف باعث تاخیر در اجرای این پروژه شده است و با توجه به آنکه طبق قوانین کشور وجود "پیوست فرهنگی" برای چنین طرح‌هایی الزامی است که هنوز این خدمات در کشور ما فاقد "پیوست فرهنگی" مورد تایید نهادهای قانونی است؛

 

مستدعی است در صورت صلاحدید نظر خود را در مورد اعطای مجوز برای "خدمات اینترنت پر سرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر ارتباطات همراه" قبل از تحقق شرایط قانونی و الزامات ایمن و سالم سازی آن اعلام نمائید.

 

با آرزوی سلامت و طول عمر حضرتعالی

 

جمعی از فعالان فضای مجازی

 

پاسخ:

 

بسمه تعالی

 

با اهداء سلام و تحیت؛

 

با توجه به مفاسد متعددی که برای گسترش دادن خدمات اینترنت پر سرعت همراه ذکر کرده‌اید از جمله دسترسی جوانان و حتی نوجوانان به مطالب و فیلم‌ها و عکس‌های آلوده و فیلم‌هایی که ضدیت با اخلاق و عقاید اسلامی دارد و با عنایت به اینکه مجوزهای قانونی برای این کار گرفته نشده و مخالفت با قوانین جمهوری اسلامی جایز نیست و با توجه به اینکه شبکه ملی اطلاعات که می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند فراهم نشده به یقین اقدام بر این کار عجولانه یعنی خدمات اینترنت پر سرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر کاری بر خلاف شرع و بر خلاف موازین اخلاقی و انسانی است و مسئولین محترم نباید تنها به درآمدهای مادی این برنامه بیاندیشند و نباید آن را نوعی روشنفکری دینی و آزادی علمی تصور کنند بلکه لازم است با شورای عالی فضای مجازی که مرجع قانونی اینگونه امور است مطلب را در میان بگذارند و پس از رعایت اموری که جلوی جنبه‌های منفی این کار را می‌گیرد اقدام نمایند، مسئولین قضایی نیز نباید در این امر حیاتی بی تفاوت باشند.

 

همیشه موفق باشید

 

1393/06/03»




برچسب ها :

سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۴
مرجع : خبرگزاری فارس
در یکی از روزهای فروردین ۱۳۸۰، «آتقی» معروف سریال آینه عبرت بعد از یک تصادف، پشت میله‌های زندان رفت. آتقی بعد از ۲۵ سال هنوز محبوب است. گلپایگانی از سال ۸۰ پشت میله‌های زندان است و هنوز آزاد نشده. گفت‌و‌گو با او خواندنی است.
 
آتقی آینه عبرت کجاست؟
 
ماجرای پیش آمده برای جواد گلپایگانی - بازیگر سال‌های دور - به یک تراژدی شبیه است؛ سقوطی ناخواسته که بر زندگی موفق یک سینماگر فعال نقطه پایان گذاشت. یادآور دیالوگ شخصیت اصلی رستگاری در شاوشنک که در توضیح زندانی شدنش می‌گوید: «بدشانسی تو هوا معلقه. 

باید روسر یکی بشینه. اون شب نوبت من بود» در یکی از روزهای فروردین ۱۳۸۰ هم نوبت به «آتقی» معروف و محبوب سریال آینه عبرت رسید که هدف تیر بلا قرار بگیرد و محبوبیتی را که می‌توانست راه‌ها را برایش هموارتر کند. با خود به پشت میله‌های زندان ببرد و چهارده سال انتظار بکشد. در دورانی که عمر برخی از محبوبیت‌ها به یک دهه هم نمی‌رسد. آتقی سریال آینه عبرت بعد از ۲۵ سال هنوز محبوب است و گرچه در چهره رنج دیده‌اش نشانی از آن شخصیت آشنای قدیمی نیست ولی هر که می‌شنود او کیست، بلافاصله عزیزش می‌دارد؛ مثل راننده آژانسی که قرار بود او را به خانه‌اش برساند و وقتی شناختش، اختیار از کف داد و بغض کرد. جواد گلپایگانی از سال ۸۰ پشت میله‌های زندان است. با او در یکی از مرخصی‌های کوتاهش گفت‌وگو کردیم؛ در حالی که آثار سکته‌هایش در چهره و حرکت‌های او پیدا بود. مشکلش مثل تار عنکبوت دور و بر زندگی‌اش تنیده شده و دست و پایش را بسته اما حل نشدنی است. اگر از توضیح‌های او سردرنیاورید، مهم نیست. خودش هم می‌گوید که ماجرا پیچیده است ولی مهم این است که مشکل حل شدنی است.در شماره اخیر ماهنامه فیلم گفت‌و‌گویی با این بازیگر سال‌های گذشته انجام شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.

شما از سال ۵۷ تا ۷۳ هفت فیلم سینمایی را در مقام تهیه‌کننده، سرمایه‌گذار و بازیگر در کارنامه دارید و ده سال از این مدت هم به بازی در سریال آینه عبرت گذشت. از این نظر و با توجه به تعداد تولیدات سالانه آن روزهای سینمای ایران، پرکار بودید. ولی چرا پس از پخش آینه عبرت فعالیت‌های‌تان در مقام تهیه‌کننده کم شد؟

من اصلا از همان ابتدا با دو عنوان تهیه‌کننده / بازیگر در سینما مشغول کار شدم و هیچ وقت فقط بازیگر نبودم. سال ۱۳۵۰ نخستین فیلمم را با نام مادر با رضا گمرکی کار کردم که به دلیل رگه‌های سیاس‌اش توقیف شد. سال ۵۷ زر خرید (رضا صفایی) را تهیه کردم و اواخر همان سال در باغ بلور (ناصر محمدی) ... که انقلاب شد. مدتی بعد شجاعان ایستاده می‌میرند (عباس کسایی) را تهیه کردم. شرایط مبهم و پیچیده بود و هیچ سینماگری تکلیف خودش را نمی‌دانست. کار کردن در آن فضا بسیار سخت بود.

در همان دوران فیلمی در مصر ساختم که هیچ جا خبری از آن منتشر نشد؛ فیلمی به نام شیر سینا که در مصر فیلم‌برداری شد و موضوعش هم جنگ اسرائیل و مصر بود. به دلایل سیاسی نگذاشتند فیلم را به ایران بیاورم و نمایش بدهم. پول و سرمایه را از ایران بردم ولی چیزی نیاوردم. در عوض ۷۵ روز زندانی شدم. تعجبی هم نداشت. بالاخره انقلاب شده بود و شرایط کشور عادی نبود. دوست و دشمن قاطی بودند و هر روز خبر یک ترور و یک اتفاق تکان‌دهنده سیاسی منتشر می‌شد. به دلیل همین شک و تردیدهای حاکم بر فضا سر ساختن فیلم شیلات (رضا میرلوحی) باز سه ماه زندانی شدم . تصور دیگری درباره فیلم وجود داشت که باعث شد مشکلاتی برایم ایجاد شود و تا مدتی درگیر جواب پس دادن باشم. جلال پیشواییان را به عنوان مدیر تولید انتخاب کردم و از داخل زندان با پروژه در ارتباط بودم. فیلم ساخته شد و در نهایت هم به نمایش عمومی درآمد و مشکلی نداشت. تنها اتفاقی که برخلاف پیش‌بینی‌ها افتاد بازی نکردن خودم در آن فیلم بود.

گویا یکی از علت‌های مشکلاتی که پیش می‌آمد مایه‌های سیاسی و وجوه کنایی فیلم‌های شما بود. به نظر می‌رسد دلیل مصمم شدن‌تان برای ساخت فیلم نقطه ضعف (محمدرضا اعلامی) هم همین بود که فیلم مسائلی سیاسی را مطرح می‌کردو

بله. همیشه در فیلم‌هایی که برای تهیه و تولید انتخاب می‌کردم به دنبال چنین رگه‌هایی بودم؛، درام‌هایی با ته مایه‌های سیاسی که هم داستان‌شان را به درستی تعریف کنند و هم اشاره‌هایی به اوضاع روز جامعه داشته باشند و وقتی علی صادقی آقای محمدرضا اعلامی را به من معرفی کرد و کتاب نقطه ضعف (آنتونیس ساراماکیس) را خواندم، حس کردم فیلمی که بر اساس آن کتاب ساخته شود، از نظر سیاسی می‌توان بر فضای روز جامعه تأثیر بگذارد

ولی بعد از آقای شانس (رحمان رضایی) دیگر فعالیتی نداشتید. درگیر تلویزیون شده بودید؟

نه، آقای شانس ضرر مالی بدی برایم داشت و به همین دلیل فعالیتم در سینما عملا متوقف شد. من خانه‌ام را فروختم و آقای شانس را ساختم، ولی ضربه‌ای خوردم که قابل جبران نبود. سر تولید این فیلم مستأجر شدم و تا الان مستأجرم.

این همه بدشانسی‌ با فیلمی به نام آقای شانس؟! مشکل چه بود؟

دوره‌ای بود که فیلم‌های اکبر عبدی با مشکل روبه‌رو بودند. همه فیلم‌هایی که او بازی می‌کرد اگر هم اکران می‌شدند، اکران‌های پردردسری داشتند. آقای شانس هم قربانی آن شرایط شد.

خب آینه عبرت از کجا آغاز شد؟

من در باغ بلور نقش یک معتاد را بازی کرده بودم و تجربه تیپ‌سازی در این قالب را داشتم. سال ۶۷ محمود دینی از طرف اداره مبارزه با مواد مخدر به سراغ من آمد تا برای سه روز سر صحنه بروم و نقش معتاد را بازی کنم. آن سه روز شد ده سال! شاید جالب باشد بدانید که برای کل بازی‌ام در آینه عبرت حتی یک ریال هم دستمزد نگرفتم.

تعجب نمی‌کنم! یادم هست سال‌ها پیش محمود دینی در مصاحبه‌ای گفته بود در برخی صحنه‌ها تنها دو بازیگر اصلی و یک فیلم‌بردار حضور داشته‌اند و حتی خبری از گریمور نبوده است.

اصلا خبری نبود. حتی خانه و ماشین خودم را هم در اختیار آن مجموعه گذاشتم. فقط یک پروژکتور داشتیم که وقتی می‌خواستیم سکانس‌های شب را بگیریم، نورش جواب نمی‌داد. سریال که پربیننده شد، کمی امکانات در اختیارمان گذاشتند، اما در کل اوضاع تولید تعریفی نداشت و کار با حداقل‌ها پیش می‌رفت. تقریبا فیلم‌نامه‌ای هم نداشتیم. خیلی از دیالوگ‌های آتقی را خودم فی‌البداهه می‌گفتم.

نقش معتادان در سینما و تلویزیون ایران کلیشه‌ای دارد که اغلب، ذهن‌ها را متوجه گوزن‌ها می‌کند. شما برای رسیدن به شخصیت‌ آتقی الگوی خاصی داشتید؟

چند سال در میدان گمرک بنگاه فروش اتومبیل داشتم. آن منطقه پر از آدم‌های معتادی بود که زندگی رقت‌انگیزی داشتند و از پیرو جوان در بعضی ویژگی‌ها و حرکات، مشترک بودند. آن آدم‌ها و مدل حرکت‌شان الگوی من بود.

و شما به یکی از نخستین ستاره‌های تلویزیون پس از انقلاب تبدیل شدید. هنوز هم کم نیستند کسانی که آن سریال را به نام آتقی می‌شناسند.

بله، اصلا آن جلیقه و زیرشلواری تا مدت‌ها در سریال‌های تلویزیونی تکرار شد. حتی در پوشش حمید لولایی در سریال زیر آسمان شهر (مهران غفوریان) هم تأثیر آن کاراکتر مشهود بود. یادم هست وقتی قسمت مرگ آتقی پخش شد، مردم به سلیقه خودشان آگهی‌های تسلیت چاپ کرده بودند! چند نمونه‌اش را دارم. آگهی‌ها را روی در و دیوار چسبانده بودند یا بین خودشان دست به دست می‌کردند. یک خبرنگار خارجی که آن‌ها را دیده بود، من را پیدا کرد و گفت تعجب کرده که توانسته‌ام با بازی در نقش یک معتاد منفور به چنین محبوبیتی برسم. او با من مصاحبه‌ای کرد و حرف‌هایم را در کنار خبر این اتفاق در روزنامه‌شان چاپ کرد. آن روزنامه هنوز در آرشیو تلویزیون هست. یک بار رفتم آن را بگیرم که ندادند و گفتند متعلق به تلویزیون است.

خب برسیم به اتفاق تلخی که زندگی شما را عملا به دو قسمت تقسیم کرد.

فروردین سال ۸۰ مقابل حرم امام خمینی(ره) در اتوبان قم در حال رانندگی بودم. یک عابر پیاده می‌خواست از خیابان رد شود. تصادف بدی شد. چند اتومبیل به هم خوردند و آخرینش متعلق به من بود. اتومبیل من هم به جلو پرت شد و عابر را زیر گرفتم و متاسفانه کشته شد. اتومبیل بیمه نداشت و من چند روز زندانی شدم که با وثیقه آمدم بیرون و دنبال رفع پیامدهای این تصادف بودم که اتفاق تلخ بعدی چند روز پس از این ماجرا رخ داد. در خیابان سهروردی با خانمی تصادف کردم. انگار سایه شومی بر آن اتومبیل افتاده بود، البته این دومی منجر به فوت نشد، ولی شرایط اقتصادی من کاملا به هم ریخت. باید از آن خانم رضایت می‌گرفتم ولی از ایشان هم خبری نشد. می‌دانستم عازم زندان هستم. 

برای اداره اموالم به یکی از بستگانم وکالت دادم و خودم آماده پیامدهای ماجرا شدم. بستگان نازنین آن مقتول آمدند و رضایت دادند، ولی تصادف دوم و گرفتار شدن من در زندان باعث شد کلی چک برگشت خورده و بدهی به وجود بیاید. فرزندان آن خویشاوند هم الان صاحب پست و مقام شده‌اند و من از نظر حقوقی امکان اداره اموالم را ندارم چون در آن زمان وکالت تام به آن فرد داده بودم. آن قدر در زندان مانده‌ام که اصلا فرصتی برای این کار پیدا نمی‌کنم. چون در دوره‌ای که باید کلاف سردرگم امور مالی‌ام را باز می‌کردم و اداره وضعیت را در دست می‌گرفتم، دائم بدهی پشت بدهی می‌آمد و من هم گرفتار زندان بودم و هستم و بدهی‌هایی دارم که امکان پرداخت‌شان برایم وجود ندارد. 

شخص رهبر معظم انقلاب از همان زمان پخش سریال آینه عبرت به من لطف داشتند. چند بار خدمتشان رسیدم و تاکید کردند سریال را ادامه دهیم. آن لطف حتی در زمان زندانی شدن من هم شامل حالم شد و ایشان دستور رسیدگی به پرونده من را دادند. متاسفانه در دادستانی تهران کار پیش نمی‌رود و اتفاق‌های عجیبی افتاده است. ما یک قرارداد در تهران بسته‌ایم و بعد رسیدگی پرونده به دادسرایی در قم احاله می‌شود. من که اصلا مشخص نیست کی بتوانم از زندان بیرون بیایم، چه‌گونه می‌توانم هر بار به قم بروم و ببینم پرونده در چه مرحله‌ای است؟

متوجه نمی‌شوم گره این کار کجاست. خب می‌توانید یک وکیل بگیرید که پیگیر کارتان شود.

وکیل دارم ولی وضعیت مالی‌ام آشفته است. آقای هاشمی شاهرودی حکم دادند که من شرایط اعسار دارم و آقای لاریجانی هم دستور رسیدگی داده‌اند. هر بار منتظرم این دستورها منجر به اتفاقی شود ولی در دادستانی اتفاقی رخ نمی‌دهد. در این مدت دو بار سکته کرده‌ام. یک بار قلبی و یک بار مغزی، دست راستم بی‌حس شده و حس می‌کنم آخرین اخطارها را هم از زندگی گرفته‌ام. وضعیت مالی من هم روشن است. واقعا ندارم. از کجا بیاورم؟ زنده یاد منوچهر نوذری مدتی در زندان قصر با من هم بند بود. قلبش را عمل کرد و به دلیل شرایط جسمی‌اش دو سال از دوره زندانش را بخشیدند. من با این وضعیت هنوز باید به زندان بروم. حتی امکان عمل جراحی هم ندارم چون بیمه‌ام در خانه سینما هنوز درست نشده است (کارت عضویت انجمن بازیگران را از جیبش بیرون می‌آورد). این کارت عضویت من است در انجمن بازیگران و در مدت زندانی بودنم هم داود رشیدی، فریبرز عرب‌نیا، سعید لنکرانی، حسین فرح‌بخش و تعدادی از دوستان به ملاقاتم آمدند.

کاری هم برای شما کردند؟ در همین ۱۴ سال سینماگران بارها بانی حل مشکلات مالی مردم عادی هم شده‌اند.

توقعی ندارم. خود دوستان لابد ده‌ها مشکل و گرفتاری دارند. زمانی دفتر داشتم و نمی‌گذاشتم هیچ کس دست خالی از دفترم بیرون برود. تعدادی از بچه‌های سینما را داماد کردم. در سال‌های اول انقلاب که اوضاع سینما آشفته بود و اغلب اهل سینما خانه‌نشین و بی‌کار شده بودند دست خیلی‌ها را گرفتم. الان وضعیتم این است و همه چیز پیچیده شده. شاید عمرم در همین کلاف سردرگم تمام شود.

این کلاف سردرگم با چه مبلغی گشوده خواهد شد؟

هفتاد میلیون تومان

یعنی شما ۱۴ سال به خاطر هفتاد میلیون تومان در زندان بوده‌اید؟

نه، کمتر از این بود. الان به این رقم رسیده است. مشکلات در طول زمان به جای آن که کم‌رنگ‌تر شود پیچیده‌تر شد. سال گذشته با خانواده رفتیم برای انتخابات ریاست جمهوری رأی بدهیم. خانمی که مسئول مهر زدن شناسنامه‌ها بود. شناسنامه من را دید و گذاشت کنار. گفتم خانم شناسنامه‌ام مشکلی دارد؟ گفت نه، من همان کسی هستم که ۱۴ سال پیش در خیابان سهروردی به من زدی. گفتم خانم کجایی؟ من برای رضایت گرفتن کلی دنبال شما بودم. ایشان الان در وزارت کشور مشغول کار است و گفت باید ۱۲ میلیون تومان به من بپردازی تا رضایت بدهم. در این شرایط ۱۲ میلیون تومان پول از کجا بیاورم؟ اگر آن ۷۰ میلیون تومان را بپردازم، بیرون بیایم و پیگیر کارهای اموالم شوم، حتی آن رقم را هم در کوتاه‌ترین مدت خواهم پرداخت، ولی تا وقتی در زندان باشم، نمی‌توانم و جز خودم هم کسی نمی‌تواند ماجرا را درست کند.

حالا در زندان وضعیت‌تان چه طور است؟

زندانی‌ها آتقی صدایم می‌زنند. کسی جواد گلپایگانی را نمی‌شناسد، ولی همه با آتقی رفیق‌اند. آقای جواد مؤمنی معاون زندان به من محبت دارند و آقای حسنی رئیس بند و آقای یزدان‌پرست رئیس فرهنگی زندان هم با من بسیار مهربان‌اند. ۱۴ سال در زندان بودن با لطف همین دوستان و کمک‌شان به فیلم ساختن من تا حدی قابل تحمل شد. بله در زندان تا حالا ۵ مستند ساخته‌ام که برای تعدادی از همین فیلم‌ها در زندان اوین برای فعالیت‌های فرهنگی جایزه گرفتم. دوست دارم کار کنم. اتفاقا یک طرح هم نوشته‌ام. من عاشق سینما هستم. دلم می‌خواهد بیرون بیایم و کار کنم. اما عمرم سوخت. استودیو و دفتر و بنگاه و خانه‌ام رفت. من تنها نان‌ور خانه بودم. نمی‌خواهم جلب ترحم کنم وگرنه خیلی حرف‌ها برای گفتن دارم. ۱۴ سال تاوان دادم، بس نیست؟

نمی‌دانم چرا زندانی شدن شما چندان که باید بازتابی نداشت؛ تا سال گذشته که یکی از خبرگزاری‌ها از زندانی بودن‌تا نوشت.

مجله «همشهری جوان» عکسم را چاپ کرده بود و نوشته او کجاست؟‌خوشحالم که الان در دفتر مجله «فیلم» هستم. روزهای آغاز کار این مجله را یادم هست. شاید از اولین تهیه‌کنندگانی بودم که آگهی فیلمم را به این مجله دادم. امیدوارم همین نشریه و همین مصاحبه باعث فرجی بشود. باعث شود بیرون بیایم. خسته‌ام. واقعا خسته‌ام.



برچسب ها :

سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۲۴
مرجع : خبرگزاری فارس
در یکی از روزهای فروردین ۱۳۸۰، «آتقی» معروف سریال آینه عبرت بعد از یک تصادف، پشت میله‌های زندان رفت. آتقی بعد از ۲۵ سال هنوز محبوب است. گلپایگانی از سال ۸۰ پشت میله‌های زندان است و هنوز آزاد نشده. گفت‌و‌گو با او خواندنی است.
 
آتقی آینه عبرت کجاست؟
به‌گزارش افکارنیوز، ماجرای پیش آمده برای جواد گلپایگانی - بازیگر سال‌های دور - به یک تراژدی شبیه است؛ سقوطی ناخواسته که بر زندگی موفق یک سینماگر فعال نقطه پایان گذاشت. یادآور دیالوگ شخصیت اصلی رستگاری در شاوشنک که در توضیح زندانی شدنش می‌گوید: «بدشانسی تو هوا معلقه. 

باید روسر یکی بشینه. اون شب نوبت من بود» در یکی از روزهای فروردین ۱۳۸۰ هم نوبت به «آتقی» معروف و محبوب سریال آینه عبرت رسید که هدف تیر بلا قرار بگیرد و محبوبیتی را که می‌توانست راه‌ها را برایش هموارتر کند. با خود به پشت میله‌های زندان ببرد و چهارده سال انتظار بکشد. در دورانی که عمر برخی از محبوبیت‌ها به یک دهه هم نمی‌رسد. آتقی سریال آینه عبرت بعد از ۲۵ سال هنوز محبوب است و گرچه در چهره رنج دیده‌اش نشانی از آن شخصیت آشنای قدیمی نیست ولی هر که می‌شنود او کیست، بلافاصله عزیزش می‌دارد؛ مثل راننده آژانسی که قرار بود او را به خانه‌اش برساند و وقتی شناختش، اختیار از کف داد و بغض کرد. جواد گلپایگانی از سال ۸۰ پشت میله‌های زندان است. با او در یکی از مرخصی‌های کوتاهش گفت‌وگو کردیم؛ در حالی که آثار سکته‌هایش در چهره و حرکت‌های او پیدا بود. مشکلش مثل تار عنکبوت دور و بر زندگی‌اش تنیده شده و دست و پایش را بسته اما حل نشدنی است. اگر از توضیح‌های او سردرنیاورید، مهم نیست. خودش هم می‌گوید که ماجرا پیچیده است ولی مهم این است که مشکل حل شدنی است.در شماره اخیر ماهنامه فیلم گفت‌و‌گویی با این بازیگر سال‌های گذشته انجام شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.

شما از سال ۵۷ تا ۷۳ هفت فیلم سینمایی را در مقام تهیه‌کننده، سرمایه‌گذار و بازیگر در کارنامه دارید و ده سال از این مدت هم به بازی در سریال آینه عبرت گذشت. از این نظر و با توجه به تعداد تولیدات سالانه آن روزهای سینمای ایران، پرکار بودید. ولی چرا پس از پخش آینه عبرت فعالیت‌های‌تان در مقام تهیه‌کننده کم شد؟

من اصلا از همان ابتدا با دو عنوان تهیه‌کننده / بازیگر در سینما مشغول کار شدم و هیچ وقت فقط بازیگر نبودم. سال ۱۳۵۰ نخستین فیلمم را با نام مادر با رضا گمرکی کار کردم که به دلیل رگه‌های سیاس‌اش توقیف شد. سال ۵۷ زر خرید (رضا صفایی) را تهیه کردم و اواخر همان سال در باغ بلور (ناصر محمدی) ... که انقلاب شد. مدتی بعد شجاعان ایستاده می‌میرند (عباس کسایی) را تهیه کردم. شرایط مبهم و پیچیده بود و هیچ سینماگری تکلیف خودش را نمی‌دانست. کار کردن در آن فضا بسیار سخت بود.

در همان دوران فیلمی در مصر ساختم که هیچ جا خبری از آن منتشر نشد؛ فیلمی به نام شیر سینا که در مصر فیلم‌برداری شد و موضوعش هم جنگ اسرائیل و مصر بود. به دلایل سیاسی نگذاشتند فیلم را به ایران بیاورم و نمایش بدهم. پول و سرمایه را از ایران بردم ولی چیزی نیاوردم. در عوض ۷۵ روز زندانی شدم. تعجبی هم نداشت. بالاخره انقلاب شده بود و شرایط کشور عادی نبود. دوست و دشمن قاطی بودند و هر روز خبر یک ترور و یک اتفاق تکان‌دهنده سیاسی منتشر می‌شد. به دلیل همین شک و تردیدهای حاکم بر فضا سر ساختن فیلم شیلات (رضا میرلوحی) باز سه ماه زندانی شدم . تصور دیگری درباره فیلم وجود داشت که باعث شد مشکلاتی برایم ایجاد شود و تا مدتی درگیر جواب پس دادن باشم. جلال پیشواییان را به عنوان مدیر تولید انتخاب کردم و از داخل زندان با پروژه در ارتباط بودم. فیلم ساخته شد و در نهایت هم به نمایش عمومی درآمد و مشکلی نداشت. تنها اتفاقی که برخلاف پیش‌بینی‌ها افتاد بازی نکردن خودم در آن فیلم بود.

گویا یکی از علت‌های مشکلاتی که پیش می‌آمد مایه‌های سیاسی و وجوه کنایی فیلم‌های شما بود. به نظر می‌رسد دلیل مصمم شدن‌تان برای ساخت فیلم نقطه ضعف (محمدرضا اعلامی) هم همین بود که فیلم مسائلی سیاسی را مطرح می‌کردو

بله. همیشه در فیلم‌هایی که برای تهیه و تولید انتخاب می‌کردم به دنبال چنین رگه‌هایی بودم؛، درام‌هایی با ته مایه‌های سیاسی که هم داستان‌شان را به درستی تعریف کنند و هم اشاره‌هایی به اوضاع روز جامعه داشته باشند و وقتی علی صادقی آقای محمدرضا اعلامی را به من معرفی کرد و کتاب نقطه ضعف (آنتونیس ساراماکیس) را خواندم، حس کردم فیلمی که بر اساس آن کتاب ساخته شود، از نظر سیاسی می‌توان بر فضای روز جامعه تأثیر بگذارد

ولی بعد از آقای شانس (رحمان رضایی) دیگر فعالیتی نداشتید. درگیر تلویزیون شده بودید؟

نه، آقای شانس ضرر مالی بدی برایم داشت و به همین دلیل فعالیتم در سینما عملا متوقف شد. من خانه‌ام را فروختم و آقای شانس را ساختم، ولی ضربه‌ای خوردم که قابل جبران نبود. سر تولید این فیلم مستأجر شدم و تا الان مستأجرم.

این همه بدشانسی‌ با فیلمی به نام آقای شانس؟! مشکل چه بود؟

دوره‌ای بود که فیلم‌های اکبر عبدی با مشکل روبه‌رو بودند. همه فیلم‌هایی که او بازی می‌کرد اگر هم اکران می‌شدند، اکران‌های پردردسری داشتند. آقای شانس هم قربانی آن شرایط شد.

خب آینه عبرت از کجا آغاز شد؟

من در باغ بلور نقش یک معتاد را بازی کرده بودم و تجربه تیپ‌سازی در این قالب را داشتم. سال ۶۷ محمود دینی از طرف اداره مبارزه با مواد مخدر به سراغ من آمد تا برای سه روز سر صحنه بروم و نقش معتاد را بازی کنم. آن سه روز شد ده سال! شاید جالب باشد بدانید که برای کل بازی‌ام در آینه عبرت حتی یک ریال هم دستمزد نگرفتم.

تعجب نمی‌کنم! یادم هست سال‌ها پیش محمود دینی در مصاحبه‌ای گفته بود در برخی صحنه‌ها تنها دو بازیگر اصلی و یک فیلم‌بردار حضور داشته‌اند و حتی خبری از گریمور نبوده است.

اصلا خبری نبود. حتی خانه و ماشین خودم را هم در اختیار آن مجموعه گذاشتم. فقط یک پروژکتور داشتیم که وقتی می‌خواستیم سکانس‌های شب را بگیریم، نورش جواب نمی‌داد. سریال که پربیننده شد، کمی امکانات در اختیارمان گذاشتند، اما در کل اوضاع تولید تعریفی نداشت و کار با حداقل‌ها پیش می‌رفت. تقریبا فیلم‌نامه‌ای هم نداشتیم. خیلی از دیالوگ‌های آتقی را خودم فی‌البداهه می‌گفتم.

نقش معتادان در سینما و تلویزیون ایران کلیشه‌ای دارد که اغلب، ذهن‌ها را متوجه گوزن‌ها می‌کند. شما برای رسیدن به شخصیت‌ آتقی الگوی خاصی داشتید؟

چند سال در میدان گمرک بنگاه فروش اتومبیل داشتم. آن منطقه پر از آدم‌های معتادی بود که زندگی رقت‌انگیزی داشتند و از پیرو جوان در بعضی ویژگی‌ها و حرکات، مشترک بودند. آن آدم‌ها و مدل حرکت‌شان الگوی من بود.

و شما به یکی از نخستین ستاره‌های تلویزیون پس از انقلاب تبدیل شدید. هنوز هم کم نیستند کسانی که آن سریال را به نام آتقی می‌شناسند.

بله، اصلا آن جلیقه و زیرشلواری تا مدت‌ها در سریال‌های تلویزیونی تکرار شد. حتی در پوشش حمید لولایی در سریال زیر آسمان شهر (مهران غفوریان) هم تأثیر آن کاراکتر مشهود بود. یادم هست وقتی قسمت مرگ آتقی پخش شد، مردم به سلیقه خودشان آگهی‌های تسلیت چاپ کرده بودند! چند نمونه‌اش را دارم. آگهی‌ها را روی در و دیوار چسبانده بودند یا بین خودشان دست به دست می‌کردند. یک خبرنگار خارجی که آن‌ها را دیده بود، من را پیدا کرد و گفت تعجب کرده که توانسته‌ام با بازی در نقش یک معتاد منفور به چنین محبوبیتی برسم. او با من مصاحبه‌ای کرد و حرف‌هایم را در کنار خبر این اتفاق در روزنامه‌شان چاپ کرد. آن روزنامه هنوز در آرشیو تلویزیون هست. یک بار رفتم آن را بگیرم که ندادند و گفتند متعلق به تلویزیون است.

خب برسیم به اتفاق تلخی که زندگی شما را عملا به دو قسمت تقسیم کرد.

فروردین سال ۸۰ مقابل حرم امام خمینی(ره) در اتوبان قم در حال رانندگی بودم. یک عابر پیاده می‌خواست از خیابان رد شود. تصادف بدی شد. چند اتومبیل به هم خوردند و آخرینش متعلق به من بود. اتومبیل من هم به جلو پرت شد و عابر را زیر گرفتم و متاسفانه کشته شد. اتومبیل بیمه نداشت و من چند روز زندانی شدم که با وثیقه آمدم بیرون و دنبال رفع پیامدهای این تصادف بودم که اتفاق تلخ بعدی چند روز پس از این ماجرا رخ داد. در خیابان سهروردی با خانمی تصادف کردم. انگار سایه شومی بر آن اتومبیل افتاده بود، البته این دومی منجر به فوت نشد، ولی شرایط اقتصادی من کاملا به هم ریخت. باید از آن خانم رضایت می‌گرفتم ولی از ایشان هم خبری نشد. می‌دانستم عازم زندان هستم. 

برای اداره اموالم به یکی از بستگانم وکالت دادم و خودم آماده پیامدهای ماجرا شدم. بستگان نازنین آن مقتول آمدند و رضایت دادند، ولی تصادف دوم و گرفتار شدن من در زندان باعث شد کلی چک برگشت خورده و بدهی به وجود بیاید. فرزندان آن خویشاوند هم الان صاحب پست و مقام شده‌اند و من از نظر حقوقی امکان اداره اموالم را ندارم چون در آن زمان وکالت تام به آن فرد داده بودم. آن قدر در زندان مانده‌ام که اصلا فرصتی برای این کار پیدا نمی‌کنم. چون در دوره‌ای که باید کلاف سردرگم امور مالی‌ام را باز می‌کردم و اداره وضعیت را در دست می‌گرفتم، دائم بدهی پشت بدهی می‌آمد و من هم گرفتار زندان بودم و هستم و بدهی‌هایی دارم که امکان پرداخت‌شان برایم وجود ندارد. 

شخص رهبر معظم انقلاب از همان زمان پخش سریال آینه عبرت به من لطف داشتند. چند بار خدمتشان رسیدم و تاکید کردند سریال را ادامه دهیم. آن لطف حتی در زمان زندانی شدن من هم شامل حالم شد و ایشان دستور رسیدگی به پرونده من را دادند. متاسفانه در دادستانی تهران کار پیش نمی‌رود و اتفاق‌های عجیبی افتاده است. ما یک قرارداد در تهران بسته‌ایم و بعد رسیدگی پرونده به دادسرایی در قم احاله می‌شود. من که اصلا مشخص نیست کی بتوانم از زندان بیرون بیایم، چه‌گونه می‌توانم هر بار به قم بروم و ببینم پرونده در چه مرحله‌ای است؟

متوجه نمی‌شوم گره این کار کجاست. خب می‌توانید یک وکیل بگیرید که پیگیر کارتان شود.

وکیل دارم ولی وضعیت مالی‌ام آشفته است. آقای هاشمی شاهرودی حکم دادند که من شرایط اعسار دارم و آقای لاریجانی هم دستور رسیدگی داده‌اند. هر بار منتظرم این دستورها منجر به اتفاقی شود ولی در دادستانی اتفاقی رخ نمی‌دهد. در این مدت دو بار سکته کرده‌ام. یک بار قلبی و یک بار مغزی، دست راستم بی‌حس شده و حس می‌کنم آخرین اخطارها را هم از زندگی گرفته‌ام. وضعیت مالی من هم روشن است. واقعا ندارم. از کجا بیاورم؟ زنده یاد منوچهر نوذری مدتی در زندان قصر با من هم بند بود. قلبش را عمل کرد و به دلیل شرایط جسمی‌اش دو سال از دوره زندانش را بخشیدند. من با این وضعیت هنوز باید به زندان بروم. حتی امکان عمل جراحی هم ندارم چون بیمه‌ام در خانه سینما هنوز درست نشده است (کارت عضویت انجمن بازیگران را از جیبش بیرون می‌آورد). این کارت عضویت من است در انجمن بازیگران و در مدت زندانی بودنم هم داود رشیدی، فریبرز عرب‌نیا، سعید لنکرانی، حسین فرح‌بخش و تعدادی از دوستان به ملاقاتم آمدند.

کاری هم برای شما کردند؟ در همین ۱۴ سال سینماگران بارها بانی حل مشکلات مالی مردم عادی هم شده‌اند.

توقعی ندارم. خود دوستان لابد ده‌ها مشکل و گرفتاری دارند. زمانی دفتر داشتم و نمی‌گذاشتم هیچ کس دست خالی از دفترم بیرون برود. تعدادی از بچه‌های سینما را داماد کردم. در سال‌های اول انقلاب که اوضاع سینما آشفته بود و اغلب اهل سینما خانه‌نشین و بی‌کار شده بودند دست خیلی‌ها را گرفتم. الان وضعیتم این است و همه چیز پیچیده شده. شاید عمرم در همین کلاف سردرگم تمام شود.

این کلاف سردرگم با چه مبلغی گشوده خواهد شد؟

هفتاد میلیون تومان

یعنی شما ۱۴ سال به خاطر هفتاد میلیون تومان در زندان بوده‌اید؟

نه، کمتر از این بود. الان به این رقم رسیده است. مشکلات در طول زمان به جای آن که کم‌رنگ‌تر شود پیچیده‌تر شد. سال گذشته با خانواده رفتیم برای انتخابات ریاست جمهوری رأی بدهیم. خانمی که مسئول مهر زدن شناسنامه‌ها بود. شناسنامه من را دید و گذاشت کنار. گفتم خانم شناسنامه‌ام مشکلی دارد؟ گفت نه، من همان کسی هستم که ۱۴ سال پیش در خیابان سهروردی به من زدی. گفتم خانم کجایی؟ من برای رضایت گرفتن کلی دنبال شما بودم. ایشان الان در وزارت کشور مشغول کار است و گفت باید ۱۲ میلیون تومان به من بپردازی تا رضایت بدهم. در این شرایط ۱۲ میلیون تومان پول از کجا بیاورم؟ اگر آن ۷۰ میلیون تومان را بپردازم، بیرون بیایم و پیگیر کارهای اموالم شوم، حتی آن رقم را هم در کوتاه‌ترین مدت خواهم پرداخت، ولی تا وقتی در زندان باشم، نمی‌توانم و جز خودم هم کسی نمی‌تواند ماجرا را درست کند.

حالا در زندان وضعیت‌تان چه طور است؟

زندانی‌ها آتقی صدایم می‌زنند. کسی جواد گلپایگانی را نمی‌شناسد، ولی همه با آتقی رفیق‌اند. آقای جواد مؤمنی معاون زندان به من محبت دارند و آقای حسنی رئیس بند و آقای یزدان‌پرست رئیس فرهنگی زندان هم با من بسیار مهربان‌اند. ۱۴ سال در زندان بودن با لطف همین دوستان و کمک‌شان به فیلم ساختن من تا حدی قابل تحمل شد. بله در زندان تا حالا ۵ مستند ساخته‌ام که برای تعدادی از همین فیلم‌ها در زندان اوین برای فعالیت‌های فرهنگی جایزه گرفتم. دوست دارم کار کنم. اتفاقا یک طرح هم نوشته‌ام. من عاشق سینما هستم. دلم می‌خواهد بیرون بیایم و کار کنم. اما عمرم سوخت. استودیو و دفتر و بنگاه و خانه‌ام رفت. من تنها نان‌ور خانه بودم. نمی‌خواهم جلب ترحم کنم وگرنه خیلی حرف‌ها برای گفتن دارم. ۱۴ سال تاوان دادم، بس نیست؟

نمی‌دانم چرا زندانی شدن شما چندان که باید بازتابی نداشت؛ تا سال گذشته که یکی از خبرگزاری‌ها از زندانی بودن‌تا نوشت.

مجله «همشهری جوان» عکسم را چاپ کرده بود و نوشته او کجاست؟‌خوشحالم که الان در دفتر مجله «فیلم» هستم. روزهای آغاز کار این مجله را یادم هست. شاید از اولین تهیه‌کنندگانی بودم که آگهی فیلمم را به این مجله دادم. امیدوارم همین نشریه و همین مصاحبه باعث فرجی بشود. باعث شود بیرون بیایم. خسته‌ام. واقعا خسته‌ام.



برچسب ها :

یک افسر ارتش رژیم صهیونیستی فاش کرد ترور سه تن از فرماندهان شاخه نظامی جنبش حماس در غزه در نتیجه گزارشهای دقیق اطلاعاتی بود و آنها با تعدادی بمب با وزنهای دو تا سه تن هدف قرار گرفتند. به گزارش پایگاه اینترنتی خبرگزاری سمای فلسطین ، شماری از رسانه های اسرائیلی به نقل از یک افسر نیروی هوایی اسرائیل که وی را بلند پایه توصیف کردند نوشتند ترور سه تن از فرماندهان ارشد گردانهای عز الدین قسام در شهر رفح در نتیجه گزارشهای اطلاعاتی دقیق بود که زمینه را برای این موفقیت فراهم آورد. این افسر که رسانه های اسرائیلی از جمله روزنامه یدیعوت آحارونوت و رادیو اسرائیل هویت وی را فاش نکردند فاش کرده است خانه‌ای که سه تن از فرماندهان حماس در آن بودند با چند بمب با وزنهای دو تا سه تن هدف قرار گرفت تا هیچ یک از آنها نتوانند جان سالم به در ببرند. وی به تشدید هماهنگی بین سازمانهای اطلاعاتی و فرماندهان و کوتاه شدن زمان دریافت اطلاعات ویژه تا زمان اجرای عملیات اشاره کرد.


برچسب ها :

شبکه "الجزیره" عصر امروز گزارش داد گردان های عزالدین قسام پایگاه نظامی زیکیم را با خمپاره 120 میلیمتری هدف قرار دادند و رسانه های اسرائیلی از به صدا درآمدن آژیر خطر در عسقلان، زیکیم، کرمیا و مردخای و بئر السبع خبر دادند. از سوی دیگر گردان های عزالدین قسام فرودگاه بن گورین را با موشک ام 75 هدف قرار دادند. قسام همچنین تل آویو را نیز با موشک ام 75 هدف قرار داد. گردان های ناصر صلاح الدین به صوفا در سرزمین های اشغالی سه موشک 107 شلیک کردند همچنین گردانهای قدس شاخه نظامی جهاد اسلامی اشکول، کرمیه و کیسوویم را با موشک 107 هدف قرار دادند. از سوی دیگر صدای آژیر خطر در رحوفوت در جنوب تل آوی به صدا درآمد و گردان های قسام منطقه العین الثالثه را با چهار موشک 107 هدف قرار داد. در همین حال توپخانه رژیم صهیونیستی منطقه جحر الدیک در مرکز غزه را گلوله باران کرد و در حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به شیخ رضوان در غزه چهار فلسطینی شهید شدند. همچنین جنگنده های رژیم صهیونیستی منطقه النصیرات در غزه را هدف قرار دادند. از سوی دیگر منابع فلسطینی تعداد شهدای فلسطینی از آغاز تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه را 2069 و زخمی شدگان را 10310 نفر اعلام کردند. همزمان جنبش المجاهدین فلسطین ضمن تسلیت به خاطر شهادت سه فرمانده وابسته به گردان های عزالدین قسام وعده واکنش کوبنده علیه صهیونیست ها را داد. در همین حال هزارا فلسطینی اجساد فرماندهان عزالدین القسام شامل محمد ابو شماله، رائد العطار و محمد برهوم را تشییع کردند. از سوی دیگر، حال مصر پروازهای قاهره به تل آویو را لغو کرد.


برچسب ها :

دام ضدانقلاب برای گره زدن سرنوشت «پیمان معادی» به «گلشیفته فراهانی» پیمان معادی پیش‌تر به رسانه ها گفته که قصد ندارد ایران را ترک کند و بر آن است تا فعالیت‌های هنری‌اش را در میهن ادامه دهد. به این مطلب امتیاز دهید شما قبلا به این مطلب رای داده اید 5 0 بازدید 0 نظر [-] اندازه متن [+] به گزارش جام نیوز، "علیرضا نوری‌زاده" مدیر و مجری تلویزیون ضدانقلاب «ایران فردا» که همچون سایر هم‌مسلکانش خود را در کلیه مسائل صاحب‌نظر می‌پندارد، تازه ترین افاضات خود را به سینما اختصاص داد. وی با اشاره به بازی هنرپیشه ایرانی "پیمان معادی" در فیلم هالیوودی «اردوگاه اشعه ایکس» (CampX-Ray) گفت: «او نمادی از یک ایرانی مدرن، آگاه و روشنفکر است؛ درست مثل "گلشیفته فراهانی" که این روزها در عرصه خارجی به میدان آمده و می‌درخشد.» پیمان معادی در فیلم «CampX-Ray» این فعال ضدانقلاب افزود: «امیدوارم با این نقش‌آفرینی کم کم دروازه های جهان به روی پیمان معادی باز شود و او را در جایگاهی ببینیم که امروز گلشیفته فراهانی به دست آورده است.» گفتنی است چشم اندازی که نوری زاده برای پیمان معادی آرزو می کند، رسیدن به جایگاه بازیگری است که پیشرفت ظاهری خود را از طریق غرق شدن در ابتذال و ایفای نقش به عنوان کالای جنسی جستجو کرده است. گلشیفته فراهانی که روزگاری در سینمای ایران جایگاهی مناسب و رو‌به‌رشد داشت، اسیر خودشیفتگی و اغواگری‌ها شد و امروز در یک مسیر قهقرایی، ناچار است در آثار ضعیف و غیراخلاقی، نقش زنان رقاصه و همخوابه مردان هوس‌ران را بازی کند. گلشیفته فراهانی در فیلم «Just Like a Woman» پیمان معادی پیش‌تر به رسانه ها گفته که قصد ندارد ایران را ترک کند و بر آن است تا فعالیت های هنری‌اش را در میهن ادامه دهد. ما هم امیدواریم او قدر استعداد خود را بداند و مراقب وسوسه سوداگران بدطینت و فریبکار باشد.


برچسب ها :

بخشهایی از سخنان نماینده تهران در برنامه شناسنامه: -آذر 57 یا دی بود به خاطر اعتصاب اخراج شدم یعنی بعد از این اعتصاب همکاران ما توسط حکومت نظامی دستگیر شدند ما را که کم‌سن و سال تر بودیم راهنمایی کردند و گیرنیفتادیم. مرحوم زواره‌ای آن زمان وکیل دادگستری بود من همان موقع برای بقیه رفتم خدمتشان و ایشان هم گفتند که عجله نکنید اگر شما حساسیت نشان دهید و ما را به عنوان وکیل انتخاب کنید ممکن است نجات این‌ها فراهم نشود سه روزی صبر کنید اگر این‌ها نیامدند اقدام کنید. در عین حال ما خیلی خواهش کردیم و حتی وجه نقدی را مطرح کردیم و ایشان رد کرد و گفت من برای این‌ کارها از کسی پول نمی‌گیرم.اگر بنا شد که وکالت کنم برایتان وکالت خواهم کرد. من یک صحبتی با مأمورین انتظامی می‌کنم تا کار به دادگاه نکشد. ما با اطمینان بیرون آمدیم و دیدیم حرفش درست درآمد و اگر که ایشان تلاشی کردند ما متوجه نشدیم اما چیزی که پیش‌بینی کردند اتفاق افتاد. - ما سیاسی نیستیم، این را یادتان باشد بنابراین قائدتا نمی‌توانیم هدف زدو خوردها و حملات به طور شدید باشیم ولی به طور ضمنی همیشه بودیم و هرکس که همیشه به حاکمیت رسیده یک لگدی نثار ما کرده است و این طور نیست که ما از لگد کسی بی بهره بوده باشیم.ولی اگر شما بگویید که شما را شدید طرف حمله قرار داده‌اند این واقعیت ندارد البته کوشش هم شد که ما اصلا نباشیم و این درخت را از ریشه دربیاورند اما ای هم عملیاتی نشد و ما دوباره دست به بازسازی تشکیلاتی زدیم و از اول هم بهتر خودمان را بازسازی کردیم،ببینید مهم‌ترین ویژگی فعالیت‌های کارگری قرن نوزدهم و بیستم میلادی فقط تشکیلات و سازمان‌دهی است بعد بقیه عوامل است. "من، دیگری چه طوری موضعی داشته باشیم" مثلا ممکن است شما خیلی موضع ملایم داشته باشید اما ممکن است رقبایتان شما را کنار بزنند لازم نیست شما دشمن بزرگی داشته باشید - حتی اگر نماینده دکترا داشته باشد. منظور دریافتی نیست، چون نمایندگان حقوقی را دریافت می‌کنند که حق دارند مثل بقیه خرج کنند، بقیه دریافتی‌هایشان به جهات متفاوتی است فرض کنید که دریافتی نمایندگان به دلیل هزینه‌های دفاتر است و هزینه کسانی که دفاتر را اداره می‌کنند. این بزرگترین هزینه‌ای است که مجلس و کشور برای هر نماینده‌ای می‌کند. شما ممکن است بگویید مجموع دریافتی عدد بزرگی است بله ولی این حقوق نماینده نیست قلیلی هستند که قادرند از این محل هزینه نکنند. شاید تهرانی‌ها کم خرج‌ترینشان باشند. مگر کسی که اصلا دست به فعالیتی نزند و الا اگر بخواهد آن خطوطی را که جاری است در شهری که در حوزه نمایندگی‌اش است که دفتری و نفری داشته باشد دچار کسری منابع می‌شود. - من تا دور هشتم حقوق مجلس دریافت نمی‌کردم. حقوق مجلس را واریز می‌کردم به همین خانه کارگر. در کارخانه‌ای که قبل از نمایندگی در آن کار می‌کردم آن‌جا ادامه حقوقم را دریافت می‌کردم و بعد از آن مجلس در آیین‌نامه جدید تکلیف کرد که نمایندگان باید حقوقشان را از مجلس بگیرند و از جای دیگر حق ندارند که حقوق بگیرند، قبل از آن زمان، این قانون وجود نداشت ونمایندگان آزاد بودند که حقوقشان را از جای دیگر دریافت کنند، در هر صورت وقتی این گونه شد من تصمیم گرفتم که همان مسیر را ادامه بدهم و آن چه که می‌پردازند واریز کنم به صندوقی که ما داریم به نام صندوق حمایت از کارگران بیکار که از ابتدای انقلاب هم حضرت امام دو میلیون تومان برای کارگران بیمار تخصیص دادند که دو میلیون آن زمان بسیار زیاد بود و مثل دو میلیارد این دوران است. ماهم بالتبع هر چه از مجلس دریافتی اضافه داشته باشیم و چیزی فراتر از آن چه که برداشت می‌کردیم به اینجا می‌ریختیم. من اتفاقا از جمله کسانی هستم که هزینه دفترم صفر است و همه را خانه کارگر می پردازد بنابراین من نمی‌توانم هزینه کنم چون جای دیگر دارد خرجم را می‌دهد و لذا او حق دارد که این را هزینه کند.چون خانه کارگر به اندازه کافی دفتر در حوزه نمایندگی من دارد و هرجا هم که دفتر آن‌هاست طبعا دفتر من هم هست و من هزینه‌ای در این رابطه متحمل نمی‌شوم. آن چه که امروز من برداشت می‌کنم استمرار همان برداشت گذشته‌است. یعنی من حدود یک میلیون و پانصد و پنجاه هزار تومان در سال جاری پرداخت می‌کنم. یعنی اگر تراز من در کارخانه‌ای که کار می‌کردم را نگاه می‌کردید همین دریافتی بود. فکر می کنم 3200 مجموع آن چیزی است که در فیش منعکس می‌شود.ولی آن که نماینده به عنوان حقوق دریافت می‌کند فکر می‌کنم بین 2300 تا 2600 است یعنی این نیست که 3200 دریافتی آن‌ها باشد بلکه فیش آن‌هاست. - آقای (بابک) زنجانی سکاندار این موضع بودند که دولت باید همه جیز را رها کند و بسپارد به بخش خصوصی و باید این قدر این را آزاد بگذارد تا ما نتیجه‌اش را ببینیم. به هر حال ما هرگز نه با این مواضع موافق بودیم و نه هستیم و نه خواهیم بود. در واقع اقتصاد اسمیتی سوپری این چنین در دنیا وجود نداشته و نخواهد داشت. - ما 5 نماینده بودیم رفتیم (پیش آقای رفسنجانی) نشستیم، اصرار هم کردیم (وارد انتخابات سال 92 شود) و خیلی زیاد هم اصرار کردیم. از مجلس وسط جلسه مرخصی گرفتیم، رفتیم نشستیم آن‌جا و دوستان گفتند ما نشسته‌ایم اینجا تا بروید ثبت‌نام. ایشان آخرش موکول کردند به پرسش از رهبری و به ماحاضر نشدند جواب بدهند حتی خانواده ایشان هم ساعتی قبل از ثبت‌نام از ایشان سؤال کرده بودند، به خانواده‌شان هم جواب ما را داده بودند، و هیچ کس در این باب در جریان نبود. حتی آقای صادق هم نقل کرده در خاطراتش که من داشتم برای عذرخواهی و ایشان هم گفته بودند بنویسید. یک باره ایشان تصمیمشان را عوض کرده بودند و حاضر کردند. -من همه را دلسوز می‌دانستم، حتی ایشان (احمدی نژاد) را هم دلسوز می‌دانستم با این که در هیچ نوبتی به ایشان رأی ندادم اما معتقد بودم آن چه که کردند دلسوزی بود.ما آن چه را که مشاهده میکنیم به طور شخصی و از شخص ایشان برون دادش بوده است عمیقا همین مفهوم است بالاخره هر کسی برای حضورش، تبلیغ، حرف زدن و سخن‌ها ممکن است شیوه‌ای را انتخاب کند که ممکن است ما نپسندیم و منتقدش شویم و ما منتقد بودیم، به نظر من.الان وقت انتقاد نیست الان زمان این است که بگوییم اقای احمدی‌نژاد مثل بقیه رئسای جمهور دلسوز بودند، تلاششان را کردند و ما از همه تشکر می‌کنیم از جمله ایشان


برچسب ها :

هتک حرمت قبور شهدا و مسلمین در قزوین!+عکس

چه کسی پاسخگوست؟

 

 

هیچ کس نمی دانست چه کار می توان کرد، یکی به مجلس زنگ زد، یکی به صدا وسیما، یکی استانداری، یکی فرمانداری...در همین اثنا عوامل تخریب قبور صحنه را ترک کرده و به اتاق گوشه صحن پناه بردند...

به گزارش پایگاه خبری انصار حزب الله روز پنج شنبه ۱۵ اردیبهشت ماه مردم قزوین شاهد تخریب قبور شهدا و اموات مدفون در حیاط حرم حسین ابن علی ابن موسی الرضا (ع) بودند؛ به منظور روشن شدن ابعاد این فاجعه گزارشی از زبان یکی از حاضران عینی واقعه که از خانواده محترم شهدا نیز می باشد، به شرح زیر تهیه شده است. 

روز پنجشنبه از صبح جلسه ای آموزشی از سمت بنیاد شهید در سالن اجتماعات مزار شهدا در حال برگزاری بود.ما به همراه عده ای دیگر از خانمها و آقایان در این جلسه حضور داشته و از آنچه که در صحن امامزاده حسین(ع) در حال رخداد بود بی اطلاع بودیم. بعد از اتمام ساعت اول و دوم آموزشی در حالیکه پدر شهید زمانی در حال مداحی بودند، حراست بنیاد از آقای زمانی خواستند مداحی را قطع کند مجری نیز اعلام کرد برنامه بعدی که سخنرانی بود برگزار نخواهد شد و اعلام کردند به سرعت به سمت امامزاده حسین بروید. وقتی به حیاط امامزاده رسیدیم به سمت دیگر پرده ای رفتیم که از روزها قبل در این مکان نصب شده بود ولی به علت بی اطلاعی توجه ما را جلب نکرده بود. صحنه ای که در پشت پرده های نصب شده دیدیم، بسیار تکان دهنده و وحشتناک بود. قبور ویران شده و استخوانهای بیرون آمده از داخل قبرها که نظم خاصی نداشته و مشخص نبود متعلق به قبر چه کسیست همه را حیران کرده بود؛ چنین برخوردی با مزار شهدا...با قبور مسلمانان... قابل باور نبود...

وقتی که ما رسیدیم بولدوزر عمل گودبرداری به عمق حدود ۲ متر را انجام داده و ماشین خاوری در حال جمع آوری خاکها بود. در صحنه ای که پیش چشممان بود بخشی از استخوانها را بدون اینکه هویتشان مشخص باشد داخل کیسه های مشکی ریخته بودند و در کنار پله های درب قبلی ورودی خانمها به حرم قرار داده بودند و بخشی دیگر را بر روی هم داخل عجزها خالی کرده بودند که هر دوی این صحنه ها در فیلم های گرفته شده از محل مشخص است.
در آن صحنه تعدادی از فرزندان شهدا از جمله فرزند شهید مهدی و فرزند شهید برجی را نیز دیدیم که لباسهای خاکیشان نشان از درگیر شدن با متصدیان امر بود. 

شنیدیم مسئولین اعلام کرده اند فقط ۳ یا ۶ تا از قبور شهدا آسیب دیده در حالیکه استخوانهایی که مابه چشم خود در کیسه ها و زیر عجزها دیدیم بیش از این تعداد بود و ازآنجاییکه سالهای درازیست از اموات کسی در این مکان دفن نمیشود اغلب قریب به اتفاق این استخوانها باید مربوط به شهدا باشد. 

برادر شهید قاریان پور نیز از دیدن این اوضاع بسیار منقلب شده بودند. هیچ کس نمی دانست چه کار می توان کرد، یکی به مجلس زنگ زد، یکی به صدا وسیما، یکی استانداری، یکی فرمانداری...در همین اثنا عوامل تخریب قبور صحنه را ترک کرده و به اتاق گوشه صحن پناه بردند. دقایقی نگذشت که پلیس ۱۱۰ به محل وارد شد. پلیس ابتدا خواست استخوانها را جمع آوری کند که با اعتراض خانواده شهدا مواجه گردید سپس گفتند کسی به استخوانها دست نزند تا قضیه به درستی پیگیری شود. 

با تماس های دوستان مسئولین مختلف در محل حاضر شدند و ماجرا را با چشمان خود نظاره کردند...
از صدا و سیما، خبرگزاری فارس و خبرگزاری برنا نیز افرادی خود را به محل رسانده بودند. 

حال حاضران دگرگون شده بود، پدر شهید عابدی را می دیدیم که استخوان جمجمه ای را در دست گرفته و با آن نجوا می کند سپس شنیدیم مسئولین را خطاب قرار داده و گفت شما که هر سال از جبهه های جنگ استخوانهای شهدا را به نقاط مختلف کشور میفرستید و آنها را در شهرهای مختلف دفن می کنید، آیا این استخوانها با آن استخوانها فرقی دارند؟ چرا با شهدای ما اینگونه رفتار می کنید؟ در جایی دیگر برادر شهیدی در محل دفن برادرش با حال اندوه نشسته بود و تا آن زمان که در حال رفتن بودیم نیز همچنان از جای خود برنخاسته بود... 

ظاهراً این اتفاق در روزهای پیش نیز تکرار شده بود چرا که از جانباز گرانقدری شنیدم که میگفت: وقتی چند روز پیش در زمان سالگرد آیت الله شالی به صحن امامزاده حسین رسیدم با صحنه تکان دهنده تخریب قبور مواجه شدم. دوستم از صحنه فیلمبرداری کرد ولی وقتی مسئولین حاضر در آنجا متوجه شدند مجبورمان کردند که فیلم ها را پاک کنیم. 

ما از مسئولین اوقاف سؤال میکنیم که چه توجیهی برای این حادثه فجیع دارند؟ از کارمندان بنیاد که شبانه روز در محل حضور دارند و از هیئت امنای امامزاده میپرسیم که آیا پیش از اینها نمی توانستند از رخداد چنین حادثه ای جلوگیری کنند؟ 

این سؤال را از پسر جوان بسیجی که آنجا بود پرسیدیم، او میگفت به خیلی ها خبر دادیم ۴ روز پیش نیز ماجرا را به حاج آقای داداش پور اطلاع دادیم...
متأسفانه از دوستان شنیدیم پس از پراکنده شدن مردم استخوانها داخل کیسه های مشکی به پشت مزار شهدا، قسمتی که مربوط به برگزاری نمایشگاههاست منتقل شده و از آن پس کسی آنها را ندیده است. 

مسئولین گفته اند ما فیلم و عکس از قبر شهدا گرفته ایم و قرار است سنگهای گران قیمت خریداری شده برای قبور را به جای سنگهای قبلی بگذاریم. آیا قرار است استخوانهای در هم شده ای که نمی دانیم در حال حاضر کجا هستند داخل قبور قرار بگیرند یا اینکه قرار است این سنگ قبرهای گران قیمت را بر روی قبرهای خالی قرار دهیم؟ 

عزیزی میگفت ای کاش کسانی که زمین را ۲ متر گودبرداری کرده بودند، حداقل نیم متر دیگر هم گود می کردند و با دقت استخوانهای مربوط به هر شهید را جدا کرده و در قبور جدید قرار می دادند. مسلماً هزار راه چاره وجود داشت که چنین حادثه اسفباری رخ ندهد، ولی افسوس که مسئولین آنگاه که باید هوشیار باشند دقت کافی را ندارند و در پی این اهمال کاریها باید منتظر اتفاق افتادن اینگونه حوادث نیز بود. 

خلاصه ما آن روز متفرق شدیم ولی عملکردهای بعدی برخی مسئولین نشان از تلاش در جهت مسکوت کردن این حادثه دارد. 
































برچسب ها :

تدفین شهید صبوری در امامزاده حسن(ع)

 

 

زرین تاج بهرامی مادر شهید صبوری با اشاره به دلایل تدفین فرزند شهیدش در امامزاده حسن(ع) تهران گفت: هفتاد سال است که من در این محل امامزاده حسن(ع) زندگی می‌کنم. بهروزم هم بچه همین محل بود. خواست همرزمان پسرم بود که او را در امامزاده به خاک بسپاریم. مدیریت آستان امامزاده حسن(ع) هم موافقت کرد و جایی را در این محل برای تدفین او آماده کرده است.

وی با اشاره به اینکه خودش هنوز برای شهید بهروز صبوری مراسمی برگزار نکرده است گفت: دوستان و همرزمان شهید لطف داشته‌اند و برای او مراسم بزرگداشت برگزار کرده‌آند اما من برگزاری مراسم را به بعد از انتقال پیکرش به تهران و تدفینش در اینجا موکول کرده‌ام.

شهرام صبوری برادر شهید بهروز صبوری نیز در همین رابطه در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، گفت: منطقه ۱۷ تهران یعنی محله زندگی شهید بهروز صبوری و خانواده ما در دوران هشت سال دفاع مقدس ۴۲۰۰ شهید داده است. اگرچه امامزاده حسن(ع) که در این منطقه واقع شده سال‌ها پیش قبرستان بود اما هیچکدام از شهدای محل در آنجا دفن نشده‌‌اند. در واقع تا چند سال پیش هیچ شهید مدفونی در امامزاده حسن(ع) وجود نداشت. تا اینکه چندی پیش پیکر ۵ شهید گمنام را که در جریان تفحص کشف شده بودند به آنجا آورده و به خاک سپردند.

وی افزود: حالا بعد از گذشت ۲۵ سال از پایان جنگ تحمیلی همرزمان برادرم تقاضا کرده‌اند که پیکر او را به نمایندگی از ۴۲۰۰ شهید این منطقه در امامزاده حسن(ع) برای زیارت اهالی محل به خاک بسپاریم. به همین دلیل پیکر شهید صبوری به امید خدا در فاطمیه دوم، یعنی نهایتا تا اواخر فروردین ۹۳در جوار پنج شهید گمنام امامزاده حسن(ع) به خاک سپرده خواهد شد.

شهید بهروز صبوری ۳۱ سال پیش در سن ۱۸سالگی به شهادت رسید و پیکر او به‌دلیل شرایط عملیات در منطقه ماند. مادر شهید بهروز صبوری سال‌ها منتظر شنیدن خبری از پیکر فرزندش همانند دیگر مادران شهدای مفقود الاثر بود. جمع زیادی از مردم ایران مادر این شهید را در کلیپی معروف که نمایانگر گریه‌ها و انتظار این مادر در استقبال از شهدای گمنام است مشاهده کرده‌اند. این کلیپ با عنوان «گمنام ۶۱» بارها در فضای مجازی و رسانه ملی منتشر شده است و مادر شهید صبوری را کم‌کم به نمادی از انتظار مادران شهدای گمنام تبدیل ساخت.

پنج‌شنبه ۸ اسفندماه ۹۲ طبق اعلام رسمی معراج شهدای مرکز و کمیته جست‌وجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح خبر کشف هویت شهید بهروز صبوری بعد از ۳۱ سال مفقود الجسد بودن، منتشر شد. پیکر مطهر شهید بهروز صبوری در جریان به خاک‌سپاری جمعی از شهدای گمنام در دانشگاه خلیج‌فارس بوشهر در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ به خاک سپرده شده است و هویت او بعد از گذشت سه سال از خاک‌سپاری توسط آزمایش DNA شناسایی شد. نمونه خون خانواده شهید با نمونه استخوان شهید که در بانک ژنتیک شهدای گمنام ثبت شده بود تطابق پیدا کرده هویتش احراز شد. شهید بهروز صبوری سال ۱۳۶۱ در عملیات مسلم‌بن عقیل در منطقه عملیاتی سومار به شهادت رسید.

 




برچسب ها :

اعلام آمادگی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) برای اجرای پروژه آزاد‌راه تهران _ شمال
 

اعلام آمادگی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) برای اجرای پروژه آزاد‌راه تهران _ شمال

 


سردار عبداللهی گفت قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) برای اجرای پروژه آزاد‌راه تهران – شمال آمادگی دارد.



برچسب ها :

تزكيه و تهذيب نفس يعني چه؟

قرآن مي فرمايد: قد أفلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها؛ به راستي رستگار شد آن كه نفس خويش را از آلودگي ها پاك كرد و زيانكار شد آن كه خود را آلوده كرد.
معناي آيه به ظاهر خطاب عمومي براي همةافراد است، ولي پس از دقت و تأمل بيشتر در آيه، به دنيايي از معاني و مفاهيم پنهاني بر مي خوريم كه به يك منشأ و مصدر متصل است و آن تزكيه و تهذيب نفس است كه منشأ تمام خيرات و بركات و خوبي ها مي باشد.
تزكيه و تهذيب نفس در يك معناي عام خلاصه مي شود و آن يعني اطاعت امر مولي و مخالفت با هواي نفس. به تعبير ديگر: انجام واجب چون نماز و روزه و ترك حرام چون غيبت، دروغ، تهمت، زنا و شراب خواري.
كسي كه در مسير تزكيه گام بردارد، به پيروزي و رستگاري خواهد رسيد.
ثمرة جهاد اكبر تهذيب نفس است. پيامبر گرامي اسلام لشكري را (براي جنگ) فرستاد. چون بازگشتند، ايشان را تحسين نمود و فرمود: آفرين بر گروهي كه جهاد كوچك را به جا آوردند و جهاد اكبر باقي است. سؤال شد جهاد بزرگ چيزي است؟ (حال آن كه از جنگ سختي بازگشته بودند و مي پنداشتند جهاد بزرگي كرده اند). حضرت در پاسخ فرمود: جهاد بزرگ، جهاد با نفس است.
چنين جهادي تنها راه پيروزي و رستگاري است چون شيطان و هواي نفس مانع وصول به حق و حقيقت است.
در حديث آمده است كه رسول خدا(ص) هنگامي كه آية قد أفلح من زكّاها را تلاوت مي فرمود توقف مي كرد و دعا مي نمود: اللّهمّ آتِ نفسي تقواها أنت ولّيها و مولاها و زكّها أنت خير من زكّاها؛ پروردگارا! به نَفْس من تقوايش را مرحمت كن! تو وليّ و مولاي آن هستي و آن را تزكيه فرما كه تو بهترين تزكيه كنندگاني.
اين سخن نشان مي دهد پيمودن اين راه بر پيچ و خم و گذشتن از اين گردونةصعب العبور حتي براي پيامبر جز به توفيق الهي ممكن نيست.




برچسب ها :


صفحه قبل 1 ... 409 410 411 412 413 ... 514 صفحه بعد